cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

𝑨𝒑𝒐𝒍𝒍𝒐𝒏 𝑪𝑯𝒂𝒍𝒍𝒆𝒏𝒈𝒆 ≻🌏

#چنل پارتنر یابی #چالش های سکسی با جایزه #تنبیه های جذاب #قصه های شبانه

Show more
Advertising posts
637
Subscribers
-524 hours
-327 days
-6630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

هرکی بلده بنر درست کنه بیاد پی وی @Mr_Makan1993
Show all...
#پارت_یازدهم عمیق گردنم‌و میک میزد گاهی بجای لب‌هاش دندونش روی پوستم می‌نشست کم‌کم داشتم فک میکردم با یه خون‌اشام ازدواج کردم ازدواج آهه این این ارزوی قشنگ فقط کنار اون زیبا میشد وگرنه دلم میخواست با خودم به گور ببرمش. توی فکر بودم که با اسپنک محکمش روی باسنم جیغی کشیدم. -هی پاشو ببینم، اسپرسوی من کوو؟! +یادم نمیاد سفارش داده باشین. خندید -نکن لونا دیرمون شده گونه‌شو میخواستم ببوسم ولی تصمیم گرفتم شونه‌ی چپشو جوری گاز بگیرم که کارش با گردنم جبران بشه و بعد ازینکه دادش دراومد فرار کردم سمت دستگاه موکاپادم +خب عزیزم میگفتی اسپرسوی خالی یا همراه با لته؟ -ویژه‌ی باریستامون لطفا +بله بله نیم ساعت دیگه حاضر میشه. -لونا خفه شو زودباش قهوه‌مو بده تا نکشتمت +ای بابا خودت گفتی ویژه که.. -هیس دیره به اندازه کافی. +میدونم واسه همین تایم بازدیدو یکم جابه‌جا کردم -تو فرشته‌ای؟ یا یه شیطان که داره حرصم میده؟ +اوم هرکدوم که تو بخوای چشمک زدم‌و قهوه‌شو روی میز گذاشتم +بن اپتیت رفتم تا حاضر بشم برای قرار امروز.. سخت بود انتخاب لباس، یه کت شلوار رسمی شاید خوب بود چون بعدش باید قرارداد میبستیم. شلوار طوسی ،یه کت که تا وسطای رونم میرسید و پیراهنم ذغالیم. این پیراهن‌و اولین باری که یه پروژه گرفتیم تنم کرده بودم و بعد از اون هربار تنم بود همه چیز عالی پیش میرفت و استرس‌مو تا حدودی کاهش میداد پس یجورایی پیراهنم شانسم بود، با سارن خریده بودیمش. درواقع دوتا بود که یکیش مال من، اونکی برای سارن. پیراهنشو اتو زدمو به چوب لباسی اویزون کردمش. ارایشمو ساده انجام دادم و شالمو دور سرم به شکلی که باهاش راحت باشم پیچیدم. داد زدم +اون قهوه‌ی اعتیاد اورت تموم نشد؟ -تموم شدد ،خودت حاضری؟؟ +فقط تو باید حاضر بشی. اومد توی اتاق لباساشو عوض کرد پیراهن ذغالیش با یه ست کت‌شلوار مث من فقط چند درجه طوسی‌ش روشن‌تر بود، و خطوط خیلی نازکی داشت که چشم رو نوازش میکرد. عطر زدیم‌و از خونه فرار کردیم چون به شکل مشخصی دیر بود. توی اسانسور لبه‌ی یقه‌شو مرتب کردم یه بوسِ کوچیک جوری که رژم جاش نمونه روی گونه‌ش گذاشتم. لبخندی زد که توی اعماق بدنم حس کردم دارم میسوزم. چنسالی بود که کنار هم زندگی میکردیم ولی اون لبخندش.. همیشه مثل بنزین، شعله‌ور میکرد اتیش دوست داشتنم‌و نسبت بهش. معمولا قبل از قرارهای کاری بخاطر استرس دستپاچه میشد پس سویچ ماشین‌و سمتم انداخت تا تو هوا بگیرمش ولی مثل خودش استرس داشتم، نتونستم. خم شدم برداشتمش. -بنظر میاد یکی امروز بیشتر از من استرس داره. +شاید یکمی. ویز رو باز کردم تا بخوام ماشینو از پارکینگ درارم ،برامون بهترین مسیرو انتخاب کنه. ساعت تقریبا طرفای ۱۰ بود احتمالا از اتوبان نیایش باید میرفتیم و بلهه نیایش، تونل و.. عالی بود مسیرش موزیکمو انتخاب کردم تا برسیم استرسمون کم بشه. #mahdisa
Show all...
🐳 1
Photo unavailableShow in Telegram
#اتوفوبیا #پارت_11
Show all...
گپ پابلیک مون اسلیو ماده بیاد😈😈
Show all...
Show all...
Pan dark blood

Mr Makan invites you to join this group on Telegram.

