cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

Advertising posts
1 927
Subscribers
-3624 hours
+2527 days
+38830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

پسره یه هکر حرفه‌ایه و گیر یه مافیای دورگه افتاده و یه قرارداد میبندن تا سکس پارتنر هم بشن🔥💦 ᴹʸ-ᴹᵃⁿˢⁱ ᴹʸ-ᴹᵃⁿˢⁱ ᴹʸ-ᴹᵃⁿˢⁱ _"پاهات رو دور کمرم حلقه کن." لحن دستوری و صدای خشدارش... عضلات شکمش و خط وی لاینی که به عضلات سفت رونش منتهی میشد... و در اخر دیک کینگ سایزی که بجای اینکه باعث ترس پسر کویچکتر بشه داشت اون رو هورنی‌تر میکرد... تمام اینها باعث ناله یوهان از سر درموندگی شد. یونگ با خلاص شدن از لباسهای اضافه و چرب کردن دیکش با روان‌کننده دستهاش رو به کمر پسر رسوند و جلو کشید. یوهان سریع پاهاش رو دور کمرش پیچید و با حس دیک مرد رو سوراخش با ترس چشم‌هاش رو بست و خودش رو منقبض کرد. _"شل کن بچه... صبرمو امتحان نکن." https://t.me/+9s2m4J8hDBYwMGY0 https://t.me/+9s2m4J8hDBYwMGY0
Show all...
sexy stepfather🔞 موهاش رو چنگ‌زدم و سرش رو به کـ**صم چسبوندم _زودباش لیس بزن بابایی اههه لیس بزن اخخخ بیشتر ناپدریم می خواست سرش رو عقب بکشه اما موهاش رو محکم گرفته بودم با حرص موهاش رو چنگ زدم _بخور حرومزاده حاضری ک.ص شل و ول حامله مامانم رو میخوری اما ک‌.ص صورتیه منو نه؟ بخور عوضی https://t.me/+gvpip_XZQwM2N2Vk https://t.me/+gvpip_XZQwM2N2Vk ناپدریش و تهدید میکنه براش بخوره💋💦
Show all...
#ناپدری‌شهوتی🔥💦 #part8 زیر تخت قایم شده بودم و از زیر تخت مامان و شوهر جدیدش نظاره گر سکسشون بودم مامان روی تخت قمبل کرده بود و لرزی به ک.ون سفید و تپلش داد که ناپدریم اسپنکی به ک.ون مامان زد و جوونی گفت _این تپلی ماله کیه؟ شهوتی دستم توی شورتم رفت و دورانی با انگشت فاکم ک.صم رو میمالیدم _ماله تو عشقم ..ماله ک.یر کلفت تو بکن توش داره نبض میزنه لامصب! صدای برخورد چیزی رو شنیدم نمی تونستم ببینم خوب فقط ک.ون مامان رو می تونستم ببینم اما از صدای برخوردشون متوجه شدم که مردونگیش رو توی ک.ون مامان کرده و داره وحشیانه تو ک.ص مامان تلمبه میزنه از شدت شهوت نتونستم خودم رو کنترل کنم و ناخواسته اهی...😱💦 https://t.me/+gvpip_XZQwM2N2Vk https://t.me/+gvpip_XZQwM2N2Vk
Show all...
_باید تو دهنت ارضا بشم...دهنتو بیار جلو... عقب رفت که سرشو به ک.صم کوبیدم و با تمام وجود آب.مو خالی کردم: _ اهههه جیغ خفه ای کشیدم که روم خیز برداشت و یکی از انگشتاشو تو باسنم فرو کرد و با دست دیگش قلم تتو رو رو ک.صم کشید.حشری لاله گوشمو مکید : _ هم میگامت هم ک.صتو خط خطی میکنم... https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk یه مدل ح.شری که با هوا هم آبش میاد و میخواد تو دهن تتو آرتیستش ارضا بشه تا...🔥💦🔥
Show all...
00:03
Video unavailable
_به چی فکر می‌کنی که وسط پات خیس شده؟ از لای پام نگاهی انداخت که خجالت زده گفتم: _ من؟..هیچی..به هیچی فکر نمیکنم... نوک #قلم_تتو رو تپلم کشید که به خودم لرزیدم: _ داری میلرزی کوچولو... وقتی تحمل نداری چرا میای واسه این کار؟ سرمو پایین انداختم: _ آخه دوست دارم یه تتو #بین_پام داشته باشم... دستمالی از رو میزی برداشت و مایع #لزج بین پامو پاک کرد .با لبخند مرموزی لب زد:_پس باید سوزششم به جون بخری... چشمکی زد : _حالا آماده ای ؟ تتو ارتیست وحشی با انگشتش ...ص کوچولوی مشتریشو #گشاد میکنه....🫦🔞❌ https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk
Show all...
