cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

صداى نوينِ خراسان

❇️ #صدای_نوین_خراسان تلاشی در تداوم اندیشه‌های ملی-مذهبی استاد شريعتى و آئینه روشنفکری دینی است. ❇️ انتشار مطالب الزاماً به معنی تایید دیدگاه نویسنده نیست. ❇️ ارتباط با ادمین و ارسال مطالب: @VoNoKhAdmin

Show more
Advertising posts
779
Subscribers
No data24 hours
-27 days
-730 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

🔘 شریعتی یا طباطبایی؟ (۳)
تأملی درباب طرح جلد مجله تجارت فردا و گفتگوی قوچانی و غنی‌نژاد | بخش سوم
✍ میلاد دخانچی و اما یک پرسش از قوچانی: معلوم نیست چرا قوچانی مانند ملکوم خان برای پیشبرد پروژه لیبرال-سلطنتی خویش، از عبای فقها آن هم فقهای سنتی خرج می‌کند؟! اگر قوچانی بسان من منتقد استیت اسلامی است، راه حل آن پنهان شدن پشت فقهای سنتی که همچنان در قرون وسطی به جهان خود می‌اندیشند نیست! از این که بگذریم اسلام و جهان مدرن هیچ چاره‌ای نداشتند که در جایی به مصاف یکدیگر بروند و لذا شکل‌گیری گفتمان‌های میانی بین اسلام و مدرنیته که شریعتی و بازرگان و طالقانی نماینده آنها بودند و من نام آنها را در یک مفهوم اسلامیسم گذاشته‌ام، اجتناب‌ناپذیر بود. این روند یک جبر تاریخی بود و مانند هر پدیده تاریخی، ضایعات خود را به بار آورد. وظیفه ماست که این ضایعات را نقد کرده و تاریخ را به جلو ببریم، نه اینکه به موقعیت قبل از رخداد برگردیم و سنگ فقیه قرون وسطی را، چه با حکومت دینی موافق بوده یا نه، به سینه بزنیم. این اسمش هیچ‌چیز دیگر نیست جز ارتجاع. این را سربسته گفتم. و به قوچانی توصیه می‌کنم به این خیمه‌شب‌بازی نخ‌نما پایان دهد که اگر با این حربه در صدد ایجاد اعتماد است،‌ اعتماد امثال ما را مدتی است که از دست داده است. بگذریم که همان فقهای سنتی، در واقع فقهای اصولی بودند که از جانب اخباری‌ها یا نسخه معاصر ایشان یعنی اهل تفکیک، متهم به التقاط با سنت‌های روش‌شناختی یونانی بودند. آری گفتمان هیچ‌گاه در شکلی منزه خود را به ما نمایان نمی‌سازد و همواره در کشاکش‌های تاریخی با ساز و کار قدرت خود را برساخت می‌کند، از این قاعده نه فقهای اصولی مبرا هستند، نه شریعتی و نه خود قوچانی-غنی‌نژاد که سعی دارند در یک مصاحبه رسانه‌ای برای بهره بانکی و آزادسازی قیمت‌ها با اتکا به سنت اسلامی نسخه‌پیچی کنند و فتوا دهند! و یک کج‌فهمی دیگر؛ «شریعتی، جریان تفکیک، داعش، سوسیالیسم»؛ فقط در یک ضعف تئوریک است که این‌گونه گودرز می‌تواند به شقایق نسبت داده شود...  و اما حرف پایانی همان است که در ابتدا گفتیم: نقد غنی‌نژاد-قوچانی فراتر از روش نمی‌رود. منطقی نیز هست. قوچانی ژورنالیست است و غنی‌نژاد اقتصاددان، انتظار نسخه‌پیچی دقیق تاریخ اندیشه، انتظار دقیقی نیست! و این همان است که طباطبایی در پی آن بود: توضیح زوال اندیشه! آری برای جستجوی لحظات انحطاط دنبال زیر بغل مار و افول اندیشه بعد از ابن خلدون و حکمت ناصری نباشیم! در مصداق انحطاط و زوال اندیشه همان بس که منویات ایدئولوژیک خود را به متن نسبت دهیم، متن را درست نخوانیم و برای کوچک‌سازی دولت از نقد بی‌ربط به شریعتی خرج کنیم. و البته که همان‌طور که در ابتدا گفتیم دوگانه شریعتی-طباطبایی دوگانه کاذبی است! شریعتی کتابی با عنوان «بازشناسی هویت ایرانی اسلامی» دارد، اساسا او به جریان‌های ایرانی که هویت ایرانی را مقابل اعراب و عثمانی‌ها سپر می‌کنند خوش‌بین است، شریعتی فارسی می‌نویسد و از قضا خوب می‌نویسد، فردوسی را ستایش می‌کند و صفویه را به خاطر تجمیع هویت ملی و مذهبی می‌ستاید و نقطه اتکای معرفتی او عین‌القضات همدانی است، عین‌القضات کجا؟ همدانی! شریعتی سرتاسر مسئله‌اش ایران است و استبدادی که به اشکال مختلف توجیه شده و این ایران را به طرق مختلف نابود کرده. البته که شریعتی سراغ پیچیده‌ترین نوع استبداد می‌رود که یک‌ استیت است که خود را با دین توجیه می‌کند. قوچانی-غنی‌نژاد اگر خیلی ایرانشهری هستند و نگران بازار آزاد فقط کافیست مفصل و صریح در رد اقتصاد سیاسی حوزه‌های علمیه و دستگاه‌های عریض و طویل مذهبی بی‌خاصیت در جمهوری اسلامی بروند! بودجه‌هایی که این دستگاه‌ها می‌گیرند، چیزهایی که با این بودجه‌ها توجیه می‌کنند و ساختار به‌شدت غیر پاسخگو و غیر رقابتی‌ای که دارند. آنها این کار را نمی‌کنند چون هزینه‌اش بالاست یا بهتر بگویم از دادن چنین هزینه‌هایی خسته شده‌اند و می‌خواهند زندگی کنند. شاید هم این کار را نمی‌کنند چون اگر بخواهند حتی به نفع لیبرالیسم و آزادی و دفاع از سرمایه چنین نقدی را روانه عرصه عمومی کنند باید کتاب‌های شریعتی را در دست بگیرند، خاصه «تشیع علوی و تشیع صفوی» را. ــــــــــــــــــ #سیاست #صدای_نوین_خراسان @miladdokhanchi 🆔 @VoNoKh
Show all...

