CARACAL

- ک.صمو یه نگاه بنداز سحر جون تازه شیوش کردم میخوام فردا تو حجله داداشت آبروم نره حشری رون های تپل تازه عروس داداشمو از هم باز کردم که با دیدن ک.ص تمیز و صورتیش لای پام خیس شد و انگشتمو لاش کشیدم که از جا پرید. - هییی چیکار میکنی سحر!! گفتم فقط چک کنی ببینی جایی رو از قلم ننداخته باشم خمار چو.چولشو با انگشتم تند مالیدم و سرمو لاپاش بردم که جیغ کشید و تند تند شروع به لیس زدن ک.ص خوشمزش کردم - آهههه نه.....من زنداداشتم سحر آخخ تو دختری هوسی چو.چولشو محکم مکیدم و تاپ تنشو بالا زدم که پستون های گندش بیرون پرید و سیلی بهشون زدم و لباسای خودمم از تنم کندم و با ک.صم رو دهنش نشستم که تقلا کرد و چو.چول پف کردشو بشگون گرفتم. - زود باش عروس حسابی ک.صمو بلیس و الا قبل داداشم خودم پردتو میزنم.....🔞💦 https://t.me/+VyesO0qYHp1hZjNh https://t.me/+VyesO0qYHp1hZjNh خواهر شوهر حشری ک.ص تازه عروس باکره داداششو لیس میزنه و....

- گربه ها این شکلی شیر میخورن!🍼💦 اخمالو بهش خیره شدم. - مگه من گربه‌م؟🐾 لباسشو بالا زد و جای ناخونام رو روی بدنش نشون داد. - جای پنجه هات که ثابتش میکنه! بطری رو از دستم گرفت و کاسه رو پر کرد. - یعنی چی؟ من نمیخوام توی این بخورم! دستش پشت گردنم نشست و کنار گوشم پچ زد: - ولی ددی دلش میخواد گربه پشمالوش اینجوری شیر بخوره🍼🐾 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0

💦دختر ساده ی مشهدی که اشتباه اسمش توی شناسنامه ی مرد الفا و پر شهوت مشهد میوفته 👅 _ تو بابایی خوبی نیستی؛ کارت توی تخت افتضاحه! اخمالو پاهام رو از هم فاصله داد. _ پس واسه همونه هر شب صدای آه و ناله‌ت کل محله رو برمی‌داره! لبم رو آروم گزیدم و با لوندی پچ زدم: _ اون ناله ها به خاطر کلفتیشه؛ و این که همش سینه هامو گاز میگیری ددی خان! انگشتش رو روی چوچولم گذاشت و محکم لرزوند. _ هیشش، زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. #رمان_آلفای_پر‌شهوت🔥💦 #بزرگسال💧 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0

اردوان درونم می کوبید و واقعا عمیق بود . هر چند لحظه کمی نفس می کشید و صبر می کرد ، بعد محکم بهم ضربه می زد . وقتی به نقطه حساسم رسید ، اگه دستهاش سفت نگه ام نداشته بودن وا می رفتم . صدای ناله هام دست خودم نبود ، برای همین اردوان سرم رو برگردند و لبهاش رو محکم روی لبهام نگه داشت . محکم ضربه می زد و ناله هام توی دهنش گم می شد همه ما دو شخصیت داریم . شخصیتی در خفا وشخصیتی برای بقیه آدمها ❤️ نیما ۲۸ ساله صاحب یک پت شاپ کوچک ، از سن کم مستقل بوده . تنها دلخوشی اش گربه اش و همسایه های ساختمانش هست . در ظاهر قوی اما در باطن به دنبال حس امنیت می گرده اردوان ۳۵ ساله ، مدیر شرکت موفق پدرش ، همیشه به دنبال اثبات بد ذاتی آدمهاست . برعکس تصور همه دخترها که اون رو بی احساس می دونن ، اتفاقا اردوان خیلی غیرتی و سلطه گره ، عاشق مراقبت کردن شدید و وسواس گونه است ، اما شخصی رو تا امروز لایق این بعد از شخصیتش نمی دونه ❤️🏳️‍🌈 قهوه خاص #گی #مستر🔥💦 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8

ادمین نگاره هستم🌱😍 فقط پایه های رمان غیر و Lgbt# وBdsm# قبول میکنم (پارتنریابی و فوت وفتیش و غیره قبول نمیکنم ) اکانت #گستردم امار از یکا با سین خوب تا به بالا میگیرم (کمتری با ویو خوب بیا)🔥 بیشترین رکورد جذب گسترده یکا 😍🔥 آیدی خودم اکانت دوم👇 @negeareh ایدی خودم اکانت سوم 👇 @Negareh0 ✅دوساعت دیگه بپاکین✅