#daddy #littlegirl
Show all...
🐳 1
#Daddy #littlegirl
Show all...
🐳 1
#پارت_دهم بوسه‌ای بالای ال.تم زد بعد سراغ رونم رفت شروع کرد ضربه زدن بهش +ایی درد داره سارن -این طاقت‌تو بالا میبره +برای چی..؟ -برای وقتی که بخوایم بازی کنیم. و دوباره اون لبخند خبیثش خودشو نشون داد.. اومد سراغ سینه‌هام بهشون نزدیک ۱۵تا سیلی زد یکم توی دستش فشارشون داد جای سیلی هارو بوسید -اینم برای اینکه بهم اعتماد داشته باشی دیگه نترسی. با فرو رفتن دندون‌هاش توی پوستم چشمامو بستنمو سعی کردم صدامو توی گلوم خفه کنم که گفت -جیغ بکش لونا قرار نیست کسی بشنوه صداتو پدرسوخته. ولی این دست من نبود نمیتونستم جیغ بکشم یعنی اصلا بلد نبودم.. از فرصت استفاده کرد رفت زبون‌شو روی ال.تم کشید مثل همیشه انگار بهم برق هزار ولتی وصل شده بود، دستمو سمت موهاش بردمو بینشون کشیدم -توله‌م هورنی شده اوهومم؟! +اوهوم لطفا .. لطفا ادامه بده سارنم -خب پس بیا یکم سختش کنیم عزیزم، هروقت بهت گفتم ارضا میشی +چیی؟! مگه دست منهه -معلومه که نه دست منه عزیزم. و بعد همزمان که به رونم چنگ میکشید شروع کرد به حرکت دادن زبونش صدای آهم دراومده بود بین پام خیسه خیس بود.. سر دیلدو رو روی سوراخم حس کردم که دوباره یه دفعه فشارش داد -قیافه‌ت وقتی یهویی میکنمش توت دیدنیه. خندید یکم صبر کرد و شروع کرد.. بعد از اینکه تموم شد کنارم روی تخت افتاد ، رفتم بغلش خودمو جا دادم. -دخترم لوس شدیا دیره پاشو ، پاشو برو حموم فک کنم امروز بازدید سایت داریم. بیشتر حلقه‌ی دستامو محکم کردم که دستش روی پهلوم نشست +سارن لطفا خرابش نکننن خواهش میکنم -پس پاشو +یکم دیگه فقط نکن اونکارو -پس پا نمیشه این دختر هوم؟ +میشه ولی فقط چند دقیقه وقت بده -بلخره که باید یاد بگیری باهام بحث نکنی سر این چیزا.. شروع کرد به غلغلک دادنم که صدای خنده‌هام بلند شد در اخر یه اسپنک بهم زد -بدو ببینم بچه ، خوشش اومده داره استفاده میکنه از فرصت لبامو یکم اویزون کردم +عه خب الان که همون شدد تایممم چه فرقی داشت سارن‌بانو؟ -حتما یه خوبی‌ای داشته که من متوجه‌ش شدم -حموم -بدو +پووف باشهه رفتم یه دوش سریع گرفتم‌و اومدم بیرون با چه صحنه‌ای مواجه شدم؟ اینکه خانوم منو فرستاده حموم که خودش بخوابه دور خیز کردم‌و پریدم روش گاز کوچیکی از بازوش گرفتم‌و تا بخواد به خودش بیاد فرار کردم از دور صداشو شنیدم که گفت بعدا به خدمتم میرسه تودلم گفتم ارهه به خدمتم بیا دستمو ببوس. صدای در حموم که اومد فهمیدم رفته دوش بگیره صبحانه‌رو اماده کردم که بیاد بخوریم. وقتی اومد موهاشو با حوله بسته بود یه اخم ترسناک داشت و یکم صورتش از عصبانیتی که بهش داده بودم قرمز بود.. -بیا اینجا اروم حرکت کردم سمتش که منو کشید به طرفش -برای اینکه هم گازم گرفتی هم لباست امروز خیلی بازه نظرت چیه گردن سفیدت یکم ارغوانی بشه؟ +اذیت نکن سارن، باز نیست یقه‌م -هست بدو بالارو ببین پرنده داره رد میشه برگشتم سمت پنجره و گذاشتم کارشو بکنه.. دوطرف گردنم کبود کامل شد.. #mahdisa
Show all...
🐳 1
Photo unavailableShow in Telegram
#اتوفوبیا #پارت_10
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.