1.01 KB
00:03
Video unavailable
متیو پسری که ترجیح میده هر شب با یه دختر پولدار سکـ.ـس کنه تا خرج زندگیشو بده ولی با یه پیشنهاد هنگفت از طرف دو مرد مافیای برای جا به جایی محموله مواد.... #گـــــی #تریســـام #مافیـــایی آدرین کیفی که تا چند ساعت پیش مواد توش بود رو به سمتم پرت میکنه و عصبی موهامو چنگ میزنه _مشتری گفت یدونه از اون مواد ها هم به دستش نرسیده و تو با این کیف برگشتی و میگی محموله رو تحویل دادی؟ راستشو بگو مواد رو چیکار کردی؟ ترسیده میام چیزی بگم که سیلی توی صورت میزنه و ضربه ای با زانو به کیـ.ـرم میزنه از درد کل تنم میلرزه و صدای فریادمو کنترل میکنم که لیام پشتم میشینه موهامو میکشه و کیـ.ـرشو خشک خشک وارد سوراخم میکنه _مجبوریم از روش خودمون واسه اعتراف گرفتن ازت استفاده کنیم پسر کوچولوم لیام از پشت کیـ.ـرشو بیرون میاره و دوباره واردم میکنه که خیسی خون رو روی رونام حس میکنم آلت کلفت آدرین وارد دهنم میشه و....🔞⚠️ https://t.me/+PVSKbiuMxaw5MmI0 https://t.me/+PVSKbiuMxaw5MmI0
Show all...
animation.gif.mp40.45 KB
بوسه ای روی شکمش میزنم و نوک سینه های بزرگ شده و حساسشو به بازی میگیرم با بی قراری کمرشو قوس میده که پلاگ کوچیک رو روی سوراخ ملتهبش میزارم عروسک خرسیشو به صورتش فشار میده و میک های نامنظمی به پستونک میزنه که پلاگ رو یه ضرب واردش میکنم و...🤤❌ https://t.me/+E55dHjtE91A4NDU0 https://t.me/+E55dHjtE91A4NDU0 پسر امگای شیرین و دلبری که لیتل آلفا غالب و مغروری میشه و یه روزی آلفاش تصمیم میگیره تا اونو...🔞🔥
Show all...
Repost from N/a
• آبان • #ورق دویست سی ام📜 بهتری اتومبیل را روشن کرد و به سمت مقصد راند.... - وایی دیاکو خب بگو کجا میریم مردم از فضولی که.... - خوا نکا هناسکم( خدا نکنه نفسم).... پروانه های رنگی رنگی درون دلش شروع به پرواز کردند و مانند کودکان از شنیدن هر قربان صدقه از زبان دیاکو ذوق میکرد.... - خب خب چشماتو ببند.... اهومی گفت و چشمان خوش رنگش را بست...اتوموبیل را نزدیک کلبه پارک کرد و سریع خارج شد و درب سمت آبانش را گشود و کمکش کرد تا پیاده شود..... زیر زانو و کمرش را گرفت در آغوشش کشید که با این حرکت ناگهانی اش جیغ آبان به هوا رفت و دستانش را دور گردن دیاکو حلقه کرد... - واییی ترسوندیم دیاکو.... - ببخشید دردت به جونم.... به سمت کلبه قدم برداشت مقابل درب ایستاد و آبان را بر روی زمین گذاشت درب کلبه را باز کرد و با پیدا کردن برق درون کلبه روشن شد... - حالا چشماتو باز کن شکوفه ی گیلاس.... با باز کردن چشمانش و دیدن کلبه و آن همه کاغذ و بادکنک های رنگی و کیک تولدی که بر روی میز قرار داشت دهانش باز ماند و قدرت تکلمش را از دست داد.... - این...یعنی تو.... دیاکو لبخندی زد و از پشت آبانش را در آغوش گرفت و بوسه ای بر روی گردنش نشاند و دم گوشش پچ زد.... - تولدت مبارک تاقە یارەکەم (یار یکی یە دونەم)..... اشکی که مزاحم چشمانش بود را با حرص پس زد و به عقب بازگشت و لبهایش را بر روی لب های دیاکو کوبید و عمیق مشغول بوسیدن شد.... دست به زیر رانهایش برد و در آغوشش کشید و به سمت تخت قدم برداشت تن ظریف آبانش را آرام بر روی تخت گذاشت و بوسه ی بینشان را قوت بخشید....
Show all...
👍 35 24🔥 10
00:02
Video unavailable
آلفای سن بالایی که از امگا کوچولوی ریزه میزه خوشش میاد و میگا*دش!📛🔥🍑 با بغض تو چشمام خیره شد: - م..میشه امشب دیگه انجامش ندیم؟! قاطع و با شهوت کنار گوشش پچ زدم: + نه! شل کن تا کمتر درد بیاد تولسگ! مظلوم چشمی گفت و چشماشو بست که مردونگی شق شدمو از شلوار بیرون آوردم تفی روش انداختم و... https://t.me/+E55dHjtE91A4NDU0 https://t.me/+E55dHjtE91A4NDU0 ❌️لینکش تا 10 دقیقه دیگه بخاطر فول صحنه بودن رمان باطل میشه❌️
Show all...
0.28 KB
_جوون ميدونستم استادم يه ليتل جذابِ زودتر مال خودم ميكردمش👅💦 اروم پستونكشو دراوردم و روى لب هاى سرخ و خيسش كشيدم گذاشتم توى #دهنش تا ميكشون بزنه شلوار و شورتشو كشيدم پايين كه شوكه گفتم _اوه پس پسركوچولوم بيناجنسه🧸🍼 تنش لرزيد كه سرمو بردم بين پاهاش و ليسى به بهشتش زدم كه….. 🔗 https://t.me/+nPPIFBuS5EZiMzc0 🔗 https://t.me/+nPPIFBuS5EZiMzc0 ميفهمه استادش يه پسر بيناجنسه و توى دستشويى دانشگاه باهاش سكس ميكنه🥹💝
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.