🔘 شریعتی یا طباطبایی؟ (۲)
تأملی درباب طرح جلد مجله تجارت فردا و گفتگوی قوچانی و غنی‌نژاد | بخش دوم
✍ میلاد دخانچی حتی کتاب «حسین وارث آدم» شریعتی نیز بیشتر درون‌مایه‌های اگزیستانسیال دارد تا مارکسیستی، یعنی آنجا برعکس تصور رایج، ما با حسین(ع) انقلابی روبرو نیستیم بلکه با حسین(ع) انتخاب‌گر روبرو هستیم! قوچانی-غنی‌نژاد مدعی می‌شوند شریعتی جهاد را به تجاوز تغییر داده و یا خودکشی سیاسی را ترویج می‌کند حال آنکه برای ادعای خود سند نمی‌آورند! در کدام متن در مجموعه آثار چنین سخنی به میان آمده؟ قاعدتا هیچ‌جا! ولی ذهن قوچانی-غنی‌نژاد اینها را به راحتی به شریعتی نسبت می‌دهد. حتی این دو یکی از خوانش‌های بدیع انسان‌گرایانه شریعتی که ناس و الله را قابل تعویض با یکدیگر قلمداد می‌کند، به سخره گرفته و مدعی می‌شوند که شریعتی منظورش از ناس، مردم بدبخت و بیچاره است! کجا شریعتی چنین گفته؟ هیچ‌جا! قوچانی-غنی‌نژاد بدون کنتور هر آنچه تمنا داشته‌اند را به شریعتی بسته‌اند! اینکه قوچانی-غنی‌نژاد تلاش می‌کنند شریعتی را به یک سخنران تقلیل دهند حال آنکه اگر کسی «روش‌ شناخت اسلام» شریعتی که یک اثر سراسر پژوهشی-تاریخی در توضیح بیوگرافی محمد(ص) است را خوانده باشد تحیر می‌کند که او چگونه توانسته در دوره فقدان اینترنت، با تحقیقات کتابخانه‌ای چنین اثر پژوهشی‌ای را که ارزش آکادمیک دارد تولید کند!  کج‌فهمی دوم: شریعتی غیر از دو اثر که در لباس مورخ-پژوهش‌گر فعالیت می‌کند، اعتبار خودش را از قدرت مفهوم‌پردازی خود می‌گیرد. شریعتی یک مفهوم‌پرداز است، پس وقتی مثلا از تشیع صفوی صحبت می‌کند، نقد دوره صفویه نمی‌کند، بلکه برای نقد یک تشیع خرافه‌باور، یک مفهوم یا همان کانسپت می‌سازد. این مفهوم‌سازی شریعتی هیچ ربطی با نسبت دادن یک وضعیت تاریخی به مثلا صفویه ندارد! آیا فهمیدن این واقعا کار سختی است؟ خاصه برای قوچانی-غنی‌نژاد! از اینکه مجبورم این ابتداییات را درج کنم واقعا شرم می‌کنم. خبر بد برای قوچانی: در مجموعه آثار ۲۷ صفحه ۷۲ شریعتی صفویه را مصداق خودآگاهی ایرانی میداند و صفویه را نقطه اتصال ملیت و مذهب ایرانی معرفی می‌کند! خبر بد برای غنی‌نژاد: در همان اثر شریعتی از فردوسی به خاطر آفرینش شاهنامه و دفاع از ملیت ایرانی در مقابل بیگانگان ستایش می‌کند. بد شد که!  و اما پفوزیان تاریخ! آنجا نیز شریعتی در حال مفهوم‌پردازی است. شریعتی در پی ترجمه ذهنیت به عینیت است. همه ما در این جستجو هستیم. قوچانی-غنی‌نژاد نیز قلم نمی‌زنند که فقط قلم زده باشند، می‌روند مصاحبه می‌کنند که ذهنیت آنها به عینیت -و اینجا عینیت یعنی واقعیت بازار آزاد مطلوب- تبدیل شود. شریعتی هیچ‌گاه نقد فلسفه نکرده، چه بسا به زبان دلوز که فلسفه را مساوی با مفهوم‌سازی می‌داند، اگر نه بزرگ‌ترین بلکه مؤثرترین فیلسوف مدرن ما شریعتی است! شریعتی با ایجاد دوگانه ابن سینا و ابوذر، مفهوم‌سازی می‌کند تا بتواند اندیشه بدون عمل را نقد کند. همین! آیا واقعا فهم این، کار سختی است؟ اگر شریعتی ضد فلسفه به کیان اهل تفکیک بود که هیچوقت با مارکسیسم و اگزیستانسیالیسم وارد گفتگو نمی‌شد! این اتهامات اساسا رد است و البته پاسخ به آنها حوصله‌سربر ولی چه باک که ماشین‌های ایدئولوژی همچنان فعالند. به طور خاص قوچانی که در فرم و سیاق اندیشه همچنان یک مارکسیست است و محتوایش فراخور موقعیت تغییر می‌کند. (البته من برای قوچانی به مثابه یک ژورنالیست ارزش و احترامی ژرف قائلم و او را در برنامه اینترنتی آزاد ستوده ام اما افسوس که حساب حساب است و کاکا برادر). از اینها که بگذریم قوچانی-غنی‌نژاد یک لحظه جالب خلق می‌کنند و آن اینکه تلاش می‌کنند بین سنت نبوی و قیمت‌گذاری غیر دستوری پیوند برقرار کنند! عجب! ما به مثابه پسااسلام‌گرایان، یعنی منتقدان و در عین حال ادامه‌دهندگان سنت اسلامیسم، خودمان را کشتیم که بگوییم این‌گونه خوانش‌های سطحی از متن اشتباه بزرگ اسلام‌گرایان بود. حالا اینجا همین اشتباه توسط قوچانی-غنی‌نژاد در حال تکرار شدن است! اگر اسلام‌گرایان به زعم قوچانی می‌خواستند از پیامبر و علی(ع) دولت سوسیالیستی بیرون بکشند، قوچانی-غنی‌نژاد می‌خواهند از سنت پیامبر آزادسازی قیمت‌ها را احصا کنند! و این یعنی این دو در روش یکی هستند و تنها محتواست که تغییر کرده! و این یعنی همچنان نمی‌توان وارد نقد محتوایی قوچانی-غنی‌نژاد شد، بحث بر سر روش است و این دو دقیقا در همان دامی افتاده‌اند که موضوع نقد آنها ظاهرا افتاده بود. و از این شیوه، رهایی‌بخشی، ترانساندنس و عبور از وضعیت ممکن نیست. خبر خوش برای قوچانی-غنی‌نژاد که جدیدا محمدعلی جنت‌خواه نیز به این جرگه پیوسته و دین را به نفع بازار می‌خواند و آیه و حدیث می آورد که پیامبر لیبرال بوده! ــــــــــــــــــ #سیاست #صدای_نوین_خراسان @miladdokhanchi 🆔 @VoNoKh
Show all...

