cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

💚💚کانال شیراز💚💚

کانالی متفاوت با تمامی کانالها انواع اهنگهای جدید و زیبا داستان و سریالهای زیبا جوک و طنز و استیکر پستهاو داستانهای عاشقانه پندآموز عکس نوشته های زیبا و....🧿🧿 همه در 💚💚کانال شیراز💚💚 (دیماه ۱۳۹۸) https://t.me/+jBav8SgCyoo1Njk8

Show more
Advertising posts
1 513
Subscribers
No data24 hours
-47 days
+2230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

اگر از بلندی موهای خود اذیت میشوید اگر فرزندتان موهای بلند دارد و میخواهید قبل رفتن به مدرسه موها رو کوتاه کنید اگر نیازمند به کمک هزینه برای وسایل مدرسه فرزندتان هستید موهایتان به ما بسپارید و درآمد میلیونی کسب کنید(خرید مو از سراسر کشور) واریز وجه آنلاین کوتاهی رایگان و طبق سلیقه شما در سالن یا در منزل شما .واریز وجه قبل از کوتاهی مو. جهت مشاوره با ارسال عکس از مو   و شماره تماس .قیمت مو حضوری و کاملا منصفانه . خرید موهای خام و نچرال شما از ۶۰سانت به بالا. خرید موهای رنگی و حنادارو کراتین شده از ۶۰سانت به بالا خرید موی طلایی و بور و زال با بهترین قیمت ❌❌موی کات شده خرید نداریم مگر اینکه 65به بالا باشه ❌❌ موهای زیبای خود و آشنایان و فامیل خود را به ما معرفی کنید. لطفا برای مشاوره به آیدی @parvaz357 مراجعه کنید.( خرید از سراسر کشور) 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
👍 1🥰 1👏 1🤩 1🙏 1😍 1
1:47:40
Video unavailableShow in Telegram
🎥 فیلم «مامور مخفی 9 : نبرد مرگبار» 2023 💬 زیرنویس فارسی چسبیده 🎞 کیفیت 360P ✂️ بدون سانسور و حذفیات 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
MR-9.Do.Or.Die.2023.360p.WEBRip.HardSub.mp4302.11 MB
👍 1🤩 1🙏 1👌 1💯 1🤗 1
1:41:31
Video unavailableShow in Telegram
🎥 فیلم سینمایی «آبی روشن» 💠 نسخه اکران آنلاین 🤩 🎞 کیفیت 360p 🎭 ژانر: درام | اجتماعی 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
abi-roushan-360.mp4430.87 MB
👍 1🥰 1👏 1🤩 1🙏 1😇 1
رمان #نفس_بریده         قسمت  31 بابهت نگاش کردم که گفت:حالابرو _تو...چی گفتی؟ کلافه دستم روگرفت وروی تخت کنارحوض نشوند.خودش هم روبروم نشست:لازمه که بدونی،مابه هم محرم نیستیم و اینو فقط سامان می دونه _یعنی چی؟ _یه دقه هیچی نگوبزارببینم چطورباید حالیت کنم _باشه _توچند روزت بود که شیر مامانت خشک شد بعد مامان من چند روز به تو شیر داد.همین قضیه باعث شد که همه بگن ما باهم خواهروبرادریم.این تو ذهن ها موندچراکه نباید فراموش میشدچون با این حساب من وتو هیچ وقت نباید احساسی ورای حس خواهربرادری به هم داشته باشیم،میفهمی چی میگم باسرتاییدکردم. ادامه داد:من این باورغلط روباورداشتم به خداتوخواهرم بودی و هستی وهرگزتو برخوردای صمیمیمون هیچ نظری جز حس برادری نداشتم و ندارم...تا اینکه تولد16سالگیت...یادته؟من برات یه گیتارخریدم وتو از ذوقت پریدی وبغلم کردی ومثل صدهابار دیگه چند بار صورتموبوسیدی،منم که ابجیم بوسم کرده بود برادرانه کیف کردم...