💜بهشت رمان💜

رمان:#آنتیک نویسنده:#عادله_حسینی ژانر:#عاشقانه #اجتماعی #معمایی خلاصه: داستان دختری به نام برکه ست که طی جریاناتی و با وجود مخالفت های خانواده ش با پسری به نام بنیامین نامزد میکنه اما یه مسایلی پیش میاد که اون میفهمه بنیامین شخص خوب و قابل اعتمادی نیست و پیشینه خوبی هم نداره و همین سابقه بد اون ، برکه رو با سروان به تعلیق دراومده ای آشنا میکنه... مردی که سعی در دستگیری و به دام انداختن بنیامینی داره که خیلی وقته ناپدید شده ... ❉✮┄┅┄┅┄ ✿★✿ ┄┅┄┅┄✮❉ ღ🥀@Beheshteromman🥀ღ ‌❉✮┄┅┄┅┄✿ٜٜ★✿ٜٜ┄┅┄┅┄✮❉

رمان:#بهشت نویسنده:#Hani ژانر:#عاشقانه خلاصه: بهشت تنها فرزند، بهنام خان بهتا، که برای تحصیلات در انگلستان اقامت دارد، برای تعطیلات و تازه کردن دیدار با خانواده ی مادری اش به ایران می اید در این سفر روزگار برایش، قصه ای تازه مینویسد که . ❉✮┄┅┄┅┄ ✿★✿ ┄┅┄┅┄✮❉ ღ🥀@Beheshteromman🥀ღ ‌❉✮┄┅┄┅┄✿ٜٜ★✿ٜٜ┄┅┄┅┄✮❉

https://t.me/+CDTKr01ndL00YWY0 #ماهم_تویی( #آی_پارا ) ماهم تویی (آی پارا) شهلا خودی زاده #شهلا_خودی_زاده

Beheshteromman.pdf🌼رمان: #رویای_ساحل_آرامش🍀 🌼نویسنده: #صدای_بی_صدا✨ 🌼ژانر: #عاشقانه💞 🌼خلاصه: “اوه پناه بر خدا! من هیچ وقت چیزی درباره ی عشق و این گونه مزخرفات سرم نمی شود! در داستان های رمانتیک معمولا دخترها این احساس را با خیره شدن و سرخ شدن و غش و ضعف کردن و لاغر شدن و رفتار کردن مثل احمق ها، نشان می دهند، حالا ‘مگ’ هیچکدام از این کارها را نمی کند. او مثل یک موجود عاقل خوب می خورد و خوب می خوابد و موقعی هم که درباره ی ‘بروک’ حرف میزنم، مستقیم توی چشم من نگاه می کند….

نام رمان : #سکوت_پر_صدا ژانر : #عاشقانه نویسنده : #صدای_بی_صدا خلاصه : دختری به اسم سارای که سه بچه به فرزند خوندگی قبول کرده و معلم زبان فرانسه هم هستش و تو آموزشگاه با گروهی از پسرها که برای یادگیری زبان فرانسه اومدن آشنا میشه و اینکه این پسرها فوتبالیست هستن و ... ❉✮┄┅┄┅┄ ✿★✿ ┄┅┄┅┄✮❉ ღ🥀@Beheshteromman🥀ღ ‌❉✮┄┅┄┅┄✿ٜٜ★✿ٜٜ┄┅┄┅┄✮❉

#سکوت_پر_صدا

Beheshteromman.pdf

#وادار_شده جلد پنجم مجموعه ی #تبدیل‌_شوندگان_شیطانی_سایه نویسنده: #جیمین_ایو مترجم: #Elahe_V ژانر: #عاشقانه #خون‌آشام #رازآلود #بزرگسال خلاصه: سیمون، یکی از گرگینه‌های تورما، فکر میکرد که دیگه قرار نیست با دنیای جادویی و فراطبیعی که خارج از زمین وجود داره، ارتباطی داشته باشه. سیمون اونجا بود و یه کارهایی هم انجام داد... و تقریبا مرگ رو هم تجربه کرد تا با تمام تار و پود وجودش بفهمه که فرصت زندگی تو این دنیا چقدر میتونه براش کوتاه باشه! از قرار معلوم، آخرین باری که سیمون تو والدور بوده، مرتکب اشتباه کوچیکی شده که باعث شده انفجاری از انرژی رخ بده! انفجاری که یه ارباب باستانی قدرتمند رو فرا خونده... اربابی که دنبال یه جفت برای خودش میگرده و از سیمون میخواد که تو مراسم گزینش همسر شرکت کنه تا ارزش خودش رو ثابت کنه. و ظاهرا هیچ‌جوره نمیشه از این دعوت لعنتی چشم‌پوشی کرد. بهتر از این نمیشه! البته خوشبختانه سیمون هنوز یه متحد تو آستینش داره که به دادش برسه: لوسین! خیلی‌خب... درسته، لوسین خودش یه ارباب گنددماغ، قدرتمند و به طرز وحشتناکی جذاب محسوب میشه؛ اما حداقل سیمون تکلیف خودش رو میدونه. 🍃