👏 2
🔘 شریعتی یا طباطبایی؟ (۱)
تأملی درباب طرح جلد مجله تجارت فردا و گفتگوی قوچانی و غنی‌نژاد | بخش اول
✍ میلاد دخانچی شریعتی یا طباطبایی؟ پاسخ قوچانی-غنی‌نژاد به این پرسش، دومی است. ولی آیا این یک دوراهی کاذب نیست؟ آیا شریعتی نمی‌تواند به مثابه یک متکلم، مورخ و البته نظریه‌پرداز/مفهوم‌ساز امکان‌هایی رهایی‌بخش در اختیار ما قرار دهد و در عین حال طباطبایی امکان نقد اندیشه را برایمان ممکن کند؟ بر اساس آنچه قوچانی-غنی‌نژاد در مصاحبه خود با تجارت فردا عنوان می‌کنند ما در انقیاد این دوگانه به سر می‌بریم؛ از اولی تنها یک جامعه بسته سوسیالیستی چریکی پدیدار می‌شود و از دومی یک دولت بازار آزادی سلطنتی! لذا باید دومی را انتخاب کنیم و انتخاب دومی یعنی طباطبایی، جز با رد شریعتی به کار نمی‌آید! این اما یک مغالطه است و معلوم نیست اساسا چرا باید برای دفاع از آزادسازی قیمت‌ها و بازار آزاد از مدخل نقد شریعتی، آن هم نقدی بی‌ربط بهره جست؟! در واقع آنچه اینجا محل پرسش است نه محتوای نقد قوچانی-غنی‌نژاد بلکه استراتژی برهانی این دو برای رسیدن به منظور مورد نظر است که ساده‌اش می‌شود این: می‌خواهید از بازار آزاد و آزادسازی قیمت‌ها دفاع کنید؟ باشد. چرا پای شریعتی را وسط می‌کشید؟ البته قاعدتا پاسخ این است که ما داریم تبارشناسی اندیشه ضد لیبرال در ایران را پیش می‌گیریم و اینجاست که مقوله آزادسازی قیمت‌ها به نقد شریعتی گره می‌خورد! اگر پاسخ این است باید گفت اگر یگانه گناه شریعتی، البته به زعم قوچانی، مصادره به مطلوب کردن اسلام به نفع دیسکورس چپ است، یگانه کاری که قوچانی انجام داده مصادره و وارونه جلوه دادن شریعتی به نفع پروژه لیبرال سلطنتی خویش است. دقت کنید که نقد من اینجا نه ناظر به محتوای قوچانی بلکه همچنان ناظر به بدسلیقگی محض در پیشبرد یک گفتکوی انتقادی با شریعتی است! آری اینجا بحث هرمنوتیک است. اگر از اسلام مثل هر متنی امکان تفسیرهای متفاوت وجود دارد به شرط اینکه تفسیر با متن در گفتگو باشد، شریعتی نیز صد البته قابل تفسیر است اما آنچه اینجا قوچانی-غنی‌نژاد به شریعتی نسبت می‌دهند نه‌تنها هیچ نسبتی با متن شریعتی ندارد بلکه بیشتر ساخته و پرداخته ایشان و البته شرق‌شناسان است! آری شرق‌شناسان وقتی از بیرون تحولات ایران را مورد مطالعه قرار دادند همواره به افسون‌گری مارکسیسم و البته پیوند آن با گفتمان اسلامی علاقه‌مند بودند و لذا برای ایجاد تلفیق‌ها و پیدا کردن نقطه برخوردها شریعتی را محل اتصال تصور کردند، حال آنکه اگر کسی با متن خود شریعتی مواجهه مستقیم داشته باشد درمی‌یابد که این اتصال یا بهتر است بگوییم اتهام، بیشتر با تنبلی ذهنی، تقلید فکری و ایدئولوژیک خواندن متن شریعتی نسبت دارد و این متأسفانه بلای جان قوچانی-غنی‌نژاد است. آری اگر مارکسیسم ایدئولوژی است، لیبرالیسم و نئولیبرالیسم نیز ایدئولوژی‌ هستند، آنها نیز می‌توانند مصادره به مطلوب کنند و جهانی یکپارچه و زیبا و فانتزی از به ثمر نشستن اندیشه خود بسازند، دشمن بسازند و به جای زبان وحدت و نزدیکی، تخاصم و جنگ برساخت کنند! البته این اساسا به معنی رد جان‌مایه‌های مارکسیستی در اندیشه شریعتی نیست، اما باید توجه داشت که مارکسیسم به مثابه یک سنت انتقادی و هم‌بستری آن با سنت پسااستعماری، سازنده اپیستمه مسلط معرفتی نه‌فقط خاورمیانه و آفریقا بلکه کل جهان در آن دوره بوده و شریعتی نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. اگر اپیستمه معرفتی دهه ۵۰ ، ۶۰ و ۷۰ میلادی مفهوم انقلاب است، اپیستمه معرفتی امروز نیز کارآفرینی است و هرکدام از ما برای برساخت کردن جهان‌های معرفتی خود چاره‌ای جز حرکت در اپیستمه معرفتی مسلط نداریم! البته که از دل بازی با همین اپیستمه‌هاست که می‌توان اپیستمه جدید ساخت و از قضا شریعتی در این فقره موفق بود! شریعتی به عنوان فرزند زمانه خویش، در اپیستمه معرفتی مسلط روز جهان یعنی مارکسیسم و البته اگزیستانسیالیسم تنفس کرد، اما توانست یک اپیستمه معرفتی جدید خلق کند: انسان‌گرایی و عاملیت انسان مبتنی بر مذهب! او بود که توانست با خوانشی بدیع از دل متن مقدس، آزادی انسان مسلمان را احصا کند و اینجاست که با خواندن لیبرالیسم به مثابه آزادی، اگر متفکری در جهان اسلام به مقوله آزادی خدمتی ژرف کرده باشد، او بلاشک شریعتی است! و این موضوعی است که معلوم نیست چرا قوچانی-غنی‌نژاد در نسبت با آن خود را به جهالت می‌زنند! اما از وضعیت اپیستمیک تنفس‌گاه شریعتی اگر بگذریم و به متن نزدیک شویم از قضا شریعتی در مجموعه «اسلام‌شناسی‌‌»، تند‌ترین نقدها را به مارکسیسم ارائه داده و در سراسر مجموعه آثار وقتی شما متن شریعتی را می‌خوانید می‌‌بینید که از هیچ فرصتی برای لگد زدن به مارکسیسم دریغ نکرده است. ــــــــــــــــــ #سیاست #صدای_نوین_خراسان @miladdokhanchi 🆔 @VoNoKh
Show all...