یادته سامان برات چی خریده بود؟ _فکر کنم یه عطربود _اره هدیشوداد توام تشکرکردی، بعدش اومد کنارمن نشست،من داشتم کیکم رو میخوردم که باحرف سامان به سرفه افتادم ...بی مقدمه گفت:شنتیا میدونی عمه پری چند روزبه نفس شیرداده؟ به سرفه افتادم،حرفش برام هیچ مفهومی نداشت:چه میدونم همون موقع سروصدابلند شدبیخیال سامان اومدم ببینم چه خبره،پیمان دوباره مسخره بازیش گرفته بود،یادته یه شکلات انداخته بود تو پیرهنت والکی سوسک سوسک می کردوتوجیغ می کشیدی منم که اصلا طاقت ترس تو رو نداشتم اومدم شکلات رو دربیارم،به روح بابام نفس توخواهرم بودی و هستی،اون روزم همین حس رو داشتم،دست کردم تو یقه لباست تا شکلاتودرش بیارم که سامان مچم روگرفت ومانع شد بعدشم پایین لباستو کشید وشکلات افتاد زمین.اون شب سامان بهم گفت: مامانت دوسه روزبه نفس شیر داده اونم فقط روزی دوسه بارچراکه نفس شیرخشک هم میخورده وان باورغلطیه که شمابه هم محرمید از مامان پرسیدم چقدبهت شیر داده وبایه تحقیق کوچولوفهمیدم که تو انقدرسهم شیر منو نخوردی که محرم ام بشی،ولی برام مهم نبود چراکه دراصل قضیه هیچ تفاوتی نکرده بود.من وتو اگه شرعا خواهروبرادر نبودیم قلبا که بودیم.انکه تو خواهرمی تو اون16سال باگوشت وپوستم عجین شده بود وعوض نمیشد،ترجیح دادم به کسی نگم وتوروخواهرخودم نگه دارم.همین هم باعث شد که سامان ازمن بدش بیاد حواسم بود که تموم حرکات مارو زیرنظر داره.فهمیده بودم که عاشقت شده اما دوست نداشتم زنش بشی...ولش کن نمیخوام حساس بشی،توالان زن سامانی وبرای حفظ زندگیت باید هرکاری بکنی،این حرفا روبهت گفتم که حواست به فاصله بینمون باشه ،من پسرعمه توام وتو دختر دایی من با اخرین جملش از کوره در رفتم:تو منکر خواهروبرادریمونی شنتیا؟یعنی سامان با وزن کردن قدارشیر عمه بهت ثابت کرد که وجودخواهرتو منکربشی؟ _هیس اروم باش نفس،به خاطر خودت وزندگیت میگم وگرنه من گوبخورم منکر نسبتم باتوبشم که عزیزترینمی.سامان باورنداره؟ _سامان غلط... به گریه افتادم وگفتم:ولی تو داداشمی شنتیا نمیتونی منکربشی،ماباهم بزرگ شدیم،خیلی بدی به خدا.من دوست دارم داداشی... سرم روبه سینش چسبوند:منم دوست دارم خواهرکوچولوم _پس دیگه نگو پسرعممی،باشه؟ _باشه تو فقط گریه نکن کمی که اروم شدم سرم رو ازسینش جداکردو گفت:دیروقته پاشوبریم چراغ اتاق سامانو روشن کنم بگیربخواب توعمق نگاهش فاصله بینمون روحس کردم وتنم از ان فاصله اجباری لرزید بلند شدم ودنبالش راه افتادم.حس ادمی رو داشتم که بعداز هجده سال بهش بگن تو بچه سر راهی هستی وکسایی که هجده سال عاشقانه وخالصانه دوسشون داشتی نسبتی باهات ندارن،اما با ان حال هم هیچ وقت احساست نسبت بهشون تغییرنمی کنه،گرچه هم خونشون هم نباشی چراکه عشق ومحبتی که نثارت کردن وکردی روحت رو تسخیرکرده. نمی دونم چطور خوابم برده بود که باصدای زنگ گوشیم از خواب پریدم ودکمه اتصال روزدم _الو نفس کجایی تو؟ _سامان تویی؟ _بهت میگم کجای؟ _خونه عزیز _اونجا چیکارمی کنی؟من اومدم خونه خودمون _دیشب داشتم از ترس می مردم،بهت که گفتم جدی نگرفتی _حالا چرا اینقدر سردحرف می زنی؟ _چون تو ادم بی مسىولیتی هستی. ادامه دارد... 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
