cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

داستان کده | رمان

جستوجوی داستان: @NewStorysBot حرفی سخنی داشتی:

Show more
Advertising posts
206 670
Subscribers
-21124 hours
-9817 days
-5 98630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

به مناسبت تولد ادمین به مدت ۱ ساعت  ورود به کانال VIP رایگانه💙👇🏼 🔵 @DARAMAD_VIP
Show all...
ی کونش جلو عقب میکردم اونم اصلا بیدار نمی شد با آب دهان کیرم خیس کردم یکم هم کون لاله رو خیس کردم اصلا تکون نمیخورد به پهلو خوابیده بود لای کونش رو باز کردم کیرمو گذاشتم لای کونش پیشاب منم همیشه تا کیرم سیخ شد میریزه آب دهان با پیشاب هم کیر من و هم کون لاله رو کاملا ليز کرده بود یواش یواش جلو عقب میکردم کم کم داخلش میکردم تا سرش رفت توش یه تکونی خورد ولی باز بیدار نشد منم ادامه دادم آروم آروم کیرمو کردم تو کونش اینجوری خیلی حال میداد انگار اون شب کلا شب خاطره ها بود. لاله بیدار نمیشد از طرفی هم کونش درد میکرد هی خودشو تکون میداد منم خیلی رمانتیک لبامو گذاشته بودم رو صورتش از پایین داشتم میکردم تو کونش بالاخره بعد حدود ده دقیقه بیدار چشماشو باز کرد دید که کیرم تا ته تو کونشه یه آییییییی گفت برگشت گفت چیکار میکنی حداقل بیدارم کن گفتم بابا نیم ساعته دارم بیدار میکنم اما بیدار نمیشی وقت هم نداریم. گفت پس بزار داگی بشینم تموم کن پاشم برم به حالت سجده نشست لب تخت منم روی دوتا پام لای کونشو باز کردم دوباره کردم تو کونش یه ده دقیقه هم تلمبه زدم آبم اومد باز خالی کردم تو کنش پا شدیم رفتیم دسشویی دوباره من هم خودمو هم کون اونو شستم اومدیم بیرون لباس پوشیدیم گفتم لاله الان بری دوستت نمیگه خب چرا الان اومدی بهت شک نمیکنه. گفت جمشید راستشو بخوایی دوستم یه جورایی میدونه من با تو رابطه دارم چون هر وقت باهم تلفنی حرف میزنیم از تو برام میگه، که آره آقا جمشید و فلان جا دیدم یا آقا جمشید فلان کار را میکرد.میگه یه روز بهش گفتم تو چرا همش از آقا جمشید به من گزارش میدی. میگه خنديد و گفت آخه من میدونم تو و جمشید همدیگرو دوست دارید. گفتم از کجا میدونی برگشت گفت دیگه روشو نزن خوب کاری میکنی هر کاری دوست داری بکن چون جمشید فقط لیاقت تورو داره. میگه گفتم ناقلا نکنه تو هم به جمشید نظر داری، خنديد و گفت چجورم ولی چون محیط مون خیلی کوچکه میترسم والا خیلی وقته من صیغش شده بودم.ولی عیب نداره تو حالشو ببری انگار از منه. گفت شبم داشتم میومدم یواشکی گفت برو ولی صبح اومدنی لای پاتو نگاه میکنم ها.میگه منم بهش گفتم باشه مال تو رو هم جمع میکنم لای پام برات میارم. بالاخره اون روز بردم تا در خونه دوستش زنگ زد دوستش اومد درو باز کرد چون هوا تقریبا تاریک بود میترسید. دوستش تا درو باز رد من یکم دور تر وایستاده بودم که منو نبینه ولی تا درو باز کرد لاله دستشو بلند کرد گفت برو دیگه رفتم.اونا رفتن داخل دیدم دارن بهم میگن میخندن اومدم نزدیک ببینم چی میگن به هم دیدم دوست لاله بهش میگه چند بار رفتین اونم با خنده بهش میگه کونت بسوزه ۳ بار اونم گفت حرومت بشه تک خوری میکنی. اونا رفتن منم برگشتم خونه منتظر موندم شد ساعت ۶ پاشدم با موتور رفتم نونوایی چون یکم دیر کنی باید حداقل دو ساعت تو صف وایستی رفتم نشستم اونجا یه ده دقیقه ای نشسته بود نونوایی دستگاه رو روشن کرده بود ولی هنوز نمیپخت ساعت ۶.۲۰ دقیقه که میخواست شروع کنه دیدم دوست لاله هم اومد چون خونه اونا نزدیک نانواییه. تا منو دید دیدم داره میخنده. منم سرمو انداختم پایین چون اصلا انتظارشو نداشتم اینطوری با من برخورد کنه خودش هم حداقل ۱۲ سال از لاله جوونتره و تقریبا میشه ۲۲ سال از من کوچکتر. من نونمو گرفتم میخواستم برم دیدم یواشکی برگشت بهم گفت آقا جمشید امشب اصل عروسی مال شما بود گفتم خب دیگه هیچی نگو و رفتم. پریروز لاله تک زنگ زد بعد من بهش زنگ زدم بهش گفتم بابا تو گفتی یه جورایی، این کاملا از رابطه ما خبر داره گفت بیخیال، ولی صبر کن یه روز برات میارمش که ازش آتو بگیرم تا دهانش برا همیشه بسته بمونه چون اونم خیلی دلش میخواد با تو رابطه داشته باشه ولی حواست باشه فقط یکبار برات میارم که دهانش بسته باشه والا بفهمم با اون ادامه میدی باور کن خودمو میکشم. بالاخره قراره یه روز دوستشو برام جور کنه ولی خودش باز دیشب یعنی شب سه شنبه اومد یه ساعتی با ماشین رفتیم بیرون یه سکس توپ هم تو ماشین داشتیم که تو قسمت بعدی مینویسم. قراره دوستش هم بیاره اگر آورد دوتا رو باهم مینویسم. ببخشید که طولانی شد باید در سه قسمت مینوشتم ولی دیگه نوشتم. نوشته: جمشید @dastan_shabzadegan
Show all...
