cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

اشعار"مهنازمحمودی"

سه مجموعه شعر : میخک های سرخابی⚘ بابونه های سپید⚘ کنارت مهربانتر می شوم⚘ و گردآورنده مجموعه رباعیات شاعران : گیلاسهارسیده اند🍒

Show more
Advertising posts
587
Subscribers
No data24 hours
+17 days
+2530 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

Repost from N/a
🕊 پنجه در پنجه‌ی عمر با خودم جنگ مداوم دارم خونِ بودا اگرم هست ولی گاهگاهی نفسی تلخ‌تر از گرگ درونم جاری‌ست تاجی از خار سرم‌ را به جراحت بُرده‌ست بارها در پی تصلیب تنم بودم و بعد عطر بی‌مرگیِ مریم به خودم  می‌آورد.... من به خود بند شدم سنگ سیزیف،  هزاران دفعه در سرم غلتیده‌ست سرم آه ! هوس بارکشیدن دارد مرضِ دردچشیدن دارد در شرایین من از شرع رسوبی مانده خوره در کالبدم در غلیان افتاده اِنس  را در رسن کهنه‌ی دنیا به پشیزی دادم "من ملک بودم و فردوس برین جایم بود" دستم از لحظه‌ی پیدایش من روشن بود دو سه سالی‌ست که بحران زده است سرِ انگشتان را باید این بار بچنگم برگی بسپارم خود را به بزنگاه لوندر در دشت بدوم تا الف قد علف بروم تا که برویَم شاید و قناعت نکنم به تراویدن یک ژاله تهِ  جمجمه‌ی عادتها خون بودا اگرم هست ولی..... #مهناز_محمودی ۲۰ شهریور ۱۴۰۳          "دریچه‌ای رو به نقد " در شعرِ بالا ما با آفرینه‌ای ژرف و تامل‌برانگیز مواجه‌ایم. اثری لایه‌مند و چالش‌برانگیز که در خوانش‌های خود به لایه‌های تازه‌ای از آن دست خواهیم یافت. عصاره‌ای‌ست از یک اندیشه‌ورزیِ نقادانه که نگاهی دارد به محوریتی از انسانِ معاصری که هنوز کوه رنج بر دوش‌اش سنگینی می‌کند. با این‌همه، زندگی در رنج‌هایش به سخره گرفته می‌شود: "پنجه در پنجه‌ی عمر/ با خودم جنگ مداوم دارم" و چقدر وحشتِ درون را نهیب می‌زند در "نفسی تلخ‌تر از گرگ"! نشانه‌هایی از بودا، مسیح، مریم و افسانه‌ی سیزیفِ ( و مقاله‌ی فلسفی آلبرکامو) در این اثر ما را با یک اندیشه‌گیِ ژرف‌نگرانه و آفرینشِ تخیلی زیبا روبرو می‌کند تا آن‌جا که انگار با نگرشی فلسفی ما را پای یک نقد دین‌محورانه می‌نشانَد: "در شرایین من از شرع/ رسوبی مانده". لایه‌مندی‌‌نگری‌هایی که در همین کوتاه‌وارگی می‌توان به کشف آن نشست. درنگ و نقدی به کهنگی‌های رسوب شده در رگ‌های جامعه‌ای که هنوز پاهایش در غل و زنجیر آن است. بنظرم در این آفرینه‌، ما با ژرف‌نگری‌هایی مواجه‌ایم که می‌توان پیرامون آن به واکاوی‌های بیشتری از جهانِ درون‌متنی آن پرداخت. با آرزوی بهترین‌ها برای شاعر عزیز چهارشنبه ۱۴۰۳/۶/۲۱ #مهرداد_پیله‌ور صفحه‌ی تخصصی گروه هنر و ادبیات معاصر https://t.me/honare_adabiyate_moaser
Show all...
🍏شعرمعاصر🍏

صفحه‌ی تخصصیِ گروه هنر و ادبیات معاصر با همکاری شورای دبیران: پیله‌ور، محمودی، صمدی و عسگریان