👏 2👍 1
🔘 عمق رای ✍️ مسعود صادق‌زاده سال ۷۶ با هزار آرزو و امید به جریان اصلاحات رای دادیم. وقتی خاتمی با رای قاطع رئیس جمهور شد فکر می‌کردیم راه و فضای جدیدی در ایران باز شده‌است. هر روز منتظر بودیم خبری خوب و دلگرم کننده بشنویم و بخوانیم. برای خرید اولین روزنامه جامعه مدنی ایران باید یک چیز دیگر از کیوسک میخریدیم تا روزنامه را به ما بفروشد. در جریان پیشرفت کشور یک نقطه ضعف می‌دیدیم و آن مجلس شورای اسلامی بود که چندان با دولت اصلاحات و تحولات اخیر همراهی نمی‌کرد. لحظه‌شماری می‌کردیم که مجلس ششم بیاید و در کمال شگفتی جریان اصلاح طلبی و جبهه مشارکت و گروه‌های همسو پیروز شدند. سر بر آسمان می‌ساییدیم. توانستیم فضای سیاسی و مسئولین جدیدی انتخاب کنیم که آزادی و رفاه برای ما به ارمغان بیاورند. اما هر چقدر منتظر ماندیم و چشم و دل به ساختار قدرت کشور دوختیم امیدمان کمرنگ‌تر شد. کسی که می‌گفت قلم‌ها را می‌شکنیم و زبان‌ها را می‌بریم ترفیع گرفت و آنی که تئوریسین اصلاحات بود ترور شد. در یک روز ۲۰ روزنامه و مجله را توقیف کردند. امید خود را از دست ندادیم. بار دیگر اصلاح‌طلب‌ها و خاتمی را راهی پاستور کردیم. بعد از ۸ سال کاملا شکست خوردیم. ۸ سال جریانی که به رهبری نزدیک‌تر بود زمام امور را در دست گرفت و رئیس قوه مجریه شد. عمیق‌تر شدن فساد در کشور و حیف و میل اموال ملی و تحریم‌های بین‌المللی دستاوردهای جریان اصولگرا بود. ما که هنوز رمقی برای حضور در انتخابات داشتیم باز هم به صحنه آمدیم تا جریانی نزدیک‌تر به اصلاح طلبی را عهده‌دار اداره دولت کنیم با اینکه به خاطر داشتیم خاتمی در نهایت خود را تدارکاتچی معرفی کرد که هر ۹ روز بحرانی برایش آفریده می‌شد. باز امید به جامعه برگشت و چشم انتظار مذاکرات هسته‌ای بودیم؛ ماه‌ها و سال‌ها روزشماری می‌کردیم که نتیجه گفتگوهای ظریف و کری به کجا می‌رسد. شاهد حضور مقامات سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف بودیم. شرکت‌ها و سیاستمداران صف کشیده بودند برای حضور در ایران و ما مشتاقانه نظاره‌گر باز شدن دروازه‌های کشور و چشم انتظار رفاه و آسایش بودیم اما بازهم سرمان به سنگ خورد. هسته سخت قدرت معادله را تغییر داد. برجام پاره شد و دورانی سخت‌تر از گذشته برای کشور گشوده شد. باز هم هرچه منتظر ماندیم شاید امیدی در سپهر ایران باز شود سرمان به سنگ خورد و شکست خوردیم. دیگر جامعه ایران امیدی و رمقی نداشت. خسته و سرخورده مانند آن کشاورز پیر خطاب به حاکمیت گفتیم شما میدانید ومملکتتان. بعد از آن ندیدیم که نیمی از مردم ایران در انتخابات شرکت کنند اما در انتهای شهریور ۱۴۰۱ حادثه‌ای در کشور رخ داد که هیچگاه پس از آن ایران و فضای اجتماعی ایران به پیش از آن تاریخ برنگشت و برنخواهد گشت. مردم با کنشگری اجتماعی جدیدی خلق کردند و از ساحتی فرهنگی اجتماعی اعتراض کردند. مسیری جدید از مطالبه‌گری باز شد. جامعه ایران متوجه شد باید خواست خود را به قدرت بقبولاند. در انتخابات ۱۴۰۳ حاکمیت به گفتمانی دیگر مجال عرض اندام داد و بار دیگر فردی از جنس کابینه اصلاحات با بینش تخصص‌گرایی وآزادی‌خواهی و عدالت‌خواهی ریاست دولت را بر عهده گرفت. شرایط زمامداران و حاکمیت شبیه به دوران اصلاحات و اعتدال شد اما سپهر سیاسی اجتماعی ایران و فضای فرهنگی و فکری مردم بسیار متفاوت شده‌است. همانطور که جامعه به قبل از شهریور ۴۰۱ بر نخواهد گشت سپهر سیاسی ما هم هیچگاه به قبل از شهریور ۴۰۱ بر نخواهد گشت. دیگر التماس نمی‌کنیم. ما دیگر چشم انتظار حاکمیت نیستیم که لطفی بکند در حق مردم و صدایی را بشنود. ما دیگر عدالت یا آزادی را گدایی نمی‌کنیم. برای ما مهم نیست که آیا رئیس‌جمهور قدرت اجرای وعده‌هایی را که داده است دارد؟ آیا تغییر نگرش پیش خواهد آمد؟ آیا به وعده‌های گذشته خود وقعی می‌نهند؟ ما به هیچ کدام از این‌ها توجه نمی‌کنیم بلکه باقدرت عمل به وعده‌ها را مطالبه می‌کنیم. دیگر التماس هیچ مسئولی را نمی‌کنیم بلکه هر کس که وعده داده است را به صلابه می‌کشیم که یا به وعده‌ات عمل کن یا استعفا بده و برو. دیگر نمی‌پذیریم عده‌ای بر خوان نعمت نظام با شعارهایی بنشینند و پس از فربه شدن بگویند نگذاشتند. دیگر برای ما فرقی نمی‌کند که راست افراطی در وزارتخانه بنشیند و یا یک چپ افراطی؛ هر کس که هر منصبی دارد موظف است خواست ما را اجابت کند. ما گمارده شدن فردی با گفتمان اصلاح‌طلبی و آزادی‌خواهی و روشنفکری را به فال نیک می‌گیریم و از این فرصت طلایی نهایت استفاده را می‌کنیم. ما دیگر چشم انتظار اصلاحات نمی‌مانیم بلکه اصلاحات را بر حاکمیت حقنه می‌کنیم. ما با قدرت تا استیفای حقوق خود حق خود را فریاد می‌زنیم. جنبش "زن زندگی آزادی" با صورتی دیگر در ایران جاری و ساریست و تا رسیدن به مقصود ادامه خواهد داشت. ــــــــــــــــــ #سیاست #صدای_نوین_خراسان 🆔 @VoNoKh
Show all...