0 👍
0 👎
شترکه داخل خونه)من اول کیر خودمو با مایع دستشویی تمیز شستم بعد لاله نشسته رو کاسه توالت یکم که محتویات مقعدش خالی شد من خودم با آب گرم قشنگ اول فضای بیرون کوس و کونشو شستم بعد سر شلنگ میچسبوندم به دهانه کونش آب می رفت داخل روده میگفتم حالا فشار بده، اونم فشار میداد آب با فشار از کونش خالی میشد آخرش یه صدای گوزی میداد، میخندیدیم. کامل هر دوتامونو شستم رفتیم رو تخت لاله جون گفت جمشید بذار فیلمو یه بار دیگه ببینیم. زدم پلی شد دوباره دیدیم لاله گفت دیگه طاقت ندارم پاشو بکن تو کوسم. گفتم نمیخوایی بخوری، گفت طاقتم تموم شد زود بکن توش. پاهارو زدم بالا گذاشتم رو دوشم یکم با سر کیرم مالیدم به چوچولش دیدم واقعا دیگه حالش خراب شد، گفت بیشعور چیکار میکنی مردم بکن توش، بعدش خودش از حرفی که بهم زده بود اظهار شرمندگی میکرد میگفت اصلا نفهمیدم چی گفتم. منم نامردی نکردم همچین یک مرتبه کردم تو کوسش دهانش باز موند گفت آیییی نگه دار جر خوردم. منم گفتم میخوام جرت بدم. گفت باشه یکم نگه دار بذار جا باز کنه بعد هر چقدر خواستی جرم بده. منم خم شدم روش لباشو میخوردم زبونشو میکرد تو دهانم منم زبونمو میکردم تو دهانش همونطوری یواش یواش شروع کردم جلو عقب کردن دیگه هیچ کدوم تو حال خودمون نبودیم انگار نه انگار که ۱۰، ۱۵ دقیقه پیش آب هر دوتامون اومده. همچین گایشی میداد منم همچین تو کوسش تلمبه میزدم که صدامون کل خونه رو برداشته بود یه ده دقیقه گاییدمش دیدم کوسش داره نبض میزنه. گفتم چیه گفت دارم میام تند تند بزن، سرعتمو زیاد کردم با یک آه و ناله و یه صدایی ارضا شد با ناخناش دو طرف باسنمو چنگ انداخت فشار داد به خوش. باور کنید کیرم تو کوسش یهو همچنان کلش داغ شد گفتم لاله چیه کیرم سوخت گفت تا حالا آبم اینجوری نیومده بود اگر کیرت تو کوسم نبود مطمئنم با فشار مثل آب تو میزد بیرون. باز من دو سه دقیقه همونطور روش خوابیدم گفت بزن تموم کن شروع کردم به تلمبه زدن یه ده دقیقه ای هم تلمبه زدم چون تازه آبمو ریخته بودم به حالت ارضا میومدم ولی آبم نمیومد بهش گفتم برگرد بکنم تو کونت تا آبم بیاد، گفت جمشید تورو خدا این لذت منو زهر مار نکن فعلا یکم همونجا بزن اگر تموم نشد بخوابیم صبح زود باز بهت کون میدم. منم چون واقعا بهم حال میداد یه ده دقیقه دیگر هم کردم گفتم فقط حرفای سکسی بزن. اونم همش میگفت من دارم بهت کوس میدم بکن کوسم، جرم بده، این کوس و کون مال خودته منم یهو بزبونم اومد گفتم لاله جون، گفت جووووووون. گفتم تو جنده کی هستی،آقا یه ناراحت شد که مگر من جنده ام مگر من زن خرابم اینطوری داری به من میگی. گفتم لاله ببخش یهو از دهانم پرید چون قبل تو با اون خانما که سکس میکردیم زیاد این حرفو میزدیم عادت کردم، ببخش منو. بالاخره انقدر بوسیدمش قربون صدقش رفتم که بابا من عاشقتم تو زن من هستی من شوهرتم از دهانم پرید. با هزار التماس و خواهش مگر راضی میشد. آخرش منم ناراحت شدم گفتم بابا ببخش گوه خوردم گفت نه دیگه اینجوری نگو ولی دیگه آخرین بارت باشه به من همچین حرفی بزنی. بوسیدمش گفتم چشم دیگه از این غلطا نمیکنم باز گفت دیگه اینجوری به خودت نگو ناراحت میشم تو عشق اول و آخر منی. (یکی نبود اونجا بهش بگه آخه مگر زن خراب یا جنده چیکار میکنه که تو نکردی فرقش اینه که تو فقط به یک نفر کوس میدی اونم باز خدا میدونه) در هر صورت دلشو بدست آوردم گفتم فقط حرفای سکسی بزن بذار آبم بیاد چون من اگر آبم نیاد افسرده میشم یه ۱۰،۱۵ دقیقه هم تو کوسش تلمبه زدم احساس کردم که آره آبم میخواد بیاد سرعتمو زیاد کردم تمام جونم سر کیرم خالی شد تو کوس لاله جون افتادم روش آبم و خالی کردم ولی دیگه واقعا جونی برام نمونده بود خیس عرق بودم لاله جون هم دیگه خسته شده بود نگاه کردم دیدم ساعت ۳ بعد نصف شبه. چند تا دستمال کاغذی برداشتم گذاشتم تو کوسش گفتم پاشو برو خودتو بشور بیا یکم بخوابیم.گفت تو نمیایی بشوری خیلی خوشم اومد. دوتایی رفتیم باز دستشویی من هردتامونو شستم اومدیم بیرون گفتم تو دراز بکش رو تخت من برم باز به چ پسرم یه سر بزنم بیام یه شورت و یه زیر پوش تنم کردم رفتم به پسرم سر زدم دیدم ماشالله خوابیده. برگشتم باز خونه ننه با لاله همدیگرو بغل کردیم گفتم صبح چطوری و کی میخوایی بری گفت به دوستم گفتم هر زنگ زدم درو باز میکنی، صبح باید حداقل نیم ساعت مونده به طلوع باید برم تا کسی نیومده تو کوچه گفتم باشه بخوابیم من بیدارت میکنم ولی قبل رفتن باید یکبار هم بهم کون بدی گفت یعنی میتونی گفتم حالا میبینی. بالاخره همدیگرو بغل کردیم همونطوری لخت تو بغل خوابیدیم ساعت گوشی رو کوک کردم رو ۴.۳۰ خوابیدیم زود خوابمون برد از بس خسته بودیم. ساعت ۴.۳۰ با زنگ گوشی خیلی سخت و به زور بیدار شدم ولی لاله اصلا بیدار نمی شد ازپشت بغلش کردم کیرمو گذاشتم لا
Show all...
