cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

جهان ما

نگاهی متفاوت به جهان از پنجره ی جهان ما

Show more
Advertising posts
293
Subscribers
+224 hours
+37 days
+730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

4_5990293193852205296.mp34.60 MB
هر لحظه را مقدس كنيد.
اگر شمعی روشن كنيد، ظلمت به خودی خود ناپديد می‌شود🕯
سعی نكنيد با ظلمت بجنگيد كه اصلا امكانپذير نيست؛ زيرا ظلمت اساسا وجود ندارد. چگونه می‌توان با چيزی كه وجود ندارد، ‌جنگيد؟‌ فقط شمعی روشن كنيد تا ظلمت به خودی خود ناپديد گردد ظلمت، ترس و همه امور منفی كه ذهن‌تان را تسخير می‌كند، فراموش كنيد. فقط يك شمع اشتياق روشن كنيد صبح‌ها وقتی بيدار می‌شوید، قبل از هرچيز شوق داشته باشيد. مصمم باشيد كه آنروز واقعا با شادی و خوشی زندگی كنيد و بعد همين كار را انجام دهيد هوشیارانه زندگی کنید، صبحانه بخوريد، اما هوشیارانە، آنگاه صبحانه غذايی مقدس می‌شود حمام كنيد، ‌حمام كوچك شما معبد می‌شود و آبی كه شما را می‌شوید،‌ چون غسل تعميد است هر شب وقتی به خواب می‌روید، ‌به ياد آوريد چند اتفاق زيبا طی روز داشته‌اید. فقط ياد آوری آنها كمك می‌كند كه فردا هم اتفاق بيفتند فقط به ياد آوريد و بعد در حالی كه آن لحظات زيبا را به ياد داريد، به خواب رويد و به اين ترتيب،‌ روياهايتان زيباتر خواهد شد، شور و اشتياق شما را در بر خواهد گرفت و شما با انرژی تازه‌ای زندگی خواهيد كرد
هر لحظه را مقدس كنيد
با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
جهان ما

نگاهی متفاوت به جهان از پنجره ی جهان ما

خودت باش / خودت را بشناس... روزی روزگاری در جایی که می‌توانست هر جا باشد و در زمانی که می‌توانست هر زمان باشد باغ زیبایی بود که درختان سیب و پرتقال و گل‌های سرخ زیبایی داشت و همه‌ی گیاهان در آن باغ شاد و راضی بودند. همه در باغ شادمان بودند به جز یک درخت که خیلی غمگین بود. درخت بیچاره مشکلی داشت: نمی‌دانست که چه کسی می‌باشد! درخت سیب به او گفت "تو به اندازه‌ی کافی به روی هیچ کاری تمرکز نداری. اگر واقعاً سعی می‌کردی، می‌توانستی سیب‌های خوشمزه‌ای به بار بیاوری. ببین چقدر ساده است." بوته‌ی گل سرخ فریاد زد که "به حرفش گوش نده. آوردن گل سرخ راحت‌تر است. ببین ما چقدر زیبا هستیم!" درخت بیچاره هم به تمامی توصیه‌های آنها عمل می‌نمود. ولی از آنجایی که ن نمی‌توانست مثل بقیه باشد هر بار بیش از پیش ناامید می‌گشت. یک روز جغد، که عاقل‌ترین پرندگان بود، به باغ آمد و وقتی ناامیدی درخت را دید.. گفت: "نگران نباش. مشکلت آن قدرها هم جدی نیست. تو هم مثل بسیاری از انسان‌هایی هستی که بر روی کره‌ی زمین زندگی می‌کنند! راه حل مشکل را نشانت می‌دهم:
👈 آن طور که دیگران از تو می‌خواهند زندگی نکن.
□~ خودت باش.  □~ خودت را بشناس و  □~ برای این کار به ندای  □~ درونی‌ات گوش بده." جغد این را گفت و بعد از آنجا رفت.
درخت بیچاره از خودش پرسید:
□~به ندای درونی‌ام گوش بدم؟ □~ خودم باشم؟ □~ خودم را بشناسم؟ و بعد به ناگهان مطلب را دریافت. گوش‌هایش را بست، قلب‌اش را گشود و سرانجام ندای درونی‌اش را شنید که می‌گفت: "هرگز سیب به بار نخواهی آورد چون درخت سیب نیستی و هرگز گل نخواهی کرد چون بوته‌ی گل سرخ نیستی. تو سرخدار هستی و ماموریت تو این است که بلند و غول آسا شوی. به اینجا آمده‌ای تا برای پرندگان آشیانه، برای مسافران سایه و برای کشور زیبایی فراهم آوری! در زندگی ماموریتی داری! همان را انجام بده!" و درخت احساس قدرت نمود و به خودش مطمئن شد و تصمیم گرفت همان که باید بشود. بدین ترتیب خیلی زود به آسمان سر کشید و موجب تحسین و احترام همگان گردید. فقط در آن هنگام بود که باغ هم به کمال خود رسید. وقتی به دور و برم می‌نگرم از خودم می‌پرسم: "چند نفر سرخدار هستند و به خودشان اجازه‌ی رشد نمی‌دهند؟ چند نفر هم گل سرخ‌های هستند که از ترس فقط خار می‌آورند؟ چند درخت پرتقال داریم که نمی‌دانند چگونه شکوفه کنند؟" هر یک از ما در زندگی مقصدی داریم که باید به آن برسیم و جایی هست که باید پر کنیم. بیایید نگذاریم هیچ چیزی یا هیچ کسی مانع آگاهی ما از عصاره‌ی بی‌همتای وجود ما و استفاده‌ی دیگران از آن گردد. (آسان‌ترین راه / میبل کتز) 👈 کتاب و فایل‌های صوتی آسان‌ترین راه / میبل کتز @OCEAN_OM ✨🧚‍♀ با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
جهان ما

