رویای خیس💦🔞
1 468
Subscribers
-124 hours
-227 days
-11830 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
تبلیغات پذیرفته میشود📥
با کمترین هزینه🙏🫶🩵
جهت هماهنگی برای تبلیغ در کانال و اینستاگرام 🌐📱☑️
به دایرکت پیام بدید✔
☑️@atenaorrg
13900
#part272
سریع از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت خونه که
ارباب گفت:
-شب منتظرتم!
شوکه ایستادم و با چشمای گرد نگاهش کردم که
خندید و از کن ارم رد شد! سریع دنبالش رفتم داخل و
از پلهها رفتم باال، توی اتاقم نشستم و به کاری که دلم
میخواست انجام بدم فکر کردم! نیشخندی زدم و بلند
شدم، لباسم رو در اوردم و سریع دوش گرفتم و
اومدم بیرون! چیزی تا شب نمونده بود!
سریع لباس پوشیدم و رفتم بیرون، به چیزایی
میخواستم که فقط توی اتاق بازی ارباب پیدا میشد!
ولی بدون اجازه نمیتونستم برم اونجا! اگر هم میرفتم
تنبیه میشدم ولی تمام مزش به همین بود!
❤ 1
13700
#part271
چپ چپ نگاهم کرد که خودم رو جمع کردم و آروم
گفتم:
-خب ببخشید!
دستش رو آروم روی پام کشید و گفت:
-حاال بگو چی میخوای!
چشمام برقی زد و بهش گفتم:
-یه رابطه که من توش همه کاره باشم!
با ابروهای باال رفته نگاهم کرد و گفت:
-صحیح! اونوقت عواقبش رو هم میپریری دیگه!؟
تند تند سر تکون دادم گه گفت:
-باشه! بریم ببینم چی بلدی!
و همون موقع پیچید توی کوچهی امارت!
❤ 1
13700
#part270
چیزی که میخواستم بگم بهش لبخند دندون نمایی زدم
و سوار شدم! ماشین زو روشن کرد و با نیش گازی
ماشین از جاش کنده شد، همونجور که میرفت گفت:
-خب! نگفتی! چی میخوای؟!
یکم خبیث نگاهش کردم و گفتم:
-یعنی االن هرچی من بگم قبول میکنی ارباب؟!
نیم نگاهی بهم انداخت و گفت:
-تا چی باشه!
خودمو لوس کردم و نگاهش کردم که باالخره خندید
و گفت:
-چی میخوای توله؟!
نیشمث تا بنا گوشم کشیدم و گفتم:
-اول قول بده زیر حرفت نمیزنی!
❤ 1
13800
تبلیغات پذیرفته میشود📥
با کمترین هزینه🙏🫶🩵
جهت هماهنگی برای تبلیغ در کانال و اینستاگرام 🌐📱☑️
به دایرکت پیام بدید✔
☑️@atenaorrg
28500
#part269
و آروم از روی پاش بلندم کرد و خودش هم بلند شد،
دستی به کتش کشید و با همون ژست خاص خودش
راه افتاد و رو به مسئول میز گفت:
-شماره کارتمو از تیام بگیرین!
رو به بقیه سری تکون داد و ادامه داد:
-روز خوش!
دستم رو گرفت و رفت سمت در، مانتوم رو اوردن و
پوشیدم، دنبالش کشیده شدم سمت آسانسور
و در
رومون بسته شد! بهش از توی آیینه نگاه کردم که
سرش رو از توی گوشیش اورد بیرون، صفحش رو
قفل کرد و گذاشت توی جیبش که همون موقع
آسانسور ایستاد، همونجور که میرفت سمت ماشین
گفت:
-خب! مهرهی شانسم چی میخواد؟!
همینجوری نگاهش کردم که نشست توی ماشین و با
سر اشاره کرد بشینم، یکم فکر کردم و با فکر به
❤ 2
28600
#part268
نگاهی بهش انداختم و به شمارهها نگاه کردم و به
عدد ۲۱ اشاره کردم، سری تکون داد و چندتا ژتون
روی اون گذاشت و هرکی بعدش یه سری شماره
انتخاب کرد و گردونه چرخید و اون گوی داخلش
روی شمارهها میچرخید!
با ایستادن گردونه چشمام رو بستم و سرم رو توی
سینهی ارباب کردم تا نبینم چه گندی زدم! ارباب
دستش رو توی موهام کشید و صدای گوی متوقف شد
و بعد از چند لحظه صدای جا به جا شدن ژتونها
روی میز اومد!
آروم الی پلکم رو باز کردم که با دیدن اون همه
ژتون جلومون چشمام گرد شد و بعد از اینکه به
خودم اومدم برگشتم سمت ارباب که با نیشخند نگاهم
کرد و گفت:
-یه جایزهی خوب پیشم داری توله!
❤ 1
25600
#part267
با نیشخند نگاهم کرد و خیلی آروم گفت:
-علل حساب یه بوس بده تا بریم خونه بهت بگم این
مدل حرف زدنت عواقبش چیه!
خندیدم و خواستم گونش رو ببوسم که س
رش رو
گردوند و لباش رو محکم روی لبام گذاشت که همون
موقع توپ توی شمارهی ارباب ایستاد، آروم ازم جدا
شد و نگاهی به ژتونها کرد و گفت:
-خب مثل اینکه واسم شانس اورد!
خندم گرفت که دستش رو دور کمرم انداخت و روی
پاش نشوندم!
#پارت_۹۱
یه دستش رو روی شکمم کشید و گفت:
-تو یه عدد انتخاب کن!
❤ 3
21900
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.