ورد لاله میگفت جمشید باور کن آخرین بار قبل محرم یکبار با شوهرم داشتیم بعد اون نه شوهرم از من خواسته و نه من بهش رغبتی دارم. بله راضیش کردم اول از کون بکنمش برش گردوندم دو تا بالش گذاشتم زیر شکمش تا کونش کاملا قنبل شد اومد بالا گفتم خودت کونتو برام باز کن میخوام فیلم بگیرم از سکسمون یذره من و من کرد که آی نمیدونم فیلممون میفته تو دست مردم آبروریزی میشه. گفتم نه بابا یه طرف قضیه خودم هستم خیالت راحت. گفتم پس اون کرمو از تو کیفم بیار آوردم خودش لای کونش رو باز کرد اول یه زبون زدم یکی دو دقیقه کونشو لیس زدم گفت بسه دیگه بکن، با کرم قشنگ نرمش کردم گفت بذار کیر تو رو هم من کرم بزنم. تقریبا نصف کرم رو خالی کرد رو کیر من کلا کیرمو کرم مالی کرد گفتم چرا این کارو میکنی گفت بابا اذیت میشم. بالاخره برگشت رو بالشا با دوتا دستش لای کونش رو باز کرد منم با یک دست گوشی رو گذاشتم تو حالت فیلم برداری با اون یکی دستم سالار رو هدایت کردم به کون لاله جون ،خیلی استرس داشت گفتم نترس دو دقیقه ای آبم میاد مخصوصا اینکه با گوشی فیلمبرداری میکنم. قبلا هم گفتم کیر من ۱۷ سانته کلفتیش هم اندازه لوله ۱ اینچ ولی واقعا خودم داشت دلم به حالش می‌سوخت چون کونش خیلی تنگه فقط قبلا دو سه بار خودم پلمپشو باز کردم. قسم میخورد میگفت شوهرم یکبار ازم خواست طوری باهاش برخورد کردم دیگه اول و آخرش شد حتی اجازه نمیدم دست بهش بزنه.اینطوری بگم از زن و شوهری فقط اسمشو یدک میکشن و سکس حیوانی، عین منو خانم خودم. سرتون رو درد نیارم یواش یواش کیرمو هدایت کردم تو کونش فقط التماس میکرد تو رو خدا آرومتر بکن منم چون فیلمبرداری میکردم خیلی با احتیاط میلیمتری میکردم تو کونش لاله هم داشت بال بال میزد زیر کیرم. هر طوری بود بالاخره خایه هام به کونش چسبید گفت تورو خدا نگهدار. نگه داشتم حدود یک دقیقه نگه داشتم فقط حرفای سکسی میزدیم من میگفتم کیرم کجا رفته اونم اولش روش نمیشد ولی من اصرار کردم گفت بابا رفته تو کون من زود تمومش کن که قلبم خوابید. شروع کردم یواش یواش تلمبه زدن قشنگ نگاه میکردم کیرمو میکردم تو کونش میخواستم بکشم بیرون کش کونش با کیرم میومد بیرون که این منو بیشتر حشری میکرد اصلا دلم نمیخواست آبم بیاد ولی نمیدونم چرا تو اینجور مواقع آبم زودتر میاد ولی با هزار ترفند فقط ۵ دقیقه تونستم نذارم آبم بیاد. مدام بهش میگفتم بگو چیکارت میکنم اونم دیگه راه افتاده بود، میگفت داری کونم جر میدی چیکار میخوای بکنی منم سرعت تلمبه هامو بیشتر کردم دیگه واقعا داشت قبض روح میشد گریش در اومده بود منم اون آخراش گوشی رو گذاشتم پشتمون چسبیده به تاج تخت خودش فیلمبرداری می‌کرد افتادم روش بغلش کردم سینه هاشو از زیر گرفتم چند ضربه محکم آخری رو زدم هر چی آب تو بدنم داشتم خالی کردم تو کونش یه سه چهار دقیقه ای هم همینطور روش خوابیدم گفت دیگه پاشو دیگه از این کون واسه من کون نمیشه کیرمو کشیدم بیرون اندازه یه سکه ۵ ریالی قدیم کونش باز مونده بود آبم داشت از کونش میریخت چند تا دستمال کاغذی گذاشتم رو تشک تخت اجازه دادم هر چی آبه از کونش خالی بشه ولی انصافا کونش خیلی تمیزه چند باری که از کون کردمش حتی یه ذره کثافت یا بوی عن ازش ندیدم. بعد اینکه چند تا فشار داد آبم از کونش خالی شد با اون صدای خاص خودش هنگام فشار دادن کون میده. یکم خندیدیم با چند تا دستمال کاغذی کونشو تمیز کردم اون یکی دستمال ها رو هم برداشتم گذاشتم تو یه نایلون فریزر انداختم سطل آشغال لاله هم همونطور رو تخت دراز کشیده بود کیر منم اصلا نخوابیده بود همچنان سیخ و سر پا منم بغلش دراز کشیدم یکم دوباره بوس و بغل لب خوری انجام دادیم اصلا خوابمون نمی اومد. چون منی که بیش از ۲۰ سال آرزو داشتم حداقل تو عمرم یک بار با لاله سکس کنم الان علاوه بر اینکه قبلا بيش از ۳۰ بار انواع مختلف سکس داشتیم امشب قراره تا صبح پیشم باشه واقعا یه رویا بود برام انقدر حشری بودم اصلا کیرم نمی خوابید. یهویی برگشت گفت فیلم سوپر تو بیار ببینیم گوشی رو آوردم زدم پلی داشتیم نگاه میکردیم اولش گفت وای خدا بیفته دست مردم آبرومون میره، بعدش یه کم که نگاه کردیم دیدم داره خوشش میاد باور کنید همچین فیلمی شده بود که من هم تا حالا مثلشو ندیده بودم حتی فیلم بهترین پورنهای دنیا هم به پاش نمیرسید. تماشا کردیم هردو دوباره حشری شدیم گفت جمشید من کوسم کیر میخواد تقریبا ۴ دقیقه فیلمبرداری شده بود. دوبار زدیم از اول نگاه کردیم دیدم لاله واقعا دیگه حشری شده بدون توجه به اینکه چند دقیقه پیش کیرم تو کونش بود حمله ور شد به کیرم که بکنه تو دهانش گفتم بابا کثیفه بذار برم بشورم. گفت پس زود باش گفتم تو هم پاشو برو دستشویی شیلنگو بگیر به خودت بذار کونت کاملا خالی و تمیز بشه. دوتایی رفتیم دستشویی (حمام و دستشویی ننه م
Show all...
