🥀𝕄𝕐 𝕀𝔻𝔼ℕ𝕋𝕀𝕋𝕐🔞
♦برای نجات جونم مجبور به قبول هویت دروغین شدم این به کنار چرا رئیس مافیاها بهم توجه خاصی داره؟♦ 🔶وقتی که چشمای طلاییش دیدم فهمیدم اون جفتمه و از همه بدتر دشمن قسم خوردهی برادرم!!🔶 چنــــــل محــــافظ: https://t.me/+mJEGGHQgkjNhYTk0
Show more3 377
Subscribers
-3324 hours
-817 days
+1 13530 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
_واسه ممه های درشتت شق کردم بیا رو ک.یرم سواری برو 🔥👅
رو مبل نشسته بود و ک.یرشو با دستش گرفته بود و روغنو رو ک.یرش سُر میداد. تخماشو با دستاش بالا پایین میکرد. زیر ک.یرش نشستم و زبونمو رو کلاهکش کشیدم:
_ سواری نمیرم... شوهرم بفهمه تخماتو میترکونه...
در حالی که با دستم ک.یرشو بالا پایین میکردم و زبونمو دور کیرش میکشیدم ک.صمو تند تند میمالوندم و ک.یرشو لای ممه هام بالا پایین میکردم.
_حاضرم تخمامو به خاطر گاییدن تو از دست بدم...💦
منو رو ک.یرش نشوند و...
https://t.me/+ZrF4MzXe9F8wMjA8
https://t.me/+ZrF4MzXe9F8wMjA8
✨صخره سرد✨ غزاله جعفری
﷽ الهی به توکل نام اعظمت غزاله جعفری: درناز (pdf) حاتم(آنلاین) مجنونی برای لیلی لینک پیام ناشناس
https://t.me/HarfinoBot?start=52ad12b09569713اینستاگرام: Instagram.com/__ghazaleh_jafari
100
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:03
Video unavailable
اروند رییس سازمان اطلاعاته و میلاد جاسوس کوچولوی داستانه که فکر میکنه میتونه اروند و بپیچونه اما اروند یه شب میفهمه و میلاد برای همیشه اسلیو اروند میشه 🥹🔞 🔥
#گی #مستراسلیوبوی
-اروند #اروند تورو خدا #گه خوردم #اشتباه کردمم..
اروند #پوزخندی زد و اومد سمتم.
- بهت گفته بودم #خیانت به من باید #گناه کبیرهت باشه..
خودمو رو #دستام کشیدم #عقب و هنوز ببخشید و کامل نگفته بودم که #پاش رو گذاشت روی #سینه ام و من مجبورا روی #زمین #دراز کشیدم.
کف کفشش زیاد #سفت بود یا #وزنش اونقدر #سنگین بود؟
#سیلی بهم زد.
- #پشیمونت میکنم #هرزه کوچولو..
لباسام رو توی #تنم پاره کرد و برم گردوند، خم شد و کنار گوشم برای #تحقیر لب زد.
- دوست نداری بابای #بچت اروند باشه؟
هنوز درک نکردم چی گفت که #عضوش رو به ضرب #داخلم کرد نفسم از #درد برید و اروند گفت.
- نچ به درد نمی خوره #گشادی بچه هام نرسیده برمیگردن..
https://t.me/+oX-FQdrAvzQ5ZDM8
https://t.me/+oX-FQdrAvzQ5ZDM8
0.45 KB
3200
Repost from " تبادل شبانه "🎀
00:02
Video unavailable
تـوی تـخـت وقتی بــچــشــون کـنـارشـون خــــوابــــه ازش ســ*ــکــــس میخواد و ســوراخــشـو وحــشــی جــــــرر مـیـده😱👿🔞
+نمیخام...کافیه آهههه، بیدار میشه....توروخدا تمومش کنین هقق من میترسم بیدار شه
با شهوت اسـ.ـپــنـکی روی سـیـنه اش کوبید:حرف نباشه،تـنـد تر توله...تـنـد تر.
+عـــااخ نمیتونم....تندتر از این نمیتونم.
-کونتو بگیر بالاتر.
کـونـ.شـو بالا اورد که شروع کرد تـلـمبـه زدن و کیـ.ــرشو تا ته داخل سـ.ــوراخش میکرد.....
+عـااااح ارباب...خیلی سریعههه عـاااخ اونجام نههه...
-اوووف چقدر تـنـ.ـگـی آهههه هر دفعه که مـیـکــ.ـنـمت حس میکنم اولین بارته داری بهم کــ.ــون میدی عــاااح
تـلـمـ بـه هاشو تندتر کردو با ضربه تندی داخل سوراخش با نــ.ـاله آبشـ.ـو ریخت که دختر کوچولوی کنارشون با صدای ناله ها و صدای تـلـمـ.ـبـه زدنش تکونی خورد و نشست روی تخت.....
https://t.me/+Mt4n7Ay__w1mMzE0
https://t.me/+Mt4n7Ay__w1mMzE0
پارتاش خیلی سـ.ـکــ.ـســ.ـی ان😍🔥😈
animation.gif.mp40.26 KB
3100
Repost from N/a
00:07
Video unavailable
#بوسهای روی پیشونی پسر نشوند .
خیره تو چشمهای #اشکیش ضرباتش رو سریعتر #کرد .
صورت پسر# سرخ شده بود و #کنترل #نالههاش رو از #دست داده بود .
درد #چشمهاش رو اشکی کرده بود و #بدنش از #لذت میلرزید .
خودش را کمی #بالا کشید و #دندونش رو توی شونهی مرد #فرو کرد .