👍 3
🔘 رسانه یا تریبون اپوزوسیون؟! ✍ امید طوسی بی‌بی‌سی فارسی برنامه‌ای دارد با عنوان "بین سطور" که توسط حسین باستانی تهیه می‌شود‌. باستانی در این برنامه گزارش‌های بسیار دقیقی درباره مسائل سیاسی ایران تهیه می‌کند که نشان‌دهنده مطالعه بالا و کار حرفه‌ای او هست. با این حال اگر نگاه دقیق‌تری به این برنامه و به خصوص دو سه برنامه اخیر که با موضوعاتی نظیر "براندازی بی‌خطر" یا "مهار اپوزوسیون" تهیه شده بیندازیم سوالاتی جدی درباره ماهیت ‌بی‌بی‌سی و استانداردهای رسانه‌ای به ذهن متبادر می‌شود. محتوای برنامه‌ها و نوشته‌های اخیر باستانی که از طریق تلویزیون و وبسایت بی‌بی‌سی فارسی منتشر می‌شود، کاوشی در ادبیات جنبش‌های اعتراضی و همزمان نقد و بررسی جنبش اعتراضی مهسا و حواشی آن است. در این گزارشات مانند باقی محتواهای تولیدشده در بی‌بی‌سی فارسی بی‌طرفی میان حکومت و مخالفانش رعایت نمی‌شود که البته به خاطر فضای سنگینی که علیه جمهوری اسلامی وجود دارد اساساً چندان به چشم هم نمی‌آید. در واقع بی‌بی‌سی فارسی به خاطر این که به اندازه "ایران اینترنشنال" و باقی رسانه‌های اپوزوسیون لحن گزنده‌ای نسبت به حکومت ندارد مورد انتقاد هم هست. با این حال در مورد برنامه "بین سطور" مساله از نداشتن رویکرد بی‌طرفانه فراتر می‌رود و گزارش‌هایی که باستانی تهیه می‌کند نه از جنس محتوای تحلیلی-خبری برای یک رسانه که بیشتر نوعی ارائه تحلیل و خط مشی برای اپوزوسیون برانداز است! در واقع، "بین سطور" تلاش می‌کند تا خلا عقل نقاد و کوشش‌های تحلیلی عمیق را در میان اپوزوسیون حامی براندازی پر کند و با نقادی صریح و در عین حال همدلانه با اپوزوسیون، هم آن‌ها را متوجه خطاهایشان بکند و هم راه‌های رفع آن خطاها و راهبردهای مبارزه را برایشان تشریح کند. بدیهیست که وجود چنین تحلیل‌هایی برای هر اپوزوسیونی ضروريست اما مساله این است که آیا این محتوا و نظایر آن باید در قالب رسانه و تلویزیون خبری سراسری ارائه شود؟ آن هم تلویزیونی که تأمین مالی‌اش بر عهده وزارت خارجه بریتانیا است؟! اگر رسانه‌ای که دولت بریتانیا آن را تاسیس کرده و خرجش را می‌دهد مشغول ارائه راه حل و استراتژی برای براندازی حکومت ایران با چنین صراحتی باشد آیا جمهوری اسلامی را می‌توان به خاطر بدبینی و برخورد امنیتی با این رسانه و وابستگانش سرزنش کرد؟ اگر تشکیلات اپوزوسیون با آرم و نشان خودش رسانه‌ای تأسیس کند و در آن نقد و تحلیل و استراتژی مبارزه با حکومت را منتشر کند جای نقدی نیست؛ چون این کارکرد اپوزوسیون و رسانه آن است و به همین خاطر هم تکلیف مخاطب روشن است - یعنی کسی که به هر دلیلی اپوزوسیون نظام و مسائلش را مهم می‌داند به آن رسانه رجوع می‌کند و از مطالبش استفاده می‌کند. اما بی‌بی‌سی فارسی خود را رسانه خبری مستقل و حرفه‌ای جا می‌زند که به دنبال نشر اخبار و تحلیل‌های بی‌طرفانه است و قرار است قضاوت نهایی را به خود مخاطب بسپارد. در مقابل کار "تریبون" اپوزوسیون از قضا، دادن قضاوت و تحلیل به مخاطبش است. اگر بی‌بی‌سی فارسی در لباس رسانه خبری مستقل کار تلویزیون اپوزوسیون را بکند به اصطلاح "غش در معامله" کرده و مشغول فریب‌کاری است. در چنین آشفته‌بازار رسانه‌ای تنها چیزی هم که عاید مخاطب نمی‌شود خبر و تحلیل مستقل است و به جای آن بلندگوهای طرفین تخاصم، کل فضای سیاسی را تسخیر می‌کنند. در این فضا، اگرچه به ظاهر انحصار رسانه‌ای شکسته شده اما آن چه که به واقع غايب است رسانه فراگیر و مستقل است. البته روشن است که استقلال و بی‌طرفی رسانه امریست نسبی اما خطوط روشنی را می‌توان ترسیم کرد که عبور از آن‌ها معیارهای پیش‌گفته را نقض می‌کند؛ انتشار تحلیل و استراتژی مبارزه براندازانه از مصادیق نقض استاندار حرفه‌ای و بی‌طرفی رسانه است. به هر حال زمانی ‌که اپوزوسیون در کلیت خودش به تلویزیون و بسترهای رسانه‌ای فروکاسته شده انتظار بیشتری هم از رسانه‌های برون‌مرزی که عموما هم توسط دول بیگانه حمایت مالی می‌شوند نمی‌رود. اما مخاطب احتمالا می‌تواند با درک این فضا و انتخاب رسانه‌های آلترناتیو و تفکیک میان خبر و تحلیل هنگام انتخاب رسانه، خود را از بازار مکاره سیاست برهاند و به مدرسه حقیقت نزدیک سازد. ــــــــــــــــــ #سیاست #صدای_نوین_خراسان 🆔 @VoNoKh
Show all...

👍 1👏 1
Photo unavailableShow in Telegram
❇️ فراخوان عمومی سومین جایزه کتاب سال مهندس مهدی بازرگان 🔹سومین دوره «جایزه کتاب سال مهندس مهدی بازرگان» با هدف شناسایی، حمایت و تشویق نویسندگان، مولفان، مترجمان و ناشران در عرصه اصلاح فرهنگی، ترویج فرهنگ مردم‌سالاری و تبیین دیدگاه‌های روشنفکری دینی برگزار می‌شود. 🔹به همین منظور از پدیدآورندگان، مولفان، مترجمان و ناشران دعوت می‌کنیم، آثار خود را اعم از نگارش، تالیف یا ترجمه که دارای ویژگی‌های ذیل باشد، برای پذیرش و داوری به نشانی بنیاد فرهنگی مهندس مهدی بازرگان ارسال نمایند. ۱) آثار منتشر شده در سه حوزه «روشنفکری دینی»، «اصلاح فرهنگ استبدادی و بسط دموکراسی»، و «تقویت جامعه مدنی» ۲) آثاری که برای اولین بار در سال ۱۴۰۲ به چاپ رسیده است 🔹 آثار باید حداکثر تا ۲۰ مهر ۱۴۰۳ به نشانی زیر ارسال شوند: تهران، خیابان مطهری، نرسیده به چهار راه مفتح، جنب بانک صادرات ساختمان، ۲۴۰ طبقه ۵ واحد ۲۴ کدپستی ۷۳۵۶۸- ۱۵۸۸۸ شماره تماس:  ۸۸۳۲۸۰۶۶ ــــــــــــــــــ #بنیاد_فرهنگی_مهندس_بلزرگان #صدای_نوین_خراسان @Bonyadbazargan 🆔 @VoNoKh
Show all...
👏 1
⭕️ «جنبش مهسا»، مقاومت مدنی ایرانی و نقش زنان ✍️ مجید شیعه‌علی 🔹تاریخ معاصر کشور ما سرشار از اعتراضات خشونت‌پرهیز برای تغییر ساختار سیاسی قدرت است؛ به‌طوری‌که شاید بتوان نخستین مقاومت مدنی در قرن بیستم را متعلق به ایرانیان دانست؛ چراکه در لیست کارزارهای قرن بیستم از انقلاب مشروطه‌ی ایران در سال ۶-۱۹۰۵، به‌عنوان نخستین کارزار انقلابی خشونت‌پرهیز نام برده می‌شود. 🔹در طول یک و نیم‌قرن کنشگری مدنی ایرانیان، همیشه زنان در جهت احقاق حقوق خود و هم‌چنین تغییر ساختارهای سیاسی حضور پررنگی داشته‌اند. اما در اعتراضات ۱۴۰۱ برای نخستین‌بار مسئله‌ی حقوق زنان و حضور زنان در اعتراضات برجسته شد. به نظر برخی از منتقدین مسئله‌ی زنان و حقوق آن‌ها در برابر بحران‌های ناشی از استبداد موجود، مسئله‌ای حاشیه‌ای به نظر می‌رسد و تأکید آن‌ها بیش‌تر بر تقویت جنبش‌های انقلابی برای رفع اقتدارگرایی و گذار به دموکراسی است. در این میان پرسشی که مطرح می‌شود این است که بنابر چنین نگاه‌هایی اهمیت مسئله‌ی زنان در اعتراضات ۱۴۰۱ در چیست؟ 🔹در ابتدا باید موضوع را دقیق‌تر بررسی کرد. نخستین پرسش این است که در میان کارزارهایی که در آن برای تغییر ساختار سیاسی موجود تلاش شده، کدام موفق‌تر بوده‌اند؟ 🔹ملاک برای بررسی کارزارها تغییر ساختار است فارغ از آن‌که درنهایت امر این تغییر، درون چهارچوب نظام اتفاق می‌افتد؛ مانند انقلاب‌های مشروطه که نظام سیاسی را حفظ می‌کند و محتوا را متحول می‌سازد یا انقلاب‌هایی که نظام سیاسی را فروپاشیده‌اند و نظام دیگری را از نو بنا می‌کنند. بنابر اصطلاح متداول در فضای سیاسی کشور ایران، این تغییر درنهایت مسیر براندازی را طی می‌کند یا اصلاح‌طلبانه انجام می‌شود. 🔹«اریکا چنووت»، پژوهشگر علوم سیاسی در آمریکا، این کارزارها را کارزارهای مقاومت حداکثری نامیده و به بررسی کارنامه‌ی آن‌ها در قرن بیستم پرداخته است. او طی پژوهش خود به این نتیجه رسید که با افزایش مشارکت جامعه در یک کارزار، احتمال پیروزی آن افزایش می‌یابد و بنابر همین خروجی بود که به قاعده‌ی مشهور «۳.۵درصد» رسید. وی در این قاعده مطرح می‌کرد که در طول قرن بیستم، تمامی کارزارهایی که در نقطه‌ی اوج خود، ۳.۵درصد از جامعه در آن مشارکت فعال داشته‌اند به پیروزی رسیده‌اند. خروجی اصلی‌تر در ادامه‌ی همین خروجی به دست آمد... 🔗 متن کامل ــــــــــــــــــ #سیاست #خط_صلح #صدای_نوین_خراسان 🆔 @VoNoKh
Show all...
«جنبش مهسا»، مقاومت مدنی ایرانی و نقش زنان

