11 325
Subscribers
-1624 hours
-1797 days
-73430 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from N/a
پارتیکهباهاشجـ.قزدم💦👇🏼
_رئیس... ک*یرت زیرم شق کرده اووف...
ح.شری و شیطون به ک*یر دراز جاوید نگاه کردم که آب کلاهک ک.یرش شورت صورتیمو خیس کرده بود
_وقتی منشی ک*ص تپل داشته باشی ک*یرت همیشه شق و کلفته..
و از وسط شورتمو جر داد که با دیدن ک*ص خیس و آبدارم جونی گفت و نوک سینه امو گازی گرفت..
_اووف بدو بشین روی ک*یرم سواری کن بزار تارا ببینه منشی هاتم داره با نامزدش س.کس میکنه آههه...
و بی طاقت انگشت کلفتشو فرو کرد تو سوراخ تنگ کونم و یهو ک*یرشو همزمان توی ک*صم تا ته کوبید و در اتاق......
https://t.me/+Fa4IyidpKOo4MWE0
رئیس مافیا ک**یرکلفت و متاهلش میکنتش اوووف💦🔞
2100
دوست داشتن فقط تو کردن خلاصه نمیشه سعی کنین با مالیدن و لیسیدن هم ابراز علاقه کنید
2300
Repost from N/a
-سینه هات مال خودتن...؟!
دخترک با خجالت گفت: بله اقا...!
مرد چشمانش برق زد و دستش روی بلوری های زنش کشید.
-اخه تو نیم وجبی رو چه به همچین سینه های درشتی...؟! به مادرت رفتی...؟!
دخترک سر به زیر شد.
-نه اقا فقط من توی خونوادمون همچین سینه هایی دارم...
جشمان مرد برق زد و دست روی سینت های لخت دخترک کشید و نوکش رو گرفت و کشید.
-خوش به حال من... می دونستی ما مردا سینه های بزرگ دوست داریم...؟!
-نه اقا...!!!
مرد هر دوسینه دخترک را توی دستان بزرگ گرفت و بی هوا فشرد که جیغ دخترک هوا رفت...
-جووون چه خوش دستن این لامصبا...! پس اول با سینه هات ارضام کن....!
سپس زیپ شلوارش رو پایین کشید و کلفت سیخ شده اش رو توی دستش گرفت و لای سینه هایش....
https://t.me/+SUKKMEGHkT0xZmU8
تمامابشومیپاچهتوصورتش💦💦🔞
2800
Repost from N/a
-سینه هات مال خودتن...؟!
دخترک با خجالت گفت: بله اقا...!
مرد چشمانش برق زد و دستش روی بلوری های زنش کشید.
-اخه تو نیم وجبی رو چه به همچین سینه های درشتی...؟! به مادرت رفتی...؟!
دخترک سر به زیر شد.
-نه اقا فقط من توی خونوادمون همچین سینه هایی دارم...
جشمان مرد برق زد و دست روی سینت های لخت دخترک کشید و نوکش رو گرفت و کشید.
-خوش به حال من... می دونستی ما مردا سینه های بزرگ دوست داریم...؟!
-نه اقا...!!!
مرد هر دوسینه دخترک را توی دستان بزرگ گرفت و بی هوا فشرد که جیغ دخترک هوا رفت...
-جووون چه خوش دستن این لامصبا...! پس اول با سینه هات ارضام کن....!
سپس زیپ شلوارش رو پایین کشید و کلفت سیخ شده اش رو توی دستش گرفت و لای سینه هایش....
https://t.me/+SUKKMEGHkT0xZmU8
تمامابشومیپاچهتوصورتش💦💦🔞
1800
Repost from N/a
-سینه هات مال خودتن...؟!
دخترک با خجالت گفت: بله اقا...!
مرد چشمانش برق زد و دستش روی بلوری های زنش کشید.
-اخه تو نیم وجبی رو چه به همچین سینه های درشتی...؟! به مادرت رفتی...؟!
دخترک سر به زیر شد.
-نه اقا فقط من توی خونوادمون همچین سینه هایی دارم...
جشمان مرد برق زد و دست روی سینت های لخت دخترک کشید و نوکش رو گرفت و کشید.
-خوش به حال من... می دونستی ما مردا سینه های بزرگ دوست داریم...؟!
-نه اقا...!!!
مرد هر دوسینه دخترک را توی دستان بزرگ گرفت و بی هوا فشرد که جیغ دخترک هوا رفت...
-جووون چه خوش دستن این لامصبا...! پس اول با سینه هات ارضام کن....!
سپس زیپ شلوارش رو پایین کشید و کلفت سیخ شده اش رو توی دستش گرفت و لای سینه هایش....
https://t.me/+SUKKMEGHkT0xZmU8
تمامابشومیپاچهتوصورتش💦💦🔞
5010
Repost from N/a
-سینه هات مال خودتن...؟!