👍 2🥰 1🤩 1🙏 1👌 1🤗 1
رمان #نفس_بریده         قسمت  30 خندیدیم،عمو روبه باباگفت:میدونی کاوه همیشه باخودم تمرین می کردم که شب خواستگاری سامان جمله معروفه رو چطوربگم،بگم تودلم نمونه؟ باباباخنده گفت:بگو سینشو صاف کردوگفت:خوب دیگه بریم سراصل مطلب صدای خندمون بلندشد.جای پیمان وشنتیاخالی بود. _جدی از شوخی بگذریم پسرمن که از دست رفته،عموجون تودرچه حالی؟انگار روبه راهی.بی رودرباسی جواب خواستگاری سامانمو بده که نفسش بالابیاد. به سامان نگاه کردم که منتظربود.خوب چی بگم من؟؟؟عزیزبه دادم رسیدوگفت:پاشوبروپیش سامان بشین تا نفسش بالابیاد.مبارکه. هنوزبلندنشده بودم که صدای زنگ اف اف اومد.پاشدم ودکمه دربازکن روزدم. همه خانواده بودن عمه ها وعمو وخانواده هاشون به جز شنتیا مامان سراغش روازعمه گرفت وعمه گفت بادوستاش رفته شمال،بی معرفت.... دومرتبه سینی چای رودورگردوندم.جانمونده بود برام بلاتکلیف ایستاده بودم که عزیز به کنارسامان اشاره کردو گفت:ازاین به بعدجات اونجا بگی نگی خجالت کشیدم وسربه زیرکنارسامان نشستم.زن عموانگشتری روازقابش دراوردوگفت:پس بااجازه ی کاوه خان،سامان انگشترنشون رودست نفس جان بکنه قبل ازاینکه باباحرفی بزنه پیمان گفت:زن دایی زرنگی!!هنوزکه شیربهاو مهریه روتعیین نکردیم همگی خندیدن که عموگفت:کاوه انگار حرف دلتوزدا _این حرفاچیه داداش.مهریه دخترم مهرپسرته.وقتی به نفس میگم نفس به معنای واقعی یعنی نفسمه روبه سامان ادامه داد:میخوام نفس روروی تخم چشمات بذاری سامان،چراکه همیشه روتخم چشام جاش بوده وهست.عاشق شروع کردی،عاشق بمون وعاشقی کن.بدست اوردن اصل نیست،ساده ترین وراحت ترین مرحله زندگی همین بله گرفتنه.مرحله سختش بله نگه داشتن خاطرعشقته.مواظب باش که یه وقت کاری نکنی که شرمنده عشق بشی، مهریه دخترم یه قوله که ازت میخوام سامان بالبخندگفت:قول میدم عمو،که نفس نفسم بشه همگی دست زدن.پیمان گفت:خوب این از مهریه حالابریم سراغ قسمت اقتصادی مطلب شیربها مامان باخنده گفت:شیربهانمیخواد.من که شیربه نفس ندادم که بهاش روبخوام پیمان بالودگی گفت:پس بهاشوبدیم به خاله پری،فدات شم خاله رودرباسی نداشته باش بگو چقدر؟ عمه پری سیبی به سمت پیمان پرت کردوگفت:بچه یه دقه زبون به دهن بگیر،دست سامان خشک شد یه ساعته انگشتر رو رو هوا نگه داشته بااشاره عمه پری سامان دستم روتودستش گرفت وانگشتر روتوانگشتم انداخت. پیمان گفت:سامان الان باید دستشوببوسی سریع دستم رو عقب کشیدم. پیمان گفت:پاستوریزه،نگاه اینجوری بعددست اقارضاروکه کنارش نشسته بود روگرفت وباژست خاصی بوسید وصدای خنده به هوارفت.همه میخندیدن اما غم تو چشمای مامان از دیدم پنهون نبودگرچه لب هاش میخندید.چقدرغریب بود بین ما.به خاطر من میخندید وگرنه روزگار بدجورباهاش تاکرده بود قرارعقد وعروسی روبرای یک ماه دیگه گذاشتن.پیمان باخنده گفت:بابایه ماه دیگه که سامان فناشده.