رمان های گمشده دریای رمان🎡

#g39160 یہ رمانی ھس دخترہ روانشناسی میخوند بعد رفت برای مھدکودکاونجا کار میکرد یہ پسر کوچیک داخل مھد بود تنھا بود مامان و باباش جداشدہ بودن بعد دخترہ با بابای پسرہ دخترخالہ پسر خالہ بودن میدونید اسمش چیہ؟ اسم شخصیتارو یادم نیس فک کنم اترین بود اسم بچہ ھم ارتین

#g39159 رمان درمورد دختری بود که فکر میکنم اسمش دریا بود اسم برادرش سیاوش این دختره چندتا دوست داره به نام مهسا طلناز پریناز اینها میرن شهربازی بعد توی شهربازی دریا حواسش نیست نوشیدنی خودش رو میریزه روی لباس یه پسره به نام پندار که از قضا لباس پسره یادگار بابابزرگش بوده این دختره از قدیم یه دوست داشته به نام شیوا که میشه دختر خاله پندار بعد شیوا با سیاوش ازدواج میکنه طلناز با شایان دوست پندار ازدواج میکنه که شب عروسیش به خاطر ‌گاز بخاری جفتشون میمیرن

#g39158 سلام یه رمان بود دختر و پسره ازدواج کردن بعد دختره از شوهرش خوشش نمیومد همش دعوا داشتن فکر کنم اسم پسره محمد بود و بچه دار هم شدن دختره هی می‌گفت جدا شیم طلاقم بده تا آخرهای رمان که فکر کم کم دختره هم عاشق شوهرش شد و با هم موندن اگر کسی اسمش رو میدونه لطفا بگه

#g39157 سلام، یه رمانی بود دختره یه پدر وکیل داشت،پسره واسه انتقام تو همون کوچه و محل یه خونه میگیره که با دختره ازدواج کنه بعد شب عروسی اذیتش میکنه اخر متوجه میشه اشتباه کرده اصلا نه اسم شخصیتا یادمه نه نویسنده

#g39156 سلام یه رمانی هست اسم دختر مانلی اسم شوهرش هاکان به اجبار بزرگا باهم ازدواج میکنن البته اونم صوری دختره قبلا نامزد داشت به اسم مهرداد فک کنم هاکان هم دوس دختر داره به اسم سارا لینکشو میخاستم

#g39155 سلام دنبال یه رمانی میگردم که قبلا توی روبیکا کانالشو داشتم ولی بعد از یه مدت گمش کردم،اسم دختره ماه بود و اسم پسره مهرداد،پسره دختره رو بخاطر انتقام عاشق خودش میکنه و ازدواج میکنن و شب ازدواج بهش میگه من تورو برای انتقام زن خودم کردم

#g39154 رمان راجب یه پسر دبیرستانی بود که میره برای برادرش از طلا فروشی سکه بگیره اما چند نفر میان از اون طلا فروشی سرقت کنن و پسر و هم با خودشون میبرن

#g39153 سلام یه رمان قبلا میخوندم اسمش رو یادم نیست داستان در مورد یک دختر بود که پدر و مادرش رو از دست داده بود و جایی واسه زندگی کردن نداشت یه خونه از پدر بزرگش واسش مونده بود که متروکه بود خیلی وقت بود کسی اونجا زندگی نمیکرد مجبور شد بره اونجا زندگی کنه تو اون خونه یه جن بود که از دختره خوشش میاد و باهاش رابطه برقرار میکنه بعد دختره از اون خونه فرار میکنه ارباب اون شهر که یه پسر جوونه اونا پیدا میکنه و به خونه خودش میبره و دختره رو خدمتکار شخصی خودش میکنه امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم بقیه داستان هم زیاد یادم نیست و لینک اون کانال هم گم کردم

#g39152 سلام . یه دختری بود مدرسه میرفت و خدمتکار یه خونه بود که صاحب خونه سرطان داشت و داداش صاحب خونه اومده بود اونجا تا وقتی داداشش مرد دارایی های داداشش رو بگیره . رمان انلاینه

#g39151 سلام یه رمان بود انلاین دختره شب عروسیش میفهمه ک شوهرش بی غیرته و شوهره انگار اسمش حامد بود دختره رو میده دوستش ک اسمش اردلانه بکنه ازشونم فیلم میگیره ممنون میشم اسمشو بگین