نگاهی متفاوت به جهان از پنجره ی جهان ما

Photo unavailableShow in Telegram
عشق،زندگی،شادی ؛ این موارد تنها نتایج سکوت و فهم بیشتر هستی است. عشق در شما پدیدار میشود زندگی دلپذیر میشود فقط خنده و شادی بی دلیل ادامه... 👤 اشو با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
عشق،زندگی،شادی ؛ این موارد تنها نتایج سکوت و فهم بیشتر هستی است. عشق در شما پدیدار میشود زندگی دلپذیر میشود فقط خنده و شادی بی دلیل ادامه... 👤 اشو با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
جهان ما

نگاهی متفاوت به جهان از پنجره ی جهان ما

چه کنم که به گوش من نرسیده صدای تو من و خلوت عاشقم من و باده فدای تو با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
4_6007889095043318748.mp36.09 MB
Photo unavailableShow in Telegram
فرودو: "سم، ما به چی ایمان داریم؟” سم: "آقای فرودو به این که در این جهان خوبی‌هایی وجود دارد که ارزش جنگیدن را دارند." 📼 The Lord of the Rings: The Two Towers با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
✍️ شما باید این واقعیت را بپذیرید که همواره در اطرافتان آدمهایی هستند که دوستتان ندارند و کاری هم در این زمینه از دست شما برنمی آید؛ اگر شما این واقعیت را بپذیرید که نه هرکسی مجبور است شما را دوست داشته باشد و نه شما مجبورید همه را دوست داشته باشید، مواجهه با افراد سمی برایتان بسیار آسانتر خواهد بود.   👤لیلیان گلاس 📗 آدم های سمی با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
جهان ما