عروسی با خواهر زنم #خواهرزن سلام خدمت دوستان عزیز شهوانی و دست به کیر. بدون مقدمه میرم سر اصل داستان، حالا جقیای محترم هر چی دوست دارن بگن. اگر خاطر شریفتون باشه من دوتا داستان از این خواهر زنم نوشتم تحت عنوان "عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد"با “حرفای کاربران بدبخت شدم”. حالا قضیه ای که دیروز برام پیش اومد براتون مینویسم. اگر داستان قبلی منو خونده باشید، گفته بودم که بچه‌های خواهر زنم فهمیدن و دیگه عملا رابطه ما بصورت فیزیکی قطع شد. ولی هر وقت خواهر زن عزیزم فرصتی پیدا میکرد باهام تماس میگرفت حرف میزدیم. قبلا هم گفتم که یه گوشی ساده قدیمی داشت با یه خط ایرانسل که حتی شوهرش هم این خطشو نداشت فقط یکبار زنگ زد من فهمیدم و به نام یکی دیگه ذخیرش کردم. قرار هم بر این بود که هر وقت میرفت بیرون یه تک زنگ میزد و قطع میکرد من بهش زنگ میزدم. تو صحبتها همیشه از بی توجهی شوهرش ناله میکرد، از بی‌توجهی عاطفی و جنسی تا مالی،.که اصل دلیل رابطه ما هم همین مشکل مالی خواهر زنم بود، که من حمایتش میکردم اونم برام جبران میکرد. هر وقت لاله خانم تماس می‌گرفتیم فقط می گفت حیف به رابطه مون خیلی خوب بود، چون من هنوز حمایت مالی ازش میکنم فقط ترسش از اینه که اگر دیگه باهم سکس نداشته باشیم من دیگه ازش حمایت مالی نکنم. بالاخره اینو خواستم بگم که باوجود اینکه لو رفتیم ولی تلفنی باهم در تماس بودیم و همیشه هم حرفش این بود که غصه نخور هر وقت فرصتی شد بهت میرسونم. ولی چند بار تو این مدتی که دیگه قضیه لو رفته بود من تهران رفتم موقعیتی پیش نیومد یا دوسه بار اونا اومدن شهرستان باز نشد کاری بکنیم. فقط تو ماه محرم که اومده بودن دوبار در حد بوس و بغل چند دقیقه ای تو یک مکان خلوت داشتیم که یکبار تونستم فقط بزور شلوارشو بکشم پایین فقط یکبار کردم تو کونش دیگه شلوارشو کشید بالا رفت. منم دیگه یواش یواش داشتم ازش دلسرد میشدم خودش هم متوجه شده بود. تا اینکه هفته گذشته خانم من تو تهران وقت دکتر داشت با دخترم بردیم تهران، بردیم پیش دکتر بعد اینکه نوار مغزی ازش گرفتن دکتر گفت مغزش یکم ضعیف شده داروهاشو عوض کرد گفت بعد یک هفته اگر تونستین حضوری اگر نتونستین آنلاین تماس بگیرین من ویزیتش کنم که اومدیم خونه پسرم گفتیم یکی دوروز بمونیم تا ببینیم حالش چطور میشه. خوشبختانه یک روز دیدم یه شماره ناشناس بهم زنگ زد تا جواب دادم دیدم عه، لاله خانمه گفت زود به این شماره زنگ بزن و قطع کرد تا من رفتم بیرون و بهش زنگ زدم. تا زنگ زدم دیدم گفت جمشید زود بهم یه تومن بزن اومدم آرایشگاه پول کم آوردم. ناگفته نماند که قبلش از یه خانمی هم ۵ میلیون گرفته بود که خیلی تحت فشار بود اونم از من میخواست منم دوروز قبلش اون ۵ تومن هم بهش ریخته بودم، منتها چون پیامک واریز بهش نمی‌رفت، خبر نداشت که اون پنج تومنو بهش زدم. البته یادم رفت بگم وقتی به من زنگ زد که یه تومن بهش بزنم من با پسرم پیش مادرش بودیم که مریضه. تا زنگ زد منم رفتم بیرون بهش زنگ زدم که گفت یه میلیون بزن به کارتم منم بهش گفتم که اون ۵ میلیون هم زدم، خیلی خرکیف شد ذوق زده شد نگو اصلا نمیدونسته که زدم اون زنه هم بهش فشار می آورد. تا گفتم برگشت گفت جمشید کیرتو میخورم. منم گفتم الکی با این حرفا منو خامم نکن الان از آخرین سکسمون بیش از ۵ ماه میگذره تو منو قال گذاشتی خودت هم میگی اگر پیش یه زن دیگه بری من خودمو میکشم. گفت جمشید بذار از آرایشگاه برم بیرون یه سورپرایز دارم برات. گفتم ببینیم و تعریف کنیم. تقریبا یک ساعت بعد دیدم به شماره مادرش زنگ زد که مثلا حالشو بپرسه،یعنی نمیدونست من اونجام. مادرش بهش گفت که جمشید با پسرش اومدن اینجا که گفت بده با جمشید حرف بزنم. مادرش گوشی رو داد دست من شروع کردیم به احوال پرسی طوری که مثلا خیلی وقته باهم حرف نزدیم تا لابلای صحبتها بهم گفت من میگم ولی تو هیچی نگو فقط بگو ممنونم وقت کردم میام. گفتم بگو گفت قطع کردم زود بیا بیرون بهم زنگ بزن میخوام سوپرایزت کنم. منم گفتم لاله خانم ممنونم اگر تهران بودم حتما میام و خداحافظی کردیم. به پسرم گفتم تو بشین پیش ننه من بیرون یه کاری دارم برم بیام تا بریم. بالاخره رفتم بیرون زنگ زدم لاله خانم گفت جمشید ما پس فردا داریم میریم دهات عروسی پسر جاریش با دختر اون یکی جاریشه که دختره تو دهاته پسره تهران که قراره دختره رو ببرن تهران منتها دهات یه مراسم حنابندان از طرف خانواده دختره دارن که بعد از مراسم حنا بندون تهران تالار گرفتن برای دوم مهر. بالاخره تا گفت ما پس فردا میریم دهات گفتم ما هم فردا میریم، حالا سورپرایزت چیه. گفت ببینم اگر دخترم نیاد خونه ننتو جور کن اومدم دهات یک شب بیام باهم باشیم(اینو بگم که مادر من حدود ۴ ماهه فوت کرده تو یک ساختمون زندگی می کردیم که واحد مادرم جدا از واحد من بود الان خالیه با تمام
Show all...
