cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

شهـ💦ـوتران

باهر تلمبه ای که بزنم داد بزنی محکم تر🔞💦 #اروتیک‌ #بزرگسال #تریسام 🚫Lilium.hot🚫

Show more
Advertising posts
9 239
Subscribers
-5124 hours
-2617 days
-47830 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

_ک...ص همه دخترای روستا زیر من افتتاح میشه رعیت...زود باش پاهاتو باز کن! با دیدن ک...یر بزرگ خانزاده از ترس پاهامو به هم فشردم که دستشو رو ک...ص تپلم کوبید و انگشتشو توم فرو کرد! _میخوای با انگشتم پارت کنم یا ک...یر؟! _ارباب من نامزد دارم لطفا.... _رسمه دختر جون...همه‌ی دخترا‌ی روستا باید زیر من زن شن! حرکت دستشو تندتر کرد که چشمام کم کم خمار شد و صدای نالم دراومد _ارباب میسوزه! تفی رو ک...صم انداخت و چو..چول خیسمو مالید و یهو ک...ی..رشو....🔞💦💦🫦 https://t.me/+qWTZmwMuYuBiZjA0 https://t.me/+qWTZmwMuYuBiZjA0
Show all...
𝐒𝐄.𝐗𝐘 𝐌𝐀𝐒𝐓𝐄𝐑💦

از پشت هی کتفمو گاز بگیری هی محکم تر فشار بدی توم🍆🔞 #نویسنده : sara صحنه دار و سک.سی🍑💦

