ددی اعتراف سکسی

سلام پسرم ۲۶سالمه بوکسورم شغل دارم ولی نزدیک مسابقات بود پول لازم بودم اولین بارم بود گفتم برم اسنپ کار کنم جورش کنم یه شب یه درخواست خورد بهم یارو یه بسته بهم داد بردم به آدرس مرده گفت بیا طبقه پنجم بی زحمت،رفتم بالا بسته رو تحویل دادم گفت ورزشکاری گفتم بله با اجازه،کلی گیر داد و اصرار که بخدا اینجوری نمیشه باید بیایی تو یه لیوان شربت بخوری زحمتت دادیم و از این حرفا،ماهم ساده گفتیم بالاشهره دیگه شاید این مدلین اینا رفتم نشستم رو مبل یهو دیدم زنش با بیکینی و یه سینی شربت اومد نشست رو پام پشمام ریخت شوهرش گفت راحت باشید مشکلی نیست لذت میبرم،گفتم ببخشید پنجره ماشینم پایینه برم بدم بالا بیام راحت باشیم پله هارو صدتا یکی پریدم پایین فرار کردم😂

سلام دخترم ۱۸ یه راهنمایی میخواستم ازتون🥲 من یک سال و نیم تقریبا با یه نفر تو رابطه بودم، خیلیم بهش وابسته شدم ولی ما از ۷ روز هفته ۴ روزش بحث داشتیم و اعصاب خوردی بود .. و اینکه میذاشت میرفت بعد یکی دو ماه پیام میداد و منم خب بخاطر اینکه دوستش داشتم بعد یه خورده حرف زدن باز خامش میشدم الان باز دو هفته‌ست که رفته یه موقعیت دیگه واسم پیش اومده اون احتراممو نگه میداره و همونجوری که میخواستم باهام برخورد میکنه ولی من همش باهم مقایسشون میکنم تو دو راهی بدی گیر افتادم نمیدونم باهاش برم تو رابطه یا نه ،قصدشم جدیه گفت چندوقت حرف بزنیم میاد جلو از طرفیم میدونم اگه اون آدم قبلی برگرده من دیگه باهاش ادامه نمیدم ولی باز دو دلم که چیکار کنم

