cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

شهـ💦ـوتـ گـیسـو

خالی کردن شَهوت مردونَم روی جِسم ظریف هَرزت‼️🔞 رمانی با صحنه های اروتیک و باز مخصوص افراد بزرگسال💦❌

Show more
Advertising posts
8 933
Subscribers
-3024 hours
-2627 days
-47030 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

#پارت_۲۰۹ -مرتیکههه روانییی ولم کنننن در اسانسور رو باز کرد و من رو به داخل هل داد. محکم روی زمین افتادم و گفتم: -چته وحشی؟؟؟؟ نفس عمیقی کشید و دکمه اسانسور رو زد. -سگ هار از روی زمین بلند شدم و خودم رو جمع و جور کردم. زیر لب با خودم گفتم: -واقعا افراد اینجا یکی از یکی دیونه تره. با باز شدن در اسانسور دوباره بازون رو گرفت. -راه بیوفت بی خاصیت. عصبی بهش نگاهی انداختم. -حرف دهنتو بفهم واقعا دیگه خسته ام کردی. وسط سالن ایستاد و گفت: -خستت کردم؟ -ارههه -الان معنی خسته کردنو بهت میفهمونم. دوباره بازوم رو گرفت و به سمت اسانسور هولم داد -کجا میبریم؟؟ -میفهمی، راه بیوفت به ناچار حرفش رو گوش دادم و دوباره سوار اسانسور شدم. دکمه اسانسور رو زد و جلو تر از من ایستاد. بعد از چند لحظه در اسانسور باز شد. از جلو در کنار رفت و گفت: -بیوفت جلو. چند قدمی جلو رفتم و جلو اولین در گفت صبر کنم. -صبر کن تا بیام. دستگیره رو پایین داد و داخل رفت. ایستادم و به در و دیوار نگاه میکردم، فضا بر خلاف بیشتر جاهایی که سیاه بود، دیوارای کرمی و شیری رنگ داشت. واقعا عمارت عجیب و غریبی بود، انگار تمام فضا ها، معماریش و عمران و نقشه ساختمون بر اساس همین مکان طراحی شده بود. چرا باید تو انقدر هر طبقه سالن ها و اتاق ها و راهرو های مختلف داشته باشه؟ در باز شد و م.ت گفت: -بیا داخل. اروم در رو با دست هول دادم و داخل رفتم. -بیا ببین. یک اتاق با یک حالت دامداری بود، انگار تمام فضا داخل اتاق طراحی شده بود چون هیچی واقعی نبود. چندین خانم که هر کدوم داخل یک چارچوب خاص قرار گرفته بود، با پا بند و دستبند و پوزه بند کامل بسته شده بودن. -اینجا کجاست؟؟
Show all...
_آخ دردم میاد توروخدا پسرخاله ولم کن _چقدر تنگی کوچولو این طوری جر میخوری ناراحت نباش خودم ناز کوچولوتو میدوزم داداش بی ناموست خواهر دست گلمو بی آبرو کرد مونده تا بی آبروت کنم دختر کوچولو اشکاشو پاک کرد : _می ترسم پسر خاله چکار به من داری ولم کن بی توجه بهش به پشت خوابوندمش و آلتمو گذاشتم دم سوراخ باسنش و ... https://t.me/+0U8yHBjv-k0zNTM8
Show all...
- ک.ص صورتیت خیلی تشنشه کوچولو داره کل ک.یرمو میخوره......🔞💦 - آههه....آییی آقا داره دردم میاد یکم آروم تر ضربه ی محکم تری به سوراخ تنگش زدم و پستون های درشتشو توی چنگم فشار دادم که جیغ بلندی کشید - آرومتر نداریم سکسی کوچولو مثل یه دختر خوب هروقت که اشاره کردم باید برام خیس باشی.... - آخخ.....نمیتونم.... غلط کردم اصلا از پرورشگاه بیرونم کنید حرصی چ.چول خیس و صورتشو بین انگشتام فشار دادم و با شهوت گفتم: - تا وقتی من نگفتم حق نداری از اینجا بری هرزه، ک.ص صورتیت قراره تا ابد زیر ک.یرم گاییده بشه💦👅 https://t.me/+69_c5U6YueFlNjU0 دختره پرورشگاهی با ک.ص صورتیش روی ک.یر آقای رییس سواری میکنه....🍌🍓