نگاهی متفاوت به جهان از پنجره ی جهان ما

🔴 ‍ «کالسکه‌ای غرق خون» ✍ مهدی تدینی 🔸 پانزدهم بهمن ۱۲۸۹، تهران، مخبرالدوله ــ ساعتی مانده به غروب آقای وزیر پس از یک روز کاری سوار بر کالسکه به خانه آمد. تا کالسکه ایستاد صدای شلیک بلند شد. مردی از شیشۀ کالسکه وزیر را به گلوله بست. ضارب فرار کرد و وزیر غرق خون کف کالسکه افتاد. تنها کلامی که از او شنیدند این بود که «سوختم...». او را نیمه‌جان به خانه بردند و ساعتی بعد درگذشت. او مرتضی‌قلی‌خان بود، معروف به صنیع‌الدوله؛ دولتمردی که همۀ فکر و ذکرش احداث معدن و خط‌آهن و کارخانه بود. این ایده که هزینۀ ساخت راه‌آهن باید از منابع داخلی و با مالیات بر کالاهای اساسی مثل قند و چای تأمین شود، ایدۀ او بود که سال‌ها بعد رضاشاه پیاده کرد. چرا صنیع‌الدوله را کشتند و قاتل که بود؟ 🔸 مرتضی‌قلی خان از خاندان «هدایت» بود. افراد این خاندان تحصیلات عالی داشتند. پدرش، علی‌قلی خان، معروف به مخبرالدوله، چهار پسر داشت: مرتضی‌قلی، محمدقلی، مهدی‌قلی و حسین‌قلی که همه دولتمرد شدند. مهدی‌قلی شش سال نخست‌وزیر رضاشاه بود (مرتضی‌قلی پسرعموی پدر صادق هدایت می‌شد). مرتضی‌قلی در زمان ناصرالدین‌شاه در آلمان درس معدن خواند و وقتی به ایران بازگشت به مقامات بالا رسید. در چند کابینه وزیر بود، از وزیر فواید عام تا وزیر مالیه و فرهنگ. با محترم‌السلطنه، دختر مظفرالدین‌شاه ازدواج کرد، اما داماد شاه بودن فایدۀ خاصی برایش نکرد. 🔸 وزیر بودن و داشتن مقامات عالی ویژگی خاصی نیست، آنچه در مورد او جذاب است، تکاپوهایش برای «صنعتی‌سازی» ایران است. از تلاش برای احداث معدن تا احداث کارخانۀ ریسندگی و به خصوص ایده‌هایی برای بهبود وضع مالی، بودجه و احداث راه‌آهن. 🔸 در همین رؤیاها به سر می‌برد که چهار سال پس از مشروطه به قتل رسید. پس از سوءقصد، دو نفر در تعقیب و گریز از سوی مردم و پلیس بازداشت شدند که هر دو خارجی بودند، یکی فردی گرجی‌ـ‌روس به نام ایلاریون و دیگری یک ارمنی به نام ایوان. ضارب همان فرد گرجی بود و مدعی بود برای صنیع‌الدوله در مازندران کار کرده و چون حق و حقوقش را کامل نداده او را کشته است. شرح ترور او را به نوشتاری دیگر می‌سپرم. 🔸 فقط بگویم، ضاربان او طبق قانون کاپیتولاسیون تحویل دولت روسیه شدند و اصلاً معلوم نیست با چه مجازاتی روبرو شدند. از دیگر سو، ادعاهای ضارب به خصوص دربارۀ تهیۀ تفنگ باورپذیر نیست و به احتمال زیاد افرادی ایرانی یا خارجی ضارب را مأمور قتل صنیع‌الدوله کرده بودند، به خصوص خود روس‌ها. 🔸 صنیع‌الدوله رساله‌ای دارد با عنوان «راه نجات» و در آن نجات ایران از وضع موجود را احداث راه‌آهن معرفی می‌کند. نکتۀ بسیار جالب دریافت عمیقی است که او از مفهوم «امنیت» دارد. می‌گوید امنیت فقط داشتن نیروی نظامی نیست، وقتی کشور آموزش و پرورش درستی ندارد تا مردم تخصصی برای نان درآوردن کسب کنند و وقتی کشور راه‌های مناسبی ندارد تا مردم معیشت خود را تأمین کنند، امنیت وجود ندارد. دقیقاً چنین می‌گوید: 🔸 «بالفرض در مملکتی قوۀ حربیه و نظمیه به اندازه‌ای تکمیل شده باشد که مافوق آن متصور نباشد. ولی از مردمش به علت نادانی [= عدم تخصص] غیر از... عملگی کاری برنیاید، و یا به واسطۀ بی‌راهی [= عدم جاده‌کشی] از مسافت قلیل مایحتاج خود را حمل و نقل نتوانند و به این جهات بیچاره بمانند. باز جان آن‌ها در مخاطره است، هرچند امنیت بلاواسطه [= نظامی] به سر حد کمال رسیده باشد.» 🔸صنیع‌الدوله در این رساله شرح می‌دهد سرانۀ مصارف عمومی (یعنی بودجۀ عمومی) در ایران بسیار ناچیز است و دلیلش این است که مردم فقیرند و نمی‌توانند مالیات چندانی دهند. باید راهی یافت تا در کوتاه‌ترین زمان بتوان بودجۀ عمومی را از طریق مالیات بالا برد. او جملۀ درخشانی دارد؛ می‌گوید: «تمام رمز مملکت‌داری همین است که باید در مملکت تولید ثروت نمود؛ یعنی اسبابی فراهم کرد که ثروت اهل مملکت رو به تزاید گذارد تا بتوانند متناسب با مکنت خود مالیات زیادتری بدهند.» 🔸 اما تعلیم و تربیت زمانبر است، می‌ماند «جاده‌سازی». می‌گوید راه نجات ایران این است که در اسرع وقت راه‌آهن ساخته شود و شرح می‌دهد از این طریق سالی میلیون‌ها تومان از جیب مردم ذخیره می‌شود و می‌توان آن را روانۀ بودجۀ عمومی کرد، ضمن اینکه با گسترش راه‌ها تجارت داخلی سریع رشد می‌کند. اما بیش از همه تأکید دارد بودجۀ این کار نه از خارج، بلکه از جیب مردم ایران باید تأمین شود! رضاشاه ۲۰ سال بعد، همین ایده را برای احداث راه‌آهن به کار بست. 🔸 پی‌نوشت: محمدحسین منظورالاجداد، در مقاله‌ای درخشان اسناد ترور صنیع‌الدوله را بررسی کرده که از آن بهره بردم. ✅ @democracykhahanir با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
جهان ما

نگاهی متفاوت به جهان از پنجره ی جهان ما

♦️آرامش فقط در لحظه کنونی می‌تواند وجود داشته باشد. خنده‌دار است که گفته شود، " صبر کن تا من این کار را تمام کنم، سپس آزادم تا در آرامش زندگی کنم." منظور از "این کار" چیست؟ یک مدرک تحصیلی، یک شغل، یک خانه، پرداخت بدهی؟ اگر شما اینطور فکر می‌کنید، آرامش هرگز نمی‌آید. همیشه "این کار" وجود دارد. اگر شما در لحظه کنونی در آرامش زندگی نمی‌کنید، هرگز قادر به کسب آن نخواهید بود. اگر بخواهید که در آرامش باشید، بایستی هم اکنون در آرامش باشید. در غیر این صورت، فقط "امید آرامش در یک روزی وجود خواهد داشت." ✍️تیچ نات هان با ما متفاوت بیاندیشید کانال جهان ما https://t.me/fvhtfdsss
Show all...
جهان ما

نگاهی متفاوت به جهان از پنجره ی جهان ما

Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.