دخترک با خجالت گفت: بله اقا...!
مرد چشمانش برق زد و دستش روی بلوری های زنش کشید.
-اخه تو نیم وجبی رو چه به همچین سینه های درشتی...؟! به مادرت رفتی...؟!
دخترک سر به زیر شد.
-نه اقا فقط من توی خونوادمون همچین سینه هایی دارم...
جشمان مرد برق زد و دست روی سینت های لخت دخترک کشید و نوکش رو گرفت و کشید.
-خوش به حال من... می دونستی ما مردا سینه های بزرگ دوست داریم...؟!
-نه اقا...!!!
مرد هر دوسینه دخترک را توی دستان بزرگ گرفت و بی هوا فشرد که جیغ دخترک هوا رفت...
-جووون چه خوش دستن این لامصبا...! پس اول با سینه هات ارضام کن....!
سپس زیپ شلوارش رو پایین کشید و کلفت سیخ شده اش رو توی دستش گرفت و لای سینه هایش....
https://t.me/+SUKKMEGHkT0xZmU8
تمامابشومیپاچهتوصورتش💦💦🔞
1500
Repost from N/a
-سینه هات مال خودتن...؟!
دخترک با خجالت گفت: بله اقا...!
مرد چشمانش برق زد و دستش روی بلوری های زنش کشید.
-اخه تو نیم وجبی رو چه به همچین سینه های درشتی...؟! به مادرت رفتی...؟!
دخترک سر به زیر شد.
-نه اقا فقط من توی خونوادمون همچین سینه هایی دارم...
جشمان مرد برق زد و دست روی سینت های لخت دخترک کشید و نوکش رو گرفت و کشید.
-خوش به حال من... می دونستی ما مردا سینه های بزرگ دوست داریم...؟!
-نه اقا...!!!
مرد هر دوسینه دخترک را توی دستان بزرگ گرفت و بی هوا فشرد که جیغ دخترک هوا رفت...
-جووون چه خوش دستن این لامصبا...! پس اول با سینه هات ارضام کن....!
سپس زیپ شلوارش رو پایین کشید و کلفت سیخ شده اش رو توی دستش گرفت و لای سینه هایش....
https://t.me/+SUKKMEGHkT0xZmU8
تمامابشومیپاچهتوصورتش💦💦🔞
2520
Repost from N/a
- این وقت شب اومدی تو تخت یه پسر مجرد، نمیترسی؟
متعجب نگاش کردم.
- چرا بترسم آقا جاوید؟
بازوش و روی پام گذاشت.
- نمیگی شیطون میره تو جلدش؟
خندیدم و سریع بلند شدم، اما دستم و کشید.
- آخ!
روی سینه لختش که افتادم، محکم کمرم و گرفت.
- هنوز زوده برای آخ و اوخ کردن کوچولو...
متعجب بودم که لبم بین لبای داغش کشید و...💦❌
https://t.me/+kULTo_DBq3owZWM0
دختره رفته تو تخت کراشش باهاش حرف بزنه، اما نمیدونه پسره مسته و...😂🔞🔥
1200
Repost from N/a
- این وقت شب اومدی تو تخت یه پسر مجرد، نمیترسی؟
متعجب نگاش کردم.
- چرا بترسم آقا جاوید؟
بازوش و روی پام گذاشت.
- نمیگی شیطون میره تو جلدش؟
خندیدم و سریع بلند شدم، اما دستم و کشید.
- آخ!
روی سینه لختش که افتادم، محکم کمرم و گرفت.
- هنوز زوده برای آخ و اوخ کردن کوچولو...
متعجب بودم که لبم بین لبای داغش کشید و...💦❌
https://t.me/+kULTo_DBq3owZWM0
دختره رفته تو تخت کراشش باهاش حرف بزنه، اما نمیدونه پسره مسته و...😂🔞🔥
1900
Repost from N/a
#پارت۲۶
- سینه هات و بپوشون، گنده شدن به چشم میان!
در ماشین را باز کرد و به زور سوارم کرد.
- اون شال بیصاب و بکش پایین تا با زبون خودم ادبت نکردم بچه!
پوزخند زدم و یقه هم را بیشتر باز کردم.
- سینهی خودمه، دوس دارم بکنم تو چش همه! چرا تو میسوزی؟ دوس دختر خودت که باز تر لباس پوشیده!
دیدم رگهای گردنش متورم شد و با خشم روم خم شد.
- کاری میکنم نتونی این سینه های سفیدت و بکنی تو چش کسی توله سگِ نفهم!
با تعجب نگاهش کردم که خم شد و با حس زبون داغش....💦❌
https://t.me/+kULTo_DBq3owZWM0
2500
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.