Show all...
- لامبادا پوشیدی؟ نخ لای باسنمو کشید که ناله سر دادم. - ایی امیرجونم نکش درد داره. باسنمو گرفت و ماچی بهش زد. - عادت کن به دردش دردونه، قراره درد زیادی تحمل کنی. از حرفش ترسیدم و گفتم: - منظورت چیه! - امروز این تپلت بد جر میخوره. اسپنکی رو باسنم زد که... https://t.me/+ebIOOJ6rcaE5OGQ0 #دارای‌رده‌سنی۲۰‌سال 💦
Show all...
- بابا بزرگ میگه سینه هامو بپوشونم. سیلی ارومی به سینه هام زد. - راست میگه، چه معنایی میده با این یقت تو خونه بگردی؟ لبامو غنچه کردم. - توام همش با شورت میگردی اونجاتو انداختی بیرون. - بی ادب. چشمامو ازش برگردندم. - دروغ میگم مگه؟ همین الانم داره سیخ میشه دارم میبینم. منو کشید توی اتاق و تنمو چسبوند به در‌. - سینه هاتو انداختی بیرون انتظار داری شیخ نشه! سرشو کرد تو یقم و... https://t.me/+ebIOOJ6rcaE5OGQ0 ❌💦زن کوچولوش لختی پتی میگرده و سرگرد مملکت هروقت میبینتش جوری واسش سیخ میکنه که...👅
Show all...
_ #سرگرد آه لطفا یواش تر دیگه نمیتونم..🔞♨️ امیرحسام با گردنی سرخ از فشار شروع کرد به #ضربه زدن.. _قربونت برم آخ یکم دیگه تحمل کن،جونم قربون #تنگیت بشم.. سوین با #لوندی ناله ی #شهوت_انگیزی سر داد که امیرحسام بی طاقت چنگی به ک.... https://t.me/+ebIOOJ6rcaE5OGQ0 سرگرد تعصبی و #خشن ترتیب زن لوند #صیغه‌ایشو میده #اوووف💦🔞
Show all...
#part1 _اووم #ک_یرت خیلی خوشمزه اس بزار برات ساک بزنم آقا پلیسه... با لوندی زیپ شلوارشو پایین کشیدم که با  نگاه بی رحم و وحشیش موهامو گرفت و کشید که با شهوت آخی گفتم... _بهتره خوب ساک بزنی و پلیس کوچولو رو راضی نگه داری ج،،نده چون قراره حسابی با #ک...یرم تو #ک..صت تلمبه بزنم و ...🔞👇🏼 https://t.me/+ebIOOJ6rcaE5OGQ0 سرگرد مملکت زن #ج..ده صیغه کرده و حسابی #ک...صشو می..گاد🔞🔞😱💦
Show all...
دختر #حشری و دردسرسازی که عاشق مرد #متاهلی میشه، اما هرسری یواشکی باهاش خشن #سک.س میکنه و..🔞💦 https://t.me/+WEDeafQAnAo0ZDdk
Show all...
در حالی که اقا وحشیانه داشت ک.ونمو با ک.یر کلفتش جر میداد خانم سینه‌های درشتمو توی مشتش گرفت و با دست آزادش ک.صم میمالید آه و ناله‌هام کل فضای اتاق پر کرده بود دلم میخاست انگشتاشو توی سوراخ ک.صم حس کنم با عجز و التماس نالیدم: -خانمـ.. لطفا .. انگشتاتو بکن توم گاز محکمی از نوک سینه‌م گرفت و....💦🔞 https://t.me/+UOar7nzoVxE1NWJk
Show all...
_ ایییی بسه نخور دیگه تمومش کردی به حاجی میگمممم اوووخخخ خاله خاور نیشگونی از ک*ص باد کردم گرفت و بدجنس گفت: _ تو که دوست نداری به حاجی بگم عروسک دخترمو تو برداشتی؟ بغض کرده نگاش کردم که پوزخندی زد و دوباره سرشو بین پاهام برد و وحشیانه شروع به مکیدن تپل پف کرده صورتیم کرد با گازی که گرفت زدم زیر گریه که با لذت چو*چولمو تو دهنش کشید و .... https://t.me/+hocw-uwpYUZkMTdk خدمتکار مسن خونشون هر روز صبا میره سراغ ک*ص ‌و کون زن حاجی از حرصش هر روز جرش میده و ک*صشو میخوره💦💦🔞
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.