وسایل توش) گفتم لاله چی میگی زن من دخترم هستن من یه شب تو یه ساختمون بیام خونه ننم با تو بخوابم اینا نمیگن کجا بودی یا بچه‌ها و شوهرت نمیگه شب کجا بودی. گفت جمشید من از طرف شوهرم و بچه‌هام برنامه رو ردیف کردم بهشون گفتم که من خونه برادر شوهرم نمیمونم چون پارسال که دهات بودن بد جوری دعوا کردن. اون یکی برادر شوهرش عروسی پس اونه بزور اینا رو میاره دهات که مثلا آشتیشون بده. لاله جونم میگه من به برادرشوهرم گفتم که به یه شرط میرم که من خونه اونا نمیدونم، که اونم فعلا قبول کرده که باشه بیا نمون. لاله هم تو دهات یه زن بیوه که شوهرش تو تصادف فوت کرده باهاش خیلی دوست صمیمی هستن هر وقت میاد دهات خیلی میره پیش اون حتی خیلی شبها میره پیشش میخوابه. بهم گفت من همینجا هماهنگ کردم با شوهرم و بچه‌ها که من خونه هیشکی نمیرم، چند شب که دهاتیم میرم میخوابم خونه اون دوستم. گفتم لاله خانم حالا چجوری میتونی بیایی خونه ما بعد نصف شب، بعدش من زنمو با دوتا بچه‌هام چکار کنم. گفت دیگه من نمیدونم من حتی دوشب میتونم تا صبح پیشت بخوابم. منم گفتم ببینم چکار میتونم بکنم بالاخره صحبت کردیم اومدم پسرمو برداشتم رفتیم پیش زنم. اونجا پسر بزرگم گفت بابا حالا که دکتر گفته بعد یک هفته اگر خوب نشد تونستین بیارین پیشم بذار مامان با آبجی بمونن من ببرم پیش دکتر یا با ماشین خودم میارم و یا با اتوبوس راهیشون میکنم. یا خدا دیدم برنامه چقدر داره برا لاله خانم جور میشه، گفتم باشه ولی من خودم باید برم. دخترم هم چون نامزدش تهرانه همشون دست به یکی کردن که اونا بمونن یه هفته ک من مجبور شدم فردا صبحش یعنی روز پنجشنبه گذشته راه افتادم تنهایی اومدم شهرستان. هر چند تو راه هم یه تصادفی کردیم و مجبور شدم خسارت بدم ولی خدا را شکر که فقط مالی بود. جمعه هم لاله خانم اینا اومدن که شب شنبه رسیدن دهات رفته بودن خونه خواهر شوهرش که اونا هم از تهران اومدن دهات خونه ساختن، شب شنبه اونجا موندن که شد شنبه دیدم ساعت دورو بر ۱۰ صبح لاله جون یه تک زنگ بهم زد قطع کرد بعدش من زنگ زدم گفت جمشید بچه‌ها با باباشون رفتن شهر یه سر بیا بیرون ببینمت که رفتم بیرون بالاخره همدیگرو دیدیم توی خلوت کوچه یه بوس چند لحظه ای هم ازش گرفتم حدود ۱۰، ۱۵ دقیقه ای با هم حرف زدیم گفت از امروز حدود یه هفته اینجاییم تا جمعه که قراره من برم خونه دوستم شب هر وقت بهت تک زنگ زدم بیا بیرون که منو ببری خونه گفتم باشه باز دوباره یه بوس از لبش گرفتم خداحافظی کردیم رفت خونه خواهر شوهرش منم اومدم خونه فقط استرس داشتم که خدایا آبروریزی نشه از طرفی هم چون حدود ۵ ماهه با لاله سکس داشتم واقعا دیگه بریده بودم فقط میخواستم هر طور شده بکنمش. اونم چجوری یه شب تا صبح که قبلا بهش گفته بودم که فقط آرزوم اینه که يک شب باهم بخوابیم. باور کنید اون روز تا شب بیشتر از یک سال برام گذشت. بعد از ظهرش رفتم بیرون دیدم باجناقم با بچه‌هاش دارن با ماشین میرن سر خاک ،تا منو دیدن باجناقم با یکی از پسراش پیاده شدن با هم روبوسی کردیم ولی یه پسرش پیاده نشد حتی لاله خانم شب میگفت باباش دعواش کرد که چرا نیومدی باهاش روبوسی کنی . میگفت دیدم اگر زیاد گیر بده گندش درمیاد منم طرف پسرمو گرفتم گفتم چیکار داری با پسرم حالا دوست نداشته پیاده نشده ولش کن چکارش داری تا یه جورایی جمعش کردیم. حالا اصل داستان از اینجا شروع میشه که خدا قسمت همتون بکنه شب با پسر کوچکم باهم بودیم که ۱۷ سالشه، شام خوردیم پسرم همیشه بعد شام یک دو ساعت با یکی از پسرای داداشم و نوه خواهرم میرن بیرون با ماشین، بقول خودشون دور دور. اینا رفتن منم دل تو دلم نبود که خدایا چی میشه بالاخره. حدود ساعت ۱۱.۳۰ پسرم اومد چون روزا هم سرکار میره زود لحاف تشک انداخت خوابید منم تو پذیرایی با گوشی خودمو مشغول کرده بودم فقط لحظه شماری میکردم تا اینکه ساعت حدود یه ربع به یک بعد نصف شب انتظار به پایان رسید گوشی یه تک زنگ خورد فوری رفتم بیرون زنگ زدم به لاله جونم گفت جمشید زود بیا بیرون که من دارم میام ولی میترسم. فوری رفتم بیرون دیدم تو کوچه به سرعت داره میاد خدای نکرده بخوره زمین تیکه بزرگش گوششه. از خونه دوستش تا خونه ما حدودا ۲۰۰ متری میشه تقریبا نصف راه رو اومده بود تا منو دید گفت زود باش بریم بدو بدو اومدیم خدا را شکر کسی هم تو کوچه نبود. البته اگر هم بود کسی بهمون شک نمی کرد چون همه میدونن که ما رابطمون خوبه چون همیشه رفت و آمد داریم و کسی اصلا به رابطه سکسی ما شک نمیکنه. در هر صورت اومدیم آرام درو باز کردم رفتیم تو واحد ننه خدا بیامرزم هردو از استرس داشتیم میمردیم تا از در اومدیم تو محکم بغلش کردم حدود ۵ دقیقه بوسه بارانش کردم ممه هاشو میچلوندم اونم همش میگفت بابا چه خبرته بذار بشینم یه آبی بخورم تا صبح مال خودتم. چ
Show all...