_کایا ، کجایی؟
با شنیدن صدای #برادر کایا ، هر دو #خشک شده به هم خیره شدند .
●●●●●●●●●●
#انتقامی
https://t.me/+ybbxibcfT1tjMjY0
https://t.me/+ybbxibcfT1tjMjY0
۸ صبح پاک شه 🌞
2.87 KB
5200
Repost from N/a
00:04
Video unavailable
با زبونش #چوچـ*ولم رو مک عمیقی زد که از شهوت زیاد کمرم رو بلند کردم و محکم کوبیدم روی تخت🤤
سرشو اورد بالا و لیسی بین چاک سینهام زد♨️
اه غلیظی کشیدم که #حشـ*ری ترش کرد و به پشت خابوندم و تفی روی بهـشـتـم زد و انگشت اولیش رو وارد سوراخم کرد که از درد جیغیی زدم🍑
انگشت دومش هم واردم کرد و وقتی خوب سوراخ بهشتم باز شد آلـتـ*ـش رو با کمی وازلین چرب کرد و اروم واردم کرد🍆
وقتی شروع کرد به تلمبه زدن لذتم از درد زیاد تر شد همینطور که داخل بهشتم تلمبه میزد بلند گفتم.
+آه بیشتر جـ*ـرم بده💦
با شنیدن حرفم جری تر چرخوندم سمت خودش و...
https://t.me/+jFPujf6JLOg4Zjhk
https://t.me/+jFPujf6JLOg4Zjhk
دنبال یه گروه برای چت کردنی؟
اینجا یه گروه معمولی نیست، چيزی نمیگم خودت بیا ببین🤤👇
https://t.me/+DjR61Ch9sOswMmU0
۸ صبح پاک شه 🌞
3.95 KB
5100
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
دختره مظلومی که زیرخوابه رئیس بزرگترین و خطرناک ترین گروه مافیا میشه🔞💦🔥
https://t.me/+Ke4nifqOUeI5ODI0
هُلم داد رو تخت و رو تن ظریفم خیمه زد
- ل..لطفا بس کن هیرمان م..من ازت م..میترسم!
دستشو داخل شورتم سُر داد و به بهشت تپل و صورتیم رسوند:
+ کل دخترای شهر آرزوشونه زیرخوابه من باشن انوقت تو داری ناز میکنی تولسگ؟!
خواستم جوابشو بدم که مردونگی بزرگ و شق شدش رو از شلوارش بیرون آورد و...💦😈
https://t.me/+Ke4nifqOUeI5ODI0
دختره بی خبر از همجا با رئیس خطرناک ترین باند مافیا ازدواج میکنه و وقتی متوجه قضیه میشه دیگه خیلی دیره!🔞🫦
- ساعت 1:40 پاک شه -
0.28 KB
7000
Repost from N/a
#فول_اسمات
سفت شدن #ال*تش زیرم هر لحظه #حش*ری🔥 ترم میکرد. خودم رو بیشتر روی آل*ت نیمه سفتش تکون دادم.
کمرم رو بلند کرد و آروم آروم واردم شد.
https://t.me/+DAAdf37Ivr9lYmM0
1پاک
12800
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
❂مرده تو جلسه برای پسره هندجاب میره و کاری میکنه دور از چشم بقیه تو شلوارش بیاد...💦💢
_مشکلی پیش امده اقای لی؟
_اه نه ادامه بدید...
پسر سرخ از حرکت دستای مرد کنارش دستاش رو روی میز مشت کرد و بدنش رو صندلی شل شد.
به سختی جلوی ناله هاشو گرفته بود و مرد کنارش هم جوری مشغول گوش دادن به زیردستاش بود که انگار نه انگار مشغول مالیدن دی.کشه...
با تندتر شدن دست مرد به ارگا.سم نزدیک شده بود که با حس نگاه یکی از افراد دور میز....
https://t.me/+9s2m4J8hDBYwMGY0
https://t.me/+9s2m4J8hDBYwMGY0
9100
#پیوند_با_اژدها 🔞🫣😈🔥
"پاهاتو باز کن!"
خودش ران هایم را تا جایی که میتوانست باز کرد.
"بعد از من نوبت به برادرهام میرسه"
حتی نمیدانستم کجا هستم و توسط چه کسی دزدیده شده ام.
"ومن شش برادر دیگه دارم...پس بهتره تا وقتی کارمون باهات تموم نشده نمیری"
آلت هیولایی اش را ورودی واژنم حس کردم.
"چون تو تنها زن این سیاره ای"
من جیغ کشیدم و برای کمک التماس کردم...
https://t.me/+4j1Ma183RI8yYjFk
https://t.me/+4j1Ma183RI8yYjFk
فضایی های غول پیکر میدزدنش ولی اون تنها زن سیارهست...
13900
00:02
Video unavailable
چند گرگ توی جنگل با هم ترتیب یه دخترو میدن🫣🔥
وسط جنگل وحشیانه درونم میکوبید.
من به شکل انسانیم بودم و اون به شکل گرگیش.
روی چهار دست و پام بودم و کــــ*یرش به شکل گرگی خیلی بزرگ بود طوری که کــــصم داشت جر میخورد.
"بسه...دارم میمیرم...تورو خدا بسه"
متوجه نزدیک شدن دو گرگ دیگه شدم و وقتی یکی از اونا سینه هامو با زبون خیس و داغش لیسید حس کردم ضربه های زاندر محکم تر شد😱😱🔞
https://t.me/+4j1Ma183RI8yYjFk
https://t.me/+4j1Ma183RI8yYjFk
animation.gif.mp40.32 KB
13600
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.