خوب سلام 20 سالمه این ماله زمان 13 تا 17 سالگی من خلاصه شده رو میگم من اون موقع واقعا مثله دختر هایی دیگه نبودم زیاد با جمعه اطرافیانم لخت نمی‌شدم با کسی سریع هم دوست نمی‌شدم چون میترسیدم بهم آسیب بزنن چه لحاظ روحی چه جسمی کلن البته از زمانی که یادم میاد اینطوری بودم هستم هنوز من یه دختر دایی بیشتر نداشتم اون موقع ها مدرسه که میرفتم یه دور روز آخر هفته که تعطیل میشدم یکی از دو روز چشم میکشیدم بریم روستا مادر بزرگم یا چشم میکشم فقط تابستون بشه 2 هفته یا 3 هفته برم روستا با دختر داییم بمونم پیش مادر بزرگم تنهایی چون خیلی دوست داشتم اینا در ضمن بگم اون موقع فقط با اون یه جوایی اخت بودم چون از بچگی بزرگ شده بودیم مدت ها هفته ها سال که می‌گذشت حس علاقه ام بهش بیشتر می‌شد اون موقع فکر میکردم از حس دوستیه واقعا اون زمان من هیچی نمی‌فهمید م مثله بچه هایه الان هوفففف که همه چیزو می‌دونن نبودم که تو باغ درسو این چیزا بودم بعد چند وقت که گذشت با آدمایه جدید که آشنا میشدم کم کم بهتر شد فهمیدم دوستش دارم و دوست داشتم بهش بگم اون 1 سال ازم کوچیک تر بود اونا تویه روستا جدا از مادر بزرگم زندگی میکردن من داخل شهر با خانواده ای فوقققق حساسس رو دختر نکه گیر بدن فقط زیادی حساس بودن خلاصه یروز تصمیم گرفتم بهش بگم اون موقع همه دختر پسرا فلا فلان خونه مادر بزرگم بودیم همه رفتن خوش گذرونی دور زدن من اون موندیم خونه کم کم سر بحث صبحت اینا باز شدبعد یکم صحبت کردم تا اومدم بگم یه چیزی میخوام بگم اونم همزمان با من همین حرفو زدن بهش گفتم بزار بگم من اول من گفتم گفت نه صبر کن یه چیزیی میگم ولی بینمون بمونه من مامانم یه پسر عمه جون داره و خوشگل و خوب راستش من عاشقشم تو رفت آمد هامون دیدمش شاید چند وقت بعدش هم اگه بیاد خواستگاری بهش جواب بدم وقتی تعریف می‌کرد میخواد جواب بده و خیلی چیزا دیگه چشماش از خوشحالی برق میزد و کلن بعدش من بیخیالش شدم یه بار نشد بعدش بگه تو چی میخواستی راستی بهم بگی ؟ هیچی اصن این آقا رفت ازدواج کرد دختر خالمم که1 سال قبلش ازدواج کرده بود رفت آمد هایی اینا بیشتر شد دوستایششون مثلا که چی حالا که شوهر دارن از اون حرفایه مسخره بزنن آدم انقد بی‌شعور آخه تو سن 18 سالگیم این حسو به همکلاسیم پیدا کردم دختر خوشگللل هاااا و خانوم عالیی دقیقن کنار دستیم بود ولی اونم نشد چون گمش کردم به یه دلایلی که طولانی تر میشه کلن من از عشق شانس نمیارم چون از اطرافیانم ترسیدم راستی‌ش فکر میکردم اگه بگم راجبم بد فکر کنن یا دهنشون لق شه بره بگن واسه اون میدونم میگید تقصیر خودتم بوده فلان اینا ولی من کسایی دور ورم بودن که باهاشون زندگی کردم میشناسمش ن حداقل بهتر از شما. حالا که 20 سالمه من حتی یه بارم رل نزدم یه بار حتی شاید باور نکنید ولی حسو حال اینکارو ندارم خواهرم 15 سالشه رل زده دوستم همین خودشه یعنی افسرده شدن بدجور ها دل شکسته که خدا میدونه همه دخترا مثله هم نیست شاید. بعضی ها یه کارایی بکنن ولی همه رو به پایی هم نسوز نید من نمی فهمم چطوری طرف با داداشش با مامانش نمیدونم خالش میره اون کارا رو میکنه بعد سنش بالا تره بره بچه دار بشه نمیگه اون بچه بخاطر کارایه ننه باباش ضربه میخوره آسیب میبینه چطوری تو جامعه بگرده آدم انقد بی فکررررررررر احمققق بلانصبت تورو خدااااا لطفااااا اینو بزار رر حرفاتون محترمانه بزنید لطفا فحش ندید من کاریی نکرده ام که مستحق این باشم بگم آره دختره فلانه آره تو اینطوری گاهیم آدم خوب هست که دوست داره خلاف راه جامعه بره جلو اگه اونا آرایشش. میکنن یا عمل نمیدونم یا دوست پسر یا فلان ولی من از این کارا خوشم نمیاد زندگی خودمو میکنم و از دخالت کردن پدر سوخته بازی اینام خوشم نمیاد بزاریشششش لطفا یه بار دیگه اومدم اعتراف نذاشتی

سلام میشه لطفا کمکم کنید من سه سال ازدواج کردم عاشق شوهرمم و بهترین رابطرو داریم ولی کل محتوای اینستاش و ذخیره شده هاش عکس زن یا پورن استاراس یا اینکه خیلی فیلم پورن نگاه میکنه چنباری تذکر دادم یا حتی قهر کردم بهش میگم خب بیا هرازگاهی دوتایی برای تنوع ببینیم ولی اصلا ترک نمیکنه وقتی میبینم تواینستاش کلی عکس زن سیو کرده دلم خیلی میشکنه خیلی باهام مهربونه ازهمه لحاظ خوبه ولی این مورد باعث شده افسرده شم طبیعیه یا من زیادروی میکنم؟