حداقل یه صیغه براشون بخونید،شایدخواست یه ماچی،بوسی موسی چیزی ... عمورضاباخنده زدپس گردنشوگفت:پسرحیاکن پیمان بلندشدوپشت سر سامان ایستاد وگفت:پس گردنی روباید به این زدکه قندتودلش اب شد بعددرحالی که کتش رومی پوشید گفت:یه رفیق دارم باباش محضرداره سه سوته اینجاس.باباسوییچو بده تا سامان خودش به زبون نیومده اقارضاباخنده سوییچ روداد به پیمان. ای بمیری پیمان از حرفاش خیس عرق شدم از خجالت.خیلی راحت من محرم سامان شدم ماشین رودم درکنار دیوار پارک کرد.همیشه فراموش می کردقبل از پارک کردن ماشینو نگه داره تاپیاده بشم بعدش باید چارچنگولی از سمت راننده پیاده میشدم.اون شبم وقتی پیاده شدم کلی خندیدیم.داخل حیاط شدیم. _وای شنتیا عزیزخوابه من میام سمت شما _اگه مهمون نخوام چی؟ _لوس نشو _نه نفس.صبح سامان بیاد توروتو خونه ما ببینه خوب نیست _گمشو تو داداشمیا _بحث نکن بروتواتاق سامان بخواب _اخه چراغا خاموشه میترسم _خوب روشن کن عزیز من _شنتیا توچقد عوض شدی _نشدم _چراشدی همش حس می کنم ازم دوری می کنی.به خاطر سامانه؟توداداشمی محرمی بهم، چته؟ _نیستم نفس نیستم.محرم نیستم. ادامه دارد..... 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
👍 1 1👏 1🙏 1👌 1😎 1
Photo unavailableShow in Telegram
با مصرف این معجون از سوزش معده خلاص شوید ! ✍🏻مقداری دارچین را به ۱ قاشق عسل اضافه کرده و سپس مصرف کنید. مانند آب روی آتش عمل کرده و فورا احساس راحتی خواهید کرد درمان‌کننده زخم معده، ورم معده و نفخ نیز می‌باشد 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
👍 1🥰 1👏 1🤩 1🙏 1💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
خواص الوئه را برای پوست👇 ▫️آلوئه ورا رطوبت پوست را تأمین کرده و از ایجاد چین‌وچروک پیشگیری می‌کند ▫️برای درمان مشکلات پوستی مانند آکنه و جوش، بسیار مفید است 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
👍 1 1🥰 1👏 1🙏 1💯 1
Photo unavailableShow in Telegram
▫️ اگر قلیان میکشید برگه زردآلو بخورید ... تا از ریزش مو وچین و چروک ناشی از قلیان جلوگیری بشه و دیرتر دچار سرطان ریه بشید ! (بنزن موجود در تنباکوهای اسانس دار مهمترین عامل ابتلا به سرطان خون است) 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
👍 1🥰 1👏 1🤩 1🙏 1💯 1
00:20
Video unavailableShow in Telegram
اگه غذا پرید تو گلوم و تنها بودم چکار کنم ؟ ◽️اگه کسی نبود نجاتتون بده و هیچ وسیله ایی هم مثل میز و صندلی کنارتون نبود زمان رو از دست ندید و با این تکنیک سریع خودتون رو نجات بدید + خواهش می کنم این تکنیک و تکنیک های مختلف هایملیخ رو یاد بگیرید.مطمئن باشید یه روز بدردتون میخوره
Show all...
2.32 MB
👍 1👏 1🤩 1🙏 1😍 1💯 1
00:25
Video unavailableShow in Telegram
وقتی میخوای دو دقیقه تنها باشی... 😑😬 💚💚 @shirazchanells 💚💚
Show all...
2148811630DD4DC64728DB00DC47E996_video_dashinit.mp41.60 MB
🥰 1👏 1😁 1🤩 1🥴 1🤪 1
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.