ادرشو گذاشت کنار روسریش هم باز کرد فقط یه پیراهن پارچه‌ای صورتی تا زیر نافش پوشیده بور با یه شلوار کتان کشی کیپ پاهاش که کوس و کونش زده بود بیرون، کونشو دستمالی میکردم یه دستم هم لای پاهاش بود چون قبلا هم گفتم میدونستم از کشاله رونش خیلی شهوتی میشد، منم منم نه دستام بیکار بود نه دهانم حدود ۱۵ دقیقه ای فقط از روی لباس باهاش ور میرفتم اونم دیگه خودشو وا داده بود نشسته بود رو تخت مادرم منم کار خودمو میکردم. تا اینکه بعد ۱۵ دقیقه گفتم بذار برم به پسرم یه سر بکشم یه وقت بیدار میشه میبینه من نیستم آبروریزی میشه. رفتم زود نگاه کردم دیدم نه بابا توپ بزنی بیدار نمیشه چون گفتم که روزا میره سرکار شب هم دیر وقت میاد میخوابه خیلی سنگین میخوابه یه اگرم بخوای بیدارش کنی یک ساعت باید بالای سرش باشی، بالاخره محض احتیاط یه سرکی کشیدم برگشتم سروقت لاله جون، تا رفتم تو دیدم یا خدا لاله خانم لخت لخت نشسته رو تخت فقط یه شورت طوری با ست سوتینش تنشه تا اینجوری دیدمش باز حمله ور شدم همونطوری درازش کردم رو تخت دِ بخور یه ۵ دقیقه دوباره‌ ممه هاشو خوردم لباشو خورد پا شدم منم لخت شدم حتی شورتم هم درآوردم کیرم عین باتون افتاد بیرون تا لاله جون کیرمو ديد یه آخ جونی گفت باور کنید کم مونده بود آبم بیاد .بعد بلند شد اومد جلوتر کیرمو با دستش گرفت آب کیرم هم یکسره داشت میریخت رو دو زانو نشست جلوی من اول یکم برام جق زد بعد از رو اپن آشپزخانه دستمال کاغذی رو برداشت با چند تا دستمال کاغذی آب کیرمو پاک کرد شروع کرد از کلاهک کیرم بوس کردن بعد یواش یواش لباشو باز کرد کله کیرم کرد تو دهانش با زبونش سوراخ کیرمو لیس میزد همچین میک میزد اون قسمت گوشتی کیرم رو که انگار جونم میخواست از همون سوراخ دربیاد. لامذهب همچنان حرفه ای ساک میزد بهش گفتم لاله قبلا هم مال کسی رو خورد قسم خورد گفت بخدا به جون بچه‌هام تا حالا حتی دست هم به کیر شوهرم نزدم چه رسد به خوردم. کار ما اینه که کاملا لخت هم نمیشیم فقط پایین تنه رو درمیاریم لباساشو پاهامو میزنه بالا میکنه توش نهایت ۵ دقیقه آبشو میریزه حتی دریغ از یک بوس،منم بعضی وقتا آبم میاد بعضی وقتا اون زودتر تموم میکنه میکشه کنار من میمونم تو خماری. قسم میخورد میگفت جمشید حالا که گفتی دارم میگم حتی تا حالا یک بار از من نپرسیده شوهرم که تو هم آبت میاد یا نه انگار اصلا نمیدونه زن هم ارگاسم میشه. بالاخره گفتم امشب همچین ارضات کنم تا عمر داری فراموشت نشه. احساس کردم اگر زیاد به ساک زدن ادامه بده آبم میاد گفتم لاله جون کافیه آبم میخواد بیاد.بلندش کردم باز بغلش کردم من لخت مادر زاد بودم ولی اون هنوز شورت سوتینش تنش بود. اول سوتینشو باز کردم یکم سرپا ممه هاشو خوردم واقعا از حال رفته بود. بعد رو دو زانو نشستم شورتشو درآوردم دیدم چشمه آرتزین راه افتاده همانطور اون سرپا من نشسته یکم پاهاشو باز کردم اول یه بوس کردم، کوسشو لیزر کرده بود انگار اصلا از اول یه تک مویی هم نداشته، نمیدونم چرا ولی باور کنید کوسش اینقدر نرم و لطیفه انگار پنبه است عین کوس یه دختر ۱۵ ساله چوچولاش خیلی جمع و جور کوس کلوچه ای فقط باید ببینید تا بفهمید چی میگم چون با توصیف کردن نمیشه باور کنید من از ۱۸ ساله بگیر تا ۶۰ ساله با بیش از ۳۰ تا زن سکس داشتم اصلا همچین چیزی ندیدم. بالاخره یکم سرپایی خوردم نتونست سرپا وایسته نشست رو تخت منم پاهاشو زدم بالا حالا نخور کی بخور انقدر براش خوردم یه وقت دیدم با پاهاش سرمو فشار داد رو کوسش همچین با آه و ناله ارضا شد وسط پاهاش پر آب شد گفت جمشید کافیه دیگه مردم دوتایی کشیدیم رو تخت همدیگرو بغل کردیم کیر منم مثل تیر برق گذاشتم لای پاهاش یه چند دقیقه ای باز لبای همو خوردیم. بهش گفتم لاله به دوستت گفتی کجا میرم، گفت بهش گفتم که دارم میام خونه شما ولی بهشه گفتم اگر بچه‌هام ازت پرسیدن بهشون بگو که من خونه تو بودم،. بچه‌های لاله هم با پسر یکی از فامیلای مادری لاله با هم ایاق هستن همیشه هر وقت میان میرن خونه اونا ،حتی اون موقع هم که لاله با شوهرش میومدن خونه ما بچه‌هاش میرفتن خونه اون فامیلشون. بالاخره حدود ده دقیقه ای هم تو بغل هم لب خوری و مالیدن ممه اونم با کیر من بازی میکرد، پاشدم اصل کاری رو انجام بدیم من گفتم برگرد از عقب اونم گفت اول از جلو بکن بعد یک بار هم از عقب میکنی. منم بهش گفتم نه بذار اول از عقب بکنم چون این سری زود تموم میشه تو هم خیلی اذیت نمیشی چون اگر سری بعد از عقب بکنم آبم دیر میاد خیلی باید درد بکشی. بالاخره راضیش کردم اول از کون بکنمش. اینجا یه چیزی بگم ببینید من یه جورایی لاله رو با پول خریدم هرچند اونم میگه منم خیلی وقته در کف تو بودم ولی اصلش همون نیاز مالیه از طرفی هم واقعا بيش از حشریه در مقابل شوهرش خیلی سرد و بی اعتنا. قسم میخ
Show all...
