مكنونات!

براى دور و بریات طوری باش، که اگر اونا نتونستن مثل خودت باشن ، یا کاری رو کردن که تو اون کارو نمیکردی، تو ذوقت نخوره.

مراحل بالایی از خود کفایی.

مغزم خطاب ب اونایی ک دیگه نیستن ت زندگیم : وای کاشکی اینجا بودی و از نبودن خودت لذت می‌بردی...

موسی اگر نبی ست و هارون اگر علی گوساله حق غصب خلافت نداشته است🦦🐄

بنده خدا برگشته تو چنل نوشته امام رضا کاش چای تو چایخونه ات بودم. خب عزیز من اون چایی فقط تا یه ربع چایی می مونه در جریان سر نوشت بعدش که هستی؟ بیا لااقل اون سنگای خنک توی رواق باشیم.

بخدا که پزشکیان اگر بفهمه هنوز دارم از اسمسش به عنوان دفترچه یادداشت استفاده میکنم همین الان کنار میکشه از ریاست جمهوری

یکی از دلخراش ترین صحنه هایی که دیدم امشب بود. موتور سازی که تو حادثه انگشست شست دستش رو از دست داده بود. بدون این انگشت دست معنا نداره و بدون دست زندگی برای اون موتور ساز بی معنا بود. چیزی که وادارش کرده بود که پیوند بزنه انگشت شست پای فرد دیگه ای رو به جای انگشت دستش… ظاهر عجیب بود و شاید ناراحت کننده ،اما غیرتش حقیقتا تلنگر بزرگی بود که باعث میشد دیگه صحنه برام دلخراش نباشه… و خب خدایا شکرت.

تو رو نمیخوان میخوان تو رو تجربه کنن…

اونی که درد و دل هاتو یه وقت دیگه تو یه موقعیت مناسب به روت میاره جاش با ارفاق و احترام سنگ توالته🫶