تاریخ معاصر کشور ما سرشار از اعتراضات خشونت‌پرهیز برای تغییر ساختار سیاسی قدرت است؛ به‌طوری‌که شاید بتوان نخستین مقاومت مدنی در قرن بیستم را متعلق به ایرانیان دانست؛ چراکه در لیست کارزارهای قرن بیستم از انقلاب مشروطه‌ی ایران در سال ۶-۱۹۰۵، به‌عنوان نخستین کارزار انقلابی خشونت‌پرهیز نام برده می‌شود. در طول یک و نیم‌قرن کنشگری مدنی ایرانیان، همیشه زنان در جهت احقاق حقوق خود و هم‌چنین تغییر ساختارهای سیاسی حضور پررنگی داشته‌اند. اما در اعتراضات ۱۴۰۱ برای نخستین‌بار مسئله‌ی حقوق زنان و حضور زنان در اعتراضات برجسته…

👏 4
⭕️ چرا کوروش برای ماکیاوللی مهم شد؟ ✍ سالار سیف‌الدینی 🔹ماکیاوللی مهم‌ترین و نخستین اندیشمندِ دورۀ رنسانس و از حلقۀ اولیۀ اومانیست‌های فلورانس است. نویسندۀ بی‌بدیلی که نوشتنِ او چونان جواهرسازی ماهر که دقت در چینش گوهرها دارد، دقیق و ظریف و هر کلمه‌ای در جای خودش بود. همان‌طور که لئو اشتراوس به درستی گفته است، ماکیاوللی اولین ضربۀ موجِ تجدّد بر کِشتی سُنّت بود. یکی از مفاهیمی که او در دو کتابِ مهم خود، «شهریار» و «گفتارها»، بر روی آنها کار کرده، مفهومِ بنیادگذاری و تأسیس است. فلسفۀ وحدت و استراتژی تأسیسِ اولیه از نظر ماکیاوللی مهم‌اند و در مسیرِ تحولِ تاریخی، الزامات خود را بر شهر/کشور تحمیل می‌کنند. 🔹آنچه ماکیاوللی تحلیل می‌کرد بر مبنای عمل بود، یعنی ابتدا روایتی از تاریخِ تأسیسِ رُم (به نقل از تیتوس لیویوس) نقل می‌کرد و سپس نظریه‌ای نسبتاً کلی، ولی پیچیده‌ای را بر مبنای آن، استخراج می‌کرد. البته او از روایتِ تاریخی سرزمین‌های دیگر نیز غافل نیست، همچنان که در گفتارها، چندین بار از وقایعِ نظامی و سیاسی دوران کوروش و داریوش نام برده است. 🔹از نظر ماکیاوللی، جهانِ آن عصر، سه بنیادگذار بزرگ داشت: تتئوس (بانی آتن)، روملوس (بانی رُم) و کوروش (مؤسسِ ایران). 🔹در فصلِ ششم شهریار از این سه نام می‌برد که با فضیلت و مردانگی خود (ویرتوی خود) به شهریاری رسیدند و نه فقط به یاری فرشتۀ بخت (فورتونا)؛ زیرا بخت صرفاً «فرصتی» به آنها بخشیده بود. سپس اشاره می‌کند که بزرگی آنها در تأسیس ترتیبات (اوردینی) نوآئینی است که استواری دولتِ نوبنیاد به آن وابسته است و کاری دشوارتر از تأسیسِ نظمِ جدید نیست، زیرا بنیادگذاری نظم جدید همه برخورداران از نظمِ قدیم را می‌تواند به دشمن تبدیل کند. 🔹اهمیت این بنیادگذاران در آن است که می‌توان از عمل آنها تقلید کرد. از منظرِ ماکیاوللی، تقلید مجاز نیست، مگر اینکه تقلید از تأسیس باشد. زیرا از تأسیس نمی‌توان تقلید کرد، مگر اینکه منطق آن را فهمید و این خود، عینِ تأسیس است. 🔹ماکیاوللی در شهریار یک‌بار دیگر به سراغ کوروش می‌رود. آنجا که با اغراق‌های خاص و عامدانه خود می‌گوید، شهریار نباید هیچ هدفی جز مطالعه در بابِ جنگ و استراتژی‌های نظامی و نیز مطالعۀ تاریخ داشته باشد. به نظر او، پس از جنگ، دومین کاری که یک شهریار باید انجام دهد «مطالعۀ تاریخ» است. «برای این‌که کردارِ مردانِ بزرگ را دریابد و ببیند به هنگامِ جنگ چه می‌کرده‌اند و دلیل شکست‌ها و پیروزی آنها چه بوده است» تا از آن بپرهیزد و از این عبرت بگیرد و مهمتر از همه، چنان کُند که مردانِ بزرگ ِپیشین کرده‌اند. همان‌طور که اسکندر از آشیل، ژولیوس سزار از اسکندر و اسکیپیو از کوروش تقلید کرد. او سپس شرحی از تجربۀ کشورداری کوروش با جزئیات و ذکر ویژگی‌هایش، روایت می‌کند و اهمیت آن را در این می‌داند که:
هرکس شرح زندگی کوروش به قلم گزنفون را بخواند، خواهد دید اسکیپیو تا چه اندازه نیک‌نامی خود را مدیون پیروی از کوروش است و در عفت، مدارا و انسانیت و آزادگی تا چه مایه خود را با تصویری که گزنفون از کوروش داده بود، همسان کرده است.
🔹به طور خلاصه باید گفت، اهمیت کورش در اندیشه سیاسی ماکیاوللی در منطق نظام تأسیس و خصلتهای خوب یک فرمانروا نهفته است که شجاعت، تدبیر و پاکدامنی در کنار «سلحشوری» (فصل شش شهریار) موجب تأسیس بی نظیر «کشوری» شده که نمونه ای از واقعیت موثر verità effettuale della cosa را تداعی میکند: «از آنجا که آهنگ آن دارم برای آنکه گوش فرادارد، مطلب سودمندی بنویسم، به نظرم مناسب تر رسیده است که حقیقت موثر را دنبال کنم تا خیالی از آن را. بسیارند آنانکه طرح خیالی از پادشاهی ها و جمهوریها به دست داده اند، بی آنکه کسی هرگز کسی آنها را به واقع دیده یا درباره آن سخنی شنیده باشد». 🔹بعدها هگل خواهد گفت که واقعیت موثر  Wirklichkeit  واقعیتی است که ماندگار است نه زودگذر و دولتهای خوب «ایده اخلاقی واقعیت موثر» هستند، و او نیز دولت هخامنشی را اولین تداعی آن میداند و سپس به یونان و رم و در نهایت به فرهنگ نوردیک می‌رسد. ـــــــــــــــــــــــ #سیاست #صدای_نوین_خراسان @Salar_Seyf 🆔 @VoNoKh
Show all...