پسره زیر ک.یر کلفت آلفای دختر پاره میشه. ❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌❌ #امگاورس _آه، اه اه، فرمانده. میا اسپنکی به باسن ژله ایه کارن می زنه و خودش رو عمیق تر داخلش فرو می کنه. _ک.یر کوچولوت برای کی شق شده هان! سیلی به د.یک کوچیک کارن زد و سمت سینه های تختش هجوم برد. _اوففف، فرمانده _آب این ک.یر کوچیکت رو بپاش بیرون شاهزاده. زود باش. _ک.یر کوچولوت برای کی شق شده شاهزاده ی من؟ لیسی به کلاهکش زد و از شیرینی اش اوم لذت بخشی گفت. _هیچ فکر می کردی یه روز زیر یه دختر گاییده بشی شاهزاده کارن؟! https://t.me/+pMKZXQ2n9ZNhOWFk https://t.me/+pMKZXQ2n9ZNhOWFk

به دوست‌پسرش تج*اوز کردن و داره سعی میکنه حواسشو پرت کنه🔥❌ _ف...فواد؟🥺 _جان فواد؟ پسرک با #چهره‌ای جمع شده #نگاهش کرد و پرسید. _کاری...کرد با....من؟🥲❌ _نه #دورت بگردم! #ماهکم ترسیده؟ خاک تو سر من کنن که #دیر رسیدم.🔪 _گفت سوئدی! _بودم! پیام #اضطراریتو که دیدم اومدم! _از #سوئد؟ https://t.me/+jh1ollfiPCg4M2Zk https://t.me/+jh1ollfiPCg4M2Zk فواد #قاچاقچی آدمه اما با دیدن #چشمای نیما بهش دل #میبازه و #دشمناش میخوان با #دوست‌پسرش تهدیدش کنن😶‍🌫❌

لیتل بویش سکته کرده و کسی از رابطشون خبر نداره اما مجبور میشه به همه بگه ❌👨‍👦

_ اونی که اونجا #خوابیده مرد منه! همه‌ی #زندگی منه و شماها توقع دارین به #هیچکس نگم؟ 🚫💔 _وقتی با بابام خوابیدی باید فکر اینجارو میکرد! نمیتونیم به #عموهام بگیم چون نمیخوام اونا هم #سکته کنن‼️ نگاهی به #فرهاد انداخت و از #راهرو خارج شد تا حداقل از پشت شیشه #کاوه‌اش رو ببینه.🥺😭 _بابایی دورت بگرده...بیدارشو قشنگم! #قول میدم بیدارشی به همه بگم #پسرکوچولوی منی! تورو خدا #بهوش بیا کاوه! 🫠🚫 #اشکاشو پاک کرد و بی‌توجه به بقیه که با #تعجب نگاهش میکردن سرشو به #شیشه چسبوند. 😔🫣 _انگار دوستت خیلی نگران بابات شده فرهاد! #خواهر کاوه گفت و به #علیرضا که زیرلب حرف #میزد اشاره کرد. _اون...نمیدونم #چجوری بگم...با #بابا تو...هوففف😖😫 _باهاش رابطه داشت⁉️ #عموش گفت و #پسرک سر پایین انداخت. https://t.me/+jh1ollfiPCg4M2Zk https://t.me/+jh1ollfiPCg4M2Zk #پسر ۲۲ ساله‌ای که #ددی یه #مرد ۴۰ ساله شده و حالا که #سکته کرده نمیتونه #کنارش بمونه🥺😢

- اووووم اردلان دوستدارم امشب توی حیاط عمارت ک*یر کلفتتو #سا*ک بزنم... دستمو از رو ک.یرش کنار زد و از لای دندون غرید: - آروم بگیر توله، نمیخوام فردا بادیگاردام بگن اردلان خان توی حیاط عمارتش، دوست دخترشو گا*ییده! لیسی به گردنش زدم و #تخما*شو مالیدم که #حشری چنگی به موهام زد، زیپ شلوارشو پایین کشید و ک*یر سیخش بیرون پرید. کل حجم #ک.یرشو یه ضرب وارد حلقم کرد - حالا که ک*صت میخاره، جوری دهنتو #میگ*ام که دیگه هوس #گ*اییده شدن نکنی... https://t.me/+lRvnadnuNbthYTU8 https://t.me/+lRvnadnuNbthYTU8 یجوری دهن دختره رو با ک*یر کلفتش #جر میده ک...🔞🍆