1
sticker.webp0.71 KB
2
Repost from N/a
🕊 پنجه در پنجه‌ی عمر با خودم جنگ مداوم دارم خونِ بودا اگرم هست ولی گاهگاهی نفسی تلخ‌تر از گرگ درونم جاری‌ست تاجی از خار سرم‌ را به جراحت بُرده‌ست بارها در پی تصلیب تنم بودم و بعد عطر بی‌مرگیِ مریم به خودم  می‌آورد.... من به خود بند شدم سنگ سیزیف،  هزاران دفعه در سرم غلتیده‌ست سرم آه ! هوس بارکشیدن دارد مرضِ دردچشیدن دارد در شرایین من از شرع رسوبی مانده خوره در کالبدم در غلیان افتاده اِنس  را در رسن کهنه‌ی دنیا به پشیزی دادم "من ملک بودم و فردوس برین جایم بود" دستم از لحظه‌ی پیدایش من روشن بود دو سه سالی‌ست که بحران زده است سرِ انگشتان را باید این بار بچنگم برگی بسپارم خود را به بزنگاه لوندر در دشت بدوم تا الف قد علف بروم تا که برویَم شاید و قناعت نکنم به تراویدن یک ژاله تهِ  جمجمه‌ی عادتها خون بودا اگرم هست ولی..... #مهناز_محمودی ۲۰ شهریور ۱۴۰۳          "دریچه‌ای رو به نقد " در شعرِ بالا ما با آفرینه‌ای ژرف و تامل‌برانگیز مواجه‌ایم. اثری لایه‌مند و چالش‌برانگیز که در خوانش‌های خود به لایه‌های تازه‌ای از آن دست خواهیم یافت. عصاره‌ای‌ست از یک اندیشه‌ورزیِ نقادانه که نگاهی دارد به محوریتی از انسانِ معاصری که هنوز کوه رنج بر دوش‌اش سنگینی می‌کند. با این‌همه، زندگی در رنج‌هایش به سخره گرفته می‌شود: "پنجه در پنجه‌ی عمر/ با خودم جنگ مداوم دارم" و چقدر وحشتِ درون را نهیب می‌زند در "نفسی تلخ‌تر از گرگ"! نشانه‌هایی از بودا، مسیح، مریم و افسانه‌ی سیزیفِ ( و مقاله‌ی فلسفی آلبرکامو) در این اثر ما را با یک اندیشه‌گیِ ژرف‌نگرانه و آفرینشِ تخیلی زیبا روبرو می‌کند تا آن‌جا که انگار با نگرشی فلسفی ما را پای یک نقد دین‌محورانه می‌نشانَد: "در شرایین من از شرع/ رسوبی مانده". لایه‌مندی‌‌نگری‌هایی که در همین کوتاه‌وارگی می‌توان به کشف آن نشست. درنگ و نقدی به کهنگی‌های رسوب شده در رگ‌های جامعه‌ای که هنوز پاهایش در غل و زنجیر آن است. بنظرم در این آفرینه‌، ما با ژرف‌نگری‌هایی مواجه‌ایم که می‌توان پیرامون آن به واکاوی‌های بیشتری از جهانِ درون‌متنی آن پرداخت. با آرزوی بهترین‌ها برای شاعر عزیز چهارشنبه ۱۴۰۳/۶/۲۱ #مهرداد_پیله‌ور #میان_باغ_نیلوفران @miyanebagheniloofaran
Show all...
✨منتخب گروه ✨ 🌹#چند_پیاله_رباعی 🌹 آرامش و عشق روح رویایش بود دلبسته‌ی خاطرات زیبایش بود زندانی چاه درد تنهایی شد ماهی که در اوج آسمان جایش بود #پروین_رضائی 🌺☘🌸🍀 این جنگل سبز سبز در پلک تو چیست یک چند صباح می‌توان در آن  زیست آهو و پلنگ، جملگی سربازند فرمانده‌ به جز ارتش چشمان تو نیست #مهنازمحمودی 🌺☘🌸🍀 گوش فلک از تو ادعایی نشنید فریاد و فغان و ناروایی نشنید از سنگ صدا در آمد اما هرگز از تو کسی ای مرگ صدایی نشنید #سیامک_کیهانی 🌺☘🌸🍀 https://t.me/+8w_r3EdbmqpiZjQ8
Show all...
کانال چند پیاله رباعی

آواز خوش هزار تقدیم تو باد سرسبزترین بهار تقدیم تو باد گویند که لحظه ایست روییدن عشق آن لحظه هزار بار تقديم تو باد #وحید_امیری ارتباط باما @Hoseyn352

2
02:47
Video unavailableShow in Telegram
࿐ྀུ༅🥀࿐ྀུ༅ آبون شعر و صدا محمد شمس لنگرودی #کانال_موسیقی_خاندش https://t.me/khandesh2
Show all...
3.62 MB
2
sticker.webp0.39 KB
3🕊 1
01:00
Video unavailableShow in Telegram
🍃🌸🌴〰️🌳〰️🌴〰️🌳🌸🍃 این جنگل سبز سبز در پلک تو چیست ؟ یک چند صباح می‌توان در آن  زیست ! آهو و پلنگ ، جملگی سربازند !! فرمانده‌ به جز ارتش چشمان تو نیست ..👩🏻‍🦰 #مهنازمحمودی #زیر_باران #کوه_جنگل_چشمه_باران 🏛 @mahk3 🏛 🎖به جمع بهترینها بپیوندید🔻🔻 ‌🎹 https://t.me/Sajjadine 🎹 *‌   ‌ ❖️⃟   ꙮ‌ 🏛 ‌@mahk3 🏛 ♣️بــه کانال مــا خوش آمدیـــد❣ .𝅰.꯭𝅱.𝅲.꯭𝅱.𝅰.𝅯.꯭💗.𝅰.꯭𝅱.𝅲.꯭𝅱.𝅰.𝅯.꯭💗.𝅰.꯭𝅱.𝅲.꯭𝅱.𝅰.𝅯.꯭💗.𝅰.꯭𝅱.𝅲.꯭𝅱.𝅰.𝅯.꯭💗
Show all...
6.43 MB
4👏 1
00:23
Video unavailableShow in Telegram
7.73 MB
3
sticker.webp0.43 KB
1
Photo unavailableShow in Telegram
سهم کلاغها از خرمالو فقط زخم‌زدن بود ما ولی زخم را کنار زدیم برای تناول این شیرینِ نارنجی‌پوش #مهنازمحمودی @mahk3
Show all...
2🕊 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.