👏 1
⭕️ وفاق ملی و امنیت ملی ✍ مهدی معتمدی مهر 🔹چرا با وجود محدودیت‌های امنیتی که برای برگزاری نکوداشت افرادی نظیر یزدی و بازرگان و طالقانی و سحابی وجود دارد، همچنان در طول سالیان متمادی پس از وفاتشان، ضرورت برگزاری جلسات پربار مردمی دیده می‌شود؟ اما در خصوص شخصیت‌هایی مانند هاشمی رفسنجانی و دکتر حبیبی یا برخی سیاستمداران و دولتمردانی که سابقه و حضور بیشتری در عرصه رسمی و زمامداری داشته‌اند، چنین ظرفیتی وجود ندارد؟ 🔹مهم‌ترین ویژگی افرادی نظیر دکتر یزدی در عرصه سیاست، تقید به اخلاق سیاسی است. باید توضیح داد که اخلاق‌گرایی سیاسی، امری فراتر از خلقیات فردی و بلکه به‌مثابه درک یک ضرورت اجتماعی و اخلاق اجتماعی است که بدون آن، دمکراسی محقق نمی‌شود. بنابراین، اخلاق در عرصه سیاست، معنایی جز پذیرش تحزب و کار جمعی دمکراتیک ندارد. دکتر یزدی در روند کنش‌گری حزبی، خودش را معادل سازمان نمی‌دید و برخورد دمکراتیک داشت. اهل نصیحت‌ کردن نبود. 🔹دکتر یزدی از معدود سیاستمداران ایرانی به شمار می‌رود که عمق نگرش استراتژیک داشت و متعهد به روش‌شناسی بود. دکتر یزدی تصریح می‌کرد که: «من در سیاست، مانند پاتولوژیست‌ها عمل می‌کنم. مسایل را لایه‌برداری می‌کنم تا به تحلیل برسم.» 🔹دکتر یزدی به‌غایت شجاع بود؛ نه تسلیم قدرت می‌‌شد و نه تسلیم دیکتاتوری جو. انسانی حق‌گرا و حنیف که نه خوشامد حاکمیت برایش مهم بود و نه خوشایند توده‌های مردم برایش معیار و اصل بود. ثبات قدم و انسجام رای از یک سو و هوشمندی و موقعیت‌شناسی از سوی دیگر، از جمله ویژگی‌هایی به حساب می‌آیند که در مواجهه با دکتر یزدی، برجسته می‌نمودند. 🔹دکتر یزدی توضیح می‌دهد که: «مبنای وفاق ملی، مشاركت در قدرت و سهم‌خواهی از قدرت نيست. ما با يك انسداد بزرگی روبرو هستيم. ادامه انسداد كنونی موجب فروپاشی است. ما با خطر فروپاشی روبرو هستيم. اگر بخواهيم جلوی فروپاشی را بگيريم بايد تغيير روش و تغییر نگرش بدهيم. تغيير روش در رفتارهای سياسی مان، بنابراين مبنای وفاق ملی، شركت در قدرت نيست. نهضت آزادی نه داوطلب شركت در قدرت و نه به دنبال ورود به آن است.» 🔹در توضیح این دیدگاه با رجوع به سایر آثار و عملکرد دکتر یزدی و یارانش در نهضت آزادی ایران باید توجه داشت که اگرچه ایشان در شرایط پیشادمکراسی، موافق ورود مستقیم احزابی مانند نهضت در قدرت نبود، اما توجه داشت که مهم‌ترین مساله سیاست، همانا «قدرت» است و بنابراین، با قدرت قهر هم نمی‌کند و همواره از شخصیت‌هایی مانند خاتمی و روحانی که خواستار اصلاحات دمکراتیک و عدالت‌جویانه در ساختار قدرت بودند، حمایت کرده است. 🔹در اندیشه سیاسی یزدی و بازرگان، هدف، اثرگذاری بر ساختار قدرت است و نه صرفاً ورود به آن؛ چراکه در یک جامعه پیشادمکراتیک، اساساً گاهی این امکان به طور مطلق سلب می‌شود. در سالیان اخیر، برخی کنش‌گران می‌گفتند و می‌گویند که ما نمی‌خواهیم به سرنوشت نهضت آزادی دچار شویم. بنابراین از قدرت فاصله نمی‌گیریم تا در محور تحولات اثرگذار باقی بمانیم. تجربه بعد از ۱۳۸۸ نشان داد که جریان تمامیت‌خواه از این موقعیت برخوردار است که حتی افرادی مانند هاشمی و کروبی و نبوی و روحانی و لاریجانی را هم از صحنه اخراج کند. اصلاً بحث خروج در کار نیست. در یک حکومت استبدادی و حتی شبه دمکراتیک، امکان حذف وجود دارد. حذف فیزیکی و حذف سیاسی. اساس اصلاحات جامعه‌محور همین است که اگر نتوانستیم در حکومت وارد شویم، مبتلا به تعلیق سیاست‌ورزی نشویم و همچنان بتوانیم بر ساختار قدرت، اثرگذاری دمکراتیک داشته باشیم. در این ارتباط، بازرگان و منتظری، دو الگوی عینی هستند. 🔹در پاسخ به این سوال که آیا «در جمهوری اسلامی امکان وفاق ملی وجود دارد یا خیر؟» باید توجه داشت که دمکراسی، محصول یک وضعیت دمکراتیک است و نه حاصل جمع نیات دمکراسی‌خواهانه صرف و مهمترین دستاورد انقلاب اسلامی، ایجاد تحول بنیادین در مناسبات قدرت است؛ به‌گونه‌ای که تجمیع مطلق قدرت و خلاصه کردن آن در یک فرد و نهاد و حزب، دیگر غیرممکن به نظر می‌رسد. مؤید این ادعا، شکست حزب جمهوری و ضرورت یافتن مجمع تشحیص مصلحت در دهه نخست انقلاب و تلاش بی‌نتیجه و ناکام برای یکدست‌سازی قدرت طی همین سال‌های اخیر است که به جایی نرسید و موجب شد که اداره کشور مختل شود و در نهایت، مقامات ارشد نظام را متقاعد به پذیرش و حمایت از دولت پزشکیان کرد. 🔗 متن کامل ـــــــــــــــــــــــ #سیاست #وفاق_ملی #ندای_آزادی #صدای_نوین_خراسان @nedayeazadinet 🆔 @VoNoKh
Show all...
وفاق ملی و امنیت ملی