sticker.webp0.05 KB
فم قطع نشده بود گفت کی گفته نمیکنم؟ من داشتم می‌خندیدم که یه دفعه خندم قطع شد. حرفش غافلگیرانه بود هرچند منتظر بودم که اوکی رو بده ولی اینقدر زود و یهو نه😂. منو میگی سکوت شد و بردیا هم ازم پرسید چرا ساکتی پس منم الکی یه چیزی پروندم که بردیا گفت نگران نباش به هر چی که فکر میکنی و دستشو گذاشت رو پاهام و پاهامو فشار میداد… فشار میداد و من چیزی نگفتم. از کارش و جرئتی که به خرج داد خوشم اومد و این ماساژ پاها کم کم داشت سمت بیضه هام میومد که گفتم آقا بردیا حواست به جاده باشه من اینجام فرار نمیکنم که به لری حرف میزد و من نمی‌فهمیدم ولی انگار داشت قربون صدقه ای چیزی می‌گفت دستش دور گردنم بودم و گردنم فشار میداد بازو هام تو دستش می‌گرفت . هوا داشت تاریک میشد نزدیکای لرستان بودیم و هوا تاریک شده بود ساعت ۹ ۱۰ بود که زد کنار یه رستوران جاده ای پیاده شدیم رفتیم تو رستوران منم رفتم دستشویی و زود اومدم بیرون دو تا مرغ با کلی چیز میز سفارش داد گفت بیا بشین غذا بخور واقعا از دست دل بازیش خوشم اومده بود توقع همچین کاری رو واقعا از غریبه نداشتم. ( طی تجربه هایی که داشتم جدا از بحث خاطرم جنوبیا لرا و کردا مهمون نواز ترین مردمین که میشناسم و همیشه باهام خوب برخورد کردن و میکنن چون تجربه سفرم بالاس برعکس یه سری از…) غذا مونو که خوردیم بردیا گفت بریم گفتم آقا بردیا من دیگه مزاحم شما نمیشم از اینجا به بعد میگردم دنبال یه اقامتگاهی جایی که هم شمارو اذیت نکنم و هم من یه استراحتی کنم اگرم میشه شماره کارت بدید پول غذارو بدم چون واقعا زیادی بود لطف تون اما زیر بار نرفت گفت مسافر منی من آدم جادم لرستان خوزستان ایلام مثل کف دستم میشناسم گفتم آخه خسته شدم گفت نگران نباش. یه ساعتی دوباره تو راه بودیم من تو ماشین چرت میزدم و بیدار می‌شد اگر اشتباه نکنم ساعت ۱۱:۴۸ اینا بود که ساعتم رو دیدم بردیا از یه جاده خلوت کوهستانی می‌رفت که سرعتش یواش شده بود ده دقیقه بعد نگه داشت رفت پشت بساط خواب رو آماده کرد پیراهن در آورد و صندلی هارو یه ذره هول داد جلو جا برای دو نفر باز بود من که دل تو دلم نبود رفتم پیشش و دراز کشیدم بغلش پشتمو کردم بهش و اونم منو از پشت بغلم کرد با دستای مردونش نوازشم میکرد بدن مردانه مودار تو بدنم رفته بود شروع کرد خوردن لاله گوشام و باسنمو ماساژ میداد داغ کرده بودم رکابیمو درآورد اونم ممه هامو از پشت گرفته بود و ماساژ میداد . قشنگ حال میکردم انگار تو هتل چند ستاره با خدمات ماساژ و سکس! بعد دیگه تو بغلش بودم اونم زبون میکرد دهنم و لبامو می‌بوسید این روال ادامه داشت تا اینکه گفتم دیگه طاقت ندارم کیرتو در بیار بخورم. کیرش در آورد. واقعا کیر خوبی داشت کیر تپل و سایز بزرگ. برای منی که همیشه با سایز بزرگ سکس داشتم اون کیر فقط سوراخ منو سیر میکرد کیرش تا ته کردم تو دهنم و ساک میزدم اونم به زبون لری باهام حرف میزد منم نمی‌فهمیدم ولی عاشق ناله و حرفهای مردام موقع سکس… تخماشو لیس میزدم و کیرش می‌خوردم مک میزدم تا وقتی که دهنم دیگه جون نداشت منو برگردوند میخواست با آب دهنم که کیرشو لیز کرد بود فرو کنه تو سوراخم که گفتم همراه خودم وازلین خریدم از کیفم بیرون آوردم کیرشو با سوراخمو وازلین و چرب کردم موقع ای که می خواست بذاره تو کونم بهم گفت پس درست حدس زدم سوراخت نشون میده که کیر خورده بهش و گشادی! منم خنده جنده وارانه ای کردم و چشمام بستم بردیا روم دراز کشیده بودم و کیرش داشت از سوراخم آروم می‌رفت تو. درد داشت ولی من سخت ترین سکسارو داشتم تو کامیون که دیگه چیزی نبود کلفتی کیرش تو کونم جا شده بود و شروع کرد به تلمبه زدن و سوراخم داشت می‌سوخت ولی کیف میکردم بدنش میخورد به بدنم اون نفس زدنا کیر خوش فرمی که می‌رفت تو کونم آرزو هر کونیه… تلمبه زدنش تند شده بود و کونم با ضربه زدنش هی میلرزید… پوزیشن عوض کردیم اون نشست من نشستم بغلش و کیرش کرد تو کونم رو کیرش بالا پایین میشدم و اونم ممه هامو میخورد و گاز می‌گرفت. لبامو میخورد و زبون میزد گردنمو میخورد . کونم و سوراخم خیس شده بودن ولی کمر سفت بود داشت تلمبه میزد که افتاد روم و تلمبه هاشو محکم تر کرده بود کیرش نبض میزد بهم گفت ابم داره میاد منم گفتم خالی کن تو کونم که افتاد روم و آبشو با فشار و داغی خالی کرد تو کونم … اون شب هم من و بردیا تو بغل هم خوابیدیم ساعت ۵ صبح بود که تو جاده بودیم بردیا منو بیدار نکرده بود ساعت ۸ ۹ بود که رسیده بودم خوزستان ولی بردیا منو برده بود خونه خودشون که اونجا هم باهاش سکس داشتم ( الانم هر موقع میرم خوزستان میرم خونه اون ) که استقبال بشه اونم میگم… مرسی از همتون 😍 نوشته: ماهان @dastan_shabzadegan
Show all...
