انتها

همسترم تموم شد حالا باید چیکار کنیم عادت کرده بودم بهش🥹

اصلا تکونم نمیخورد یعنی مرده بود🤔

پشت نقاب بزرگسالی همه‌ی ما، کودکی است نیازمند عاطفه، گذشت، عشق، و ترسیده از تنهایی... "آلن دوباتن‌"

واسه مریم کامنت گذاشته بودم یکی یه گهی خورد، دوست نداشتم اسم مادرو خواهرشو بیارم زن ستیزیو اینا تف سربالا بود ولی نتونستم هیچی دیگه بگم که حالشو جا بیارم🚶‍♀

بچه‌ها شما هم اصطلاح کتریو کافر شد دارید؟😁 آبجوش گذاشته بودم ولش کرده بودم به امان خیدا، یهو برام سوال پیش اومد ببینم شما هم میگید😁

صندلیمم تو حیاط غصب کردن یکم برم بشینمتو حیاط، البته یکم پیش نشستم کف حیاط پیش دخترو باهاش حرف زدم آسمونم قشنگ ماه میدرخشید🥹

کم پیش میاد جز مثلا تیشرت تو خونه چیز رنگی خوشم بیاد ولی عاشق این صندله شدم، ولی فقط به عکسش بسنده کردم اینو دیگه😁

مسیرم سمت این مغازه لوازم التحریره بود😂رفتم اون اتود زبرا زرده هم گرفتم، البته قبلش به خودم گفتم خودکار تو خونه نداریم واسه خودکار میرم ولی میدونستم واسه اون دارم میرم🥲😁

یه چیزیم خریدم روم نمیشه بگم که، و واقعا امیدوارم عقده‌ش تو این مورد واسه‌م تموم شده باشه🦦

باطریو که گرفتم دیدم باز کیتم دارن ولی دیگه جوانمردی کردم نخریدم گفتم در دیزی بازه من حیا کنم🤭