👍 1
#پارت1 _میشه تپلمو حین تتو بمالی؟ ک...صم بدجوری میسوزه! با لرزیدن قلم تتو رو ک...ص صورتیم به زور خودمو کنترل میکردم تا از درد و لذت جیغ نزنم و خیره به بازوی ورزیده و برنزه تتو ارتیستی که با اخم مشغول تتو کردنم بود لبمو گزیدم ک...صم بدجوری اب انداخته بود و چشمم همزمان به خشتکش بود تصور میکردم مث بقیه مردا با دیدن ک...ص باکره و خوشرنگم زود برام سیخ کنه اما بدون هیچ واکنشی تنها با یه گره ابرو بزرگ لای پاهام نشسته بود و کارشو میکرد _درد میکنه اروم تر.... لبه‌ی صندلی رو چنگ زدم و دوباره قلمو رو ک...صم تکون داد که یهو با جیغ ابم به پیرهنش پاشیده شد و با اخم بیشتری خودشو عقب کشید! _جلوی ابتو بگیر🔞🔞 باید طرحتو تموم کنم! صدای مردونه و خشنش بیشتر تحریکم میکرد و با خماری نگاش کردم که دوباره دستگاهو رو ک...صم تنظیم کرد و پاهای سفیدمو بالا کشیدم _اووه...فاک... پد پنبه ای رو کشید رو تپلم و با لذت پاهامو به هم فشردم _باز کن لنگاتو سکسی...🔥🔞 https://t.me/+5JVyAXtE8eE1ZmZk https://t.me/+5JVyAXtE8eE1ZmZk پارت واقعی رمانشه😱❌🔞🔥 با هرپارتش جق بزن اوففففف
Show all...
یکم از پارتای امروز vip رو نگاه ببینین👇🏻❌️ _کجا میریم؟ امیر میدونست میترسم ، داشت ترسو توی چشمام میدید قبل اینکه چیزی بگه کیارش خندید _داریم میریم لب مرز ، میخوام بدمت به شیخای عرب تنم لرزید و از ترس قدمی عقب گذاشتم که با پورخند جلو اومد و توی چشمام نگاه کرد، نتونستم از چشماش نگاه بردارم، از اون چشمای ترسناک! _شی...شیخای عر...عرب؟ با مسخرگی خندید و توی چشماش ترحم و در عین حال بدجنسی رو دیدم _ اره عزیزم شی..شیخای عر...عرب! برای خرید vip با تخفیف به ادمین پیام بدید تا هزینه و شماره کارت رو براتون ارسال کنه💦 @roza_bn
Show all...
3
🔞🔞ܢܚ݅ܣࡐ‌ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ࡍ߭🔞🔞 #پارت۴۱ کـ.صم دل دل میکرد تا کـ.یرشو فرو کنه توم. _وقتی با کیـ.ر کلفتم جرت دادم میفهمی که من کیارشم نه سیاوش چشمامو بستم و ناله کردم، بدنم خمار مسکن بود و این شهوت توی بدنم مثل تب داشت بدنمو میسوزوند. _چه داغ کرده بدنت سکـ.سی من روی تخت تکونی خوردم و تنم لرز کرد ، خم شد روی شکمم و زبونشو دور نافم کشید. حرفای شهوانی و جنسی ای که میزد منو بیشتر خیس میکرد برای اینکه تنمو بسپرم به بدنش با زبونش شکممو لیسید و بعد لباشو روی جای جای شکمم گذاشت و بوسید. پروانه ها با هر حرکتی که انجام میداد توی شکمم میچرخیدن. اروم موهاشو لمس کردم و کشیدم که سرشو بالا اورد و از اون پایین خمار نگاهم کرد با دیدن حالت خمار و حشریش سرمو روی تخت چرخوندم و پاهامو به هم خواستم فشار بدم که تن بزرگ کیارش اجازه نداد _دارم میبینم که خوب حشری شدی کوچولو چشمامو بستم اما بلافاصله وقتی دستای بزرگشو توی شورتم فرو کرد و اون نرمی بین پام رو لمس کرد چشمام باز شد! خیلی اروم داشت لمسم میکرد و کـ.صمو میمالید با حرکت انگشتش روی چوچولم ناله ای کردم و تنم لرزید. #نویسنده‌لیلیوم‌هات
Show all...
👍 34 8😈 7
00:02
Video unavailable
❗️زیر 18 جوین نده مسئولیت داره❗️ #دختره‌برای‌جای‌خواب‌به‌رییس‌مسافرخونه‌میده💦❌ #انگشت شستش و روی لبم کشید و #خمار گفت: - به همچین دختر ظریف و لطیفی اینهمه #خشونت نمیاد. از قصد بوسه‌ای روی انگشتش کاشتم و با #عشوه گفتم: - خوشحال میشم #وحشی بودنم و روی تخت نشونت بدم! انگشت شستش و وارد دهنم کرد و گفت: - منم خوشحال میشم‌ روی #تخت رامت کنم. مک محکمی به انگشتش زدم و گفتم: - یه بار امتحان کن ببین اونی که #رام میشه منم یا تو! محکم روی تخت هولم داد و #لباش و با ضرب روی لبم نشوند و لباس و تو تنم پاره کرد... #ادامشو‌میخوای‌جوین‌بده🔞💦🫦 لیلیث دختر خشنی که با کمک لوسیفر از جهان زیرین خارج میشه و برای جای خواب قبول میکنه با رییس مسافرخونه بخوابه😱🔥🔞 https://t.me/+eQDaNWSNI-8xNDY0 https://t.me/+eQDaNWSNI-8xNDY0