سلام دخترم از شیراز پارسال یکی از دوستام ازم خواست واسه امتحانات برم خونشون باهم درس بخونیم منم به شوخی گفتم اگه ممه بدی میام اونم قبول کرد به شوخی من رفتم اون روز باهم درس خوندیم وقتی شب شد تو اتاقش دشک انداختیم و اون هدست گذاشت و اهنگ گوش داد منم هوس ممه کردن اروم دستمو گذاشتم رو ممه هاش و هیچی نگفت بعد دست بردم زیر لباسش و سوتینش و ممه هاش گرفتم🤤(وایییی خیلی نرم و گرم بودددد)بعد از پنج دقیقه که حسابی مالوندم رفتم پایین و لباسش زدم بالا و ممه خوردم🤤خیلییی خوب بود بعد از ده دقیقه که خوردم رفتم سراغ لباش اروم بوس کردم یهو بلند شد و هدست گذاشت تو جاش و منم ترسیدم که عصبانی شده باشه بعد برگشت خودشو انداخت روم و لبامو خورد حسابی🤤منم ممه هاشو میمالوندم و کلی کیف کردیم کلی کارای دیگه روزای بعدی کردیم ولی تا همینجا حوصلم شد بنویسم و بعدش به دوس پسرم گفتم گفت خیانت به حساب میاد ولی چون دوتاتون دخترین اشکال نداره

سلام لزبینم و یه نفرو خیلی دوست داشتم . اونم منو دوست داشت ولی به خاطر یه مسائلی کات کردیم یعنی مجبور شدیم کات کنیم . فراموش کردنش واقعا برام سخته . چیکار کنم ?! چطور باید فراموش کنم ?! ( خواهشن بدون توهین حرف بزنید همونطور که من هیچ توهینی نکردم و از کلمات رکیک هم استفاده نکردم . تعصب رو بزارید کنار و منطقی جوابم رو بدید ممنون میشم . به اندازه کافی ازتون کشیدم و اذیت شدم . )

سلام خوبی پسرم ۱۷ سالمه من دوتا دختر دختر خاله دارم یکیش ۱۵ سالشه یکیش هم ۸ ساله امسال دوم بستان قراره بخونه من رو اون ۱۵ ساله کراش دارم و خواهر ۸ سالش هم رو من کراش داره و میاد خودشو به من میماله یه روز که فامیلا باهم نشسته بودیم به دختر خالم گفتم که بیا تو حیاططون والیبال بازی کنیم پسر خالم هم اومده بود ۳ نفری داشتیم بازی میکردیم بعدش که رفتیم تو حیاط وقتی که دختر خالم داشت سرویس میزد ممه هاش بالا پایین داشت میشد و اونم فهمید که من دیدم ممه هاش رو و یواشکی بهم اشاره کرد بریم رو کار وقتی که داشتم پشت سبزه های حیاطشون کیرش رو میخوردم پسر خاله‌ی کسکشم اومد جفتمون رو گایید بعدشم رفت ۸ ساله رو کرد و به منم گفت که بیا باهم لز کنیم بعدش یهو از خواب پریدم و ...

سلام دخترم 17 من یک خواهر زاده دارم 20 سالشه بعد اون خیلی خوشگله چندبار رابطه داشتیم خیلی حس خوبیه نمی‌فهمم چرا بقیه ناراضین از دایی و عمو🤣

های ددی اعترافم سکسی نیس کمک میخوامم😭 با یه پسره یه ماهه تو رابطم پسره خیلی خیلیییییییی خیلییی زیاد وابستم شده و اصلا بدون من نمیتونه چن بار خواستم کات کنم باهاش خودکشی کرده رگشو زده و قرص و اینا نمیدونمم چیکار کنمشش😭

میشه بزاریییییی. 😭 سلام سارام از تهران... بچه بودم حدود 6سالم بود مامانم میرفت سرکار بعد من و عمم خونه تنها بودیم گاهی عموم مدرسش تموم میشد میومد پیش ما..... نمیدونم چجوری بگم. اما من بچه بودم فقط 6سالم بود عموم بهم تجاوز میکرد تا یه روز به مامانم گفتم.... ولی هنوز که 19سالمه نتونستم فراموش کنم اون لحظه های بد و همیشه یاد اون موقع میوفتم دلم میخواد بمیرم، نمیدونم چیکار کنم یه عمو چقدر میتونه بی وجود باشه که اینکارو با برادر زادش بکنه.....