0 👍
0 👎
سفر تنهایی من #سفر #گی سلام . این خاطره گی هست اگر گی نیستید نخونید 🩷 من ماهانم ۲۰ سالمه بات هستم . قد متوسط پوست سفید و بدن تپلی دارم. این تجربه من برای چند ماه پیشه که تنهایی رفتم سفر. من خانواده آزادی دارم و فکر میکنم اینو متوجه شدن که من همجنسگرا هستم و همیشه حمایتم کردن و میکنن. جوری که اگر سربازی معاف نشدم و مجبوری رفتم سربازی می‌خوان منو بعد سربازی بفرستن آلمان پیش عموم که اونجا درس بخونم و زندگیمو بسازم. من کلا اهل سفر تفریحم و از واقعا برام اهمیتی نداشت حرف حدیث فامیل و مردم برام چیزی که برام مهم بود حال خوب خودم بود و اینکه خانوادم منو پذیرفتن با هر حسی و شکلی که هستم مهم بود بقیه چیزا برام اهمیت نداشتن. اتفاقی که برای من افتاد کمی هیجانی بود ولی تجربه ای شد برام لذت بخش. من همیشه تجربه سفر رفتن با تور داشتم و هیچهایک هم کردم با چندین نفر که غریبه بودن و همو از گروه تلگرامی شناختیم و با هم صمیمی شدیم و…💦😅 ولی یه دفعه من برنامه ریخته بودم که برم سفر تو گروه اعلام کردم برای هیچهایک شرایط بچه ها جور نبود که باهام بیان سفر. میخواستم بی‌خیال بشم و سفر نرم ولی یه فکری به سرم زد که خودم تنهایی برم و چیزی برای از دست دادن هم نداشتم! یا تنهایی سفر میرفتم منو می‌بردن میکردن که از خدام بود یا اینکه نه کسی کاری به کارم نداشت و هم سفرمو میرفتم هم تجربه هیچهایک تنهایی هم به دست می آوردم! برنامه ریزی کردم پولامو تو حساب ریختم خرید اولیه کردم ( قرص _کرم کالاندولا برای سوختگی وسط پاها_وازلین_و…) راهی سفر شدم به سمت خوزستان. یه بلیط گرفتم برای قم که سفرمو از جاده های قم شروع کنم . یه زیرپوش سفید پوشیدم یه پیراهن سفید که دکمه هاشو نبسته بودم. دست بند بستم. یه شلوار کارگو با کفش پوشیدم تموم وسایل لباس رکابی شلوارک شورت مایو کردم تو کیفم و کلاه گذاشتم سرمو رفتم سمت ترمینال و سوار اتوبوس های قم شدم با راننده حرف زدم که من سوهانی جایی که نگه می‌داره پیاده میشم که وارد شهرم نشم و از اونجا که ماشینای سنگین و عبوری و… میرن همسفر غریبه ها بشم و برم به ادامه سفر . نشستم سر صندلی. هوا خیلی گرم بود پشیمون شده بودم که چرا الان برم خوزستان ولی آب و هوای خوزستان که سرچ کردم ( میخواستم برم دشت سوسن) هوا خوب بود ولی قم گرم گرم بود. دو ساعتی تو راه بودم که رسیدم سوهانی و پیاده شدم ولی قم بدترین جایی میتونست باشه برای اینجور سفرا ولی خب تجربه نداشتم و گفتم اونجا که محل استراحت ماشیناس و تو شهرم نیست بهترین جایه. به هر حال من کنار جاده صبر کردم و انگشتم رو آورده بودم بالا که اگر کسی موافق بود منو سوار کنه و بریم سمت جنوب. یه ربع ده دقیقه من همینطوری صبر کرده بودم و واقعا حالم زیر گرما داشت بد میشد . پیراهنمو در آوردم و با رکابی وایستادم کنار جاده تا بالاخره یه کامیون برام نور بالا انداخت و یه خورده جلو تر نگه داشت. دویدم سمت کامیون و رسیدم به کامیون. مرده ازم پرسید کجا می‌خوای بری منم گفتم سمت خوزستان گفت کدوم شهرش؟ گفتم من دشت سوسن می‌خوام برم یا اگرم اونجا نشد برم شمال خوزستان رو بچرخم چون طبیعتش معرکس. گفت من سمت اندیمشک میرم بیا تا مسیری بریم. ازش اسمشو پرسیدم اسمش بردیا بود از لرای خوزستان بود اندامی هیکلی و ریش دار عاشق کوروش بود چون خالکوبی کرده بود رو شونه های مردونش. ۳۹ سالش بود و کارشم با کامیون بود. قیافه خوب و مردونه ای داشت و خیلیم با ادب بود. ۱۰ دقیقه از مسیری که راه افتادیم سکوت بدی تو ماشین بود که سکوت رو بردیا شکست. ازم پرسید که چند سالمه چه کارم بعد از این سوالا به خنده گفت پسر مگه اینجا اروپاست با رکابی وایستادی کنار جاده اونم اینطوری تو این جاده خطرناک با این وضعیت. منم به خنده گفتم گرمه مجبور شدم الان راه داشت شلوارمم در میاوردم شلوارک می‌پوشیدم. گفت مگه گرمته گفتم خیلی گفت پس میخوای برو پشت لباستو عوض کن که گفتم نه دیگه احتیاجی نیست ولی گفت برو خوزستان بدن سفید تو قرمز می‌کنه به قدر کافی از الان آماده شو منم خندیدم و زد کنار جاده گفت برو عوض کن رفتم پشت لباسامو ریختم بیرون تا بالاخره شرت سفیدمو بیرون اوردم ( شرت ورزشی بود نه لباس زیر) و پوشیدم رفتم جلو نشستم اونم بیرون داشت تلفنی حرف میزد که دید اومدم نشستم جلو اونم حرفاشو قطع کرد و سریع اومد نشست تا منو دید یه لحظه جا خورد. پاهای بدون مو من با بدن دخترا مو نمیزنه. گفتم آقا بردیا چیزی شده که گفت نه فلان و بحث عوض کرد. من گرفتم که طرف تشنس راه که افتادیم ازش پرسیدم زن داری که گفت نه گفتم اوه اوه چقدر تو فشاری پس گفت فشار چی گفتم فشار جنسی دیگه خندید گفت نه بالاخره ما هم بلدیم کارمونو بعد دیگه راحت شده بودیم بردیا از زن کردناش حرف میزد ، از کردن دختر دانشجو ، زن بیوه و… که به شوخی گفتم خوبه پسر نمیکنی که حر
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.