مهدی معتمدی مهر متن تکمیل شده سخنرانی در نکوداشت هفتمین سالگرد درگذشت دکتر ابراهیم یزدی  چرا بزرگداشت نام و یاد دکتر یزدی، همچنان موضوعیت و ضرورت دارد؟ چرا با وجود محدودیت‌های امنیتی که برای برگزاری نکوداشت افرادی نظیر یزدی و بازرگان و طالقانی و سحابی وجود دارد، همچنان در طول سالیان متمادی پس از وفاتشان، ضرورت برگزاری جلسات پربار مردمی دیده می‌شود؟ اما در خصوص شخصیت‌هایی مانند هاشمی رفسنجانی و دکتر حبیبی یا برخی سیاستمداران و دولتمردانی که سابقه و حضور بیشتری در عرصه رسمی و زمامداری داشته‌اند، چنین ظرفیتی وجود…

👏 1
⭕️ ترجمانِ وفاق ✍ محسن میردامادی ✂️ بریده از متن: 🖊اصطلاح consociationalism که در متون علوم سیاسی «همیاری» ترجمه می‌شود، به نوعی دموکراسی اطلاق می‌گردد که در صدد سامان‌بخشی به مشارکت در قدرت، از طریق واگذاری حقوق جمعی به گروه‌های متنوع، در کشوری است که در برگیرنده جوامع مختلف و بعضاً متعارض است. 🔹یک کشور همیار به کشوری اطلاق می‌شود که دارای تقسیم‌بندی‌های مهم داخلی در زمینه‌های مذهبی، قومی، زبانی و امثال آن است به نحوی که هیچ‌یک از آنها به اندازه کافی بزرگ نیست که گروه اکثریت را شکل دهد، و در عین حال تلاش می‌کند از طریق مشورت میان نخبگان گروه‌های اصلی اجتماعی ثبات خود را حفظ کند. کشورهای دارای نظام‌های همیار نوعاً متفاوت از کشورهایی هستند که نظام‌های انتخاباتی اکثریتی دارند و معمولاً دارای نظام انتخاباتی تناسبی هستند. 🔹در نظام‌های همیار، نوعاً براساس اصولی که در قوانین اساسی کشور درج شده، هیچ گروهی به تنهایی تصمیم‌گیر نهایی نیست و صرف اکثریت بودن چنین حقی برای آنها ایجاد نمی‌کند. در برخی موارد گروه‌های اقلیت برای حفظ منافع حیاتی‌شان از حق وتو برخوردارند. 🔹اگرچه نظام همیاری نوعاً در رابطه با کشورهای دارای نظام پارلمانی مطرح بوده ولی می‌تواند برای دیگر نظام‌ها نیز موضوعیت داشته باشد. در کشور ما نیز با توجه به تجربه‌ها و فراز و نشیب‌ها و تعارضات مستمر و فزاینده گذشته و نارسایی‌هایِ ساختاری شاید چنین مدلی بتواند برای شرایط پیچیده جامعه مورد توجه و تأمل قرارگیرد و راه‌حلی ارائه دهد. 🔹در کشور ما دو جناح مهم سیاسی وجود دارند، که در حال حاضر با عناوین اصلاح‌طلب و اصول‌گرا شناخته می‌شوند. تحولات دهه‌های اخیر در کشور نشان داده است که اصلاح‌طلبان از پشتوانه رأی بیشتری در میان مردم برخوردارند و در مقابل، اصول‌گرایان کانون‌های مهم قدرت را در اختیار داشته و دارند. 🔹به عبارت دیگر ساختار سیاسی چندان منبعث از ساختار اجتماعی نیست و تحولات پر‌هزینه دهه‌های اخیر نیز، به‌جز ابرام ناکارآمدی روزافزون کلیت نظام، حاصلی در جهت تغییر محسوس این موازنه ایجاد نکرده است. اگر پیروزی قاطع اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس در دهه هفتاد برای برخی این تصور را ایجاد کرده بود که کشور وارد دوران دموکراسی اکثریتی شده و آن را بازگشت‌ناپذیر تلقی می‌کردند، تحولات پس از آن نشان داد که تا رسیدن به چنان دموکراسی‌ای هنوز راهی دراز در پیش است. 🔹اصول‌گرایانی نیز که تصور می‌کردند با مانع‌گذاری‌های مختلف در فرایندهای انتخاباتی و حذف رقبا از صحنه‌ و رسیدن به حاکمیت یکدست می‌توانند مدیریتی هماهنگ و کارآمد و مطلوب ارائه دهند با تجربه این موارد و پرداخت هزینه‌های سنگین در دوران احمدی‌نژاد و تکرار پرهزینه آن در دولت رییسی و ناکارآمدی آن واقع‌بین‌تر شده‌اند و توهم حاکمیت کارآمد یکدست به قیمت ادبار اکثریت مردم از صندوق رأی دیگر برای آنها هم تجربه‌ای شکست خورده شده است. 🔹موضوع مهمی که در شرایط جدید باید مورد توجه قرار گیرد، پیدایش نیروهای جدید و تأثیرگذار در عرصه سیاسی کشور و در موازنه قوا است. امروز جمعیتی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند، پتانسیل مهمی هستند که حکومت نمی‌تواند آنها را نادیده بگیرد. زنان، جوانان، و اقلیت‌های قومی و مذهبی که در گذشته معمولاً مورد توجه جدی حکومت‌گران نبوده‌اند و جایگاه درخوری در ساختار سیاسی کشور نداشته‌اند، امروز به‌مراتب مطالبه‌گرتر از گذشته هستند و حکومت نمی‌تواند به شکل گذشته یک‌طرفه در مورد آنها تصمیم‌گیری کند. 🔹اینک، با توجه به تجارب طولانی و پرهزینه گذشته که در حال حاضر هیچ نیرو و جناحی از آن احساس رضایت نمی‌کند و با توجه به موازنه جدیدی که در کشور به‌وجود آمده، به نظر می‌رسد جامعه نیازمند اتخاذ رویکردی عقلانی‌تر و تعامل‌گرایانه از سوی حاکمیت است. رویکردی که بتواند در برگیرنده همه نیروها و پتانسیل‌های بالفعل و بالقوه جامعه، فراتر از صرف جریان‌های سیاسی سنتی، باشد. 🔗 متن کامل ـــــــــــــــــــــــ #سیاست  #مشق_نو #صدای_نوین_خراسان @mashghenowofficial 🆔 @VoNoKh
Show all...
ترجمان وفاق

اصطلاح consociationalism که در متون علوم سیاسی «همیاری» ترجمه می‌شود، به نوعی دموکراسی اطلاق می‌گردد که در صدد سامان‌بخشی به مشارکت در قدرت، از طریق واگذاری حقوق جمعی به گروه‌های متنوع، در کشوری است که در برگیرنده جوامع مختلف و بعضاً متعارض است. یک کشور همیار به کشوری اطلاق می‌شود که دارای تقسیم‌بندی‌های مهم داخلی در زمینه‌های مذهبی، قومی، زبانی و امثال آن است به نحوی که هیچ‌یک از آنها به اندازه کافی بزرگ نیست که گروه اکثریت را شکل دهد، و در عین حال تلاش می‌کند از طریق مشورت میان نخبگان گروه‌های اصلی اجتماعی…

👍 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.