Show all...
IMG_3178.mp40.90 KB
👍 1
نوک سینه هات مثله موهات سرخه سرخه حتی تصور اینکه ازشون شیر بچکه هم دیوونم میکنه....🔞🔥 - ولی آقا فقط مامانا از میمی هاشون شیر میاد لیسی به سینه های کوچولوش زدم و تو مشتم فشارشون دادم که جیغش دراومد. - دوست نداری مامان بشی؟ - اگر بخوام بوسم میکنی مثل اونروز؟ - دوست داری کجاتو بوس کنم؟ با لوندی پاهشو از هم باز کرد و دستشو رو بهشت تپلش گذاشت که غرشی کردم و دامنشو بالا زدم - اول بوسش میکنم بعد جرش میدم تا ۹ ماه دیگه پستون های پرشیرت باید تو دهنم باشه....😱❌ https://t.me/+84kfrHWsboNmZjg0 https://t.me/+84kfrHWsboNmZjg0
Show all...
-نمیدونستم دخترخالم یه همچین واژن تپل و صورتی داره! وگرنه زودتر از اینا ترتیبتو میدادم دستامو ترسیده جلوی واژن لختم گرفتم و نالیدم: -ولم کن برم ، ما هنوز محرم نشدیم پوزخندی زد و دستامو محکم چسبید -خودتو شل بگیر به دوتامون حال بده! دیگه راه فرار نداری کوچولو با لمس واژنم چشمامو محکم بستم و با کلفتی چیزی لای پام..🔞 https://t.me/+CNOnci0Yh2tmNzY8 https://t.me/+CNOnci0Yh2tmNzY8 سک.س پسر خاله ۳۰ ساله و دختر خاله ۱۲ ساله🙈
Show all...
👍 1 1
#دلبرددی_8 #پارت‌واقعی‌رمانشه‌نبود‌بلف🔞🤤👇🏼 #ک**یر قطورش رو باهام تنظیم کرد که از شدت خیس بودنم، خودش توش به آرومی سر می‌خورد و سانت به سانت من رو غرق #لذت میکرد. - آهههه ...آیییی ...خیلی #کلفته! دستش سمت‌ موهام رفت و توی مشتش گرفت و همزمان شروع کرد به مکیدن گردنم ... جسم کوچیکم بین عضله های قوی و قد بلندش گم شده بود و تمام وجودم با #ضربه هاش پر می شد. - هیششش ...آروم تر دختر کوچولو ... با نفس نفس ناخون هام رو توی بازوش فرو کردم. - آخه ...آخه میسوزه ...بزار خودم بشینم روش #سواری کنم. دستش رو روی دهنم فشار داد‌. - حالا حالا ها باید زیر باشی فنچ کوچولو ... و محکمتر با #ک*یرکلفتش توی #ک**ص صورتی و کلوچه ایم تلمبه زد که.....🔞❌😳💦 https://t.me/+g-NYApnXAeQ5NDY0 https://t.me/+g-NYApnXAeQ5NDY0
Show all...
👍 3
یکم از پارتای امروز vip رو نگاه ببینین👇🏻❌️ _کجا میریم؟ امیر میدونست میترسم ، داشت ترسو توی چشمام میدید قبل اینکه چیزی بگه کیارش خندید _داریم میریم لب مرز ، میخوام بدمت به شیخای عرب تنم لرزید و از ترس قدمی عقب گذاشتم که با پورخند جلو اومد و توی چشمام نگاه کرد، نتونستم از چشماش نگاه بردارم، از اون چشمای ترسناک! _شی...شیخای عر...عرب؟ با مسخرگی خندید و توی چشماش ترحم و در عین حال بدجنسی رو دیدم _ اره عزیزم شی..شیخای عر...عرب! برای خرید vip با تخفیف به ادمین پیام بدید تا هزینه و شماره کارت رو براتون ارسال کنه💦 @roza_bn
Show all...
1
🔞🔞ܢܚ݅ܣࡐ‌ࡅ߳ܝ‌ߊ‌ࡍ߭🔞🔞 #پارت۳۷ #کیارش پاهامو روی هم انداختم و دست از ناز کردن موهاش کشیدم، نرم بود، زیادی نرم! زیر چشماش از گریه‌ی زیاد پف کرده بود و حتی توی خواب هم حالت چهره اش طوری بود که انگار میخواست بزنه زیر گریه! زمزمه وار روبه امیر گفتم _عطش دارم برای رابطه تکیه داد به دیوار و کامل نگاهم کرد _چرا نگهش داشتی؟ دیر یا زود باید بفرستیمش اونور تا کِی میخوای یاشار رو بپیچونی؟ خم شدم روی صورتش _خیلی ظریفه ، نگاهش کن نگاهمو روی پوست سفیدش میچرخونم، بیشتر وقتا همچین پوستی بیش از حد سفیدی زیبا نیست ، مثل روح بود اما این دختر؟ پوست سفیدش ، موهای خرمایی بلند و حالت دارش ، مژه های فر و بلندش چشمای درشت و یکمی کشیده اش و اون لبا! توی چهره هاش بیشترین قسمتی که نظرمو جلب میکرد اون لبای صورتی کمرنگ بود. لباش بی روح بود و فانتزیم این بود و دلم میخواست که اونقدر ببوسم و مک بزنم لباشو تا رنگ قرمز بگیره اون لبای خوش فرمش! #نویسنده‌لیلیوم‌هات
Show all...
67👍 16🔥 7💋 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.