【صـبــا】

متأسفم که درک میکنید...

چقد موافقم و چقدر تا عمق جونم درد میکنه از این بی حرمتی 🙂

آدمها،باید برای غم احترامی و برای اشک حرمتی قائل باشند؛وگرنه خَلَأ و سبکیِ پس از غم‌داری به مغز نیز رسوخ می‌کند. #صبا

چیزی را برای بعد نگذارید! بعداً قهوه سرد می‌شود بعداً علاقه‌ی خود را از دست می‌دهید بعداً روز به شب تبدیل می‌شود بعداً آدم‌ها بزرگ می‌شوند بعداً آدم‌ها پیر می‌شوند بعدها زندگی می‌گذرد بعداً پشیمان می‌شوید برای کاری که نکردید وقتی فرصت‌اش را داشتید‌.

اینترنت دقییییقا پنج دقیقه به مهلت ارسال اثر،قطع شد چنان که در حال حاضر با کارد بزنید رو رگ من،اتفاقا خونم با فشار میزنه بیرون!

البته که نه،یادگار سریال خاتونه

عکس خودتونــه ؟

پروفایلِ نو رو با "چههه قشنگگگ" تحویل بگیرین،مچکرم🫂

ماهتاب دیشب که تا پاسی،خیره نگاهت کردم دیشب که تار نگاهت کردم که تابش حائل قرصت،چشمانم را تر کرد دیشب که در خَلأ شب،پیمان سکوت با تو را به یاد آوردم دلم میخواست پلنگ باشم بِجَهم به سویت اما جای اکتشاف مرحوم نیوتن تو مرا بالا بکشی آن‌وقت،من بشوم تافته جدا بافته‌ی‌ این سیاره بشوم اولین کسی که روی چاله‌های سیاهت بی دم و دستگاه نشست روی خنکای سنگ سفیدت دراز کشید بشوم همان که دستش را به پشت برگرداند،دراز کرد و عین ملوکانِ قجر که برق نگین انگشتر خود را می‌بینند نور بازیگوش صفحه‌ات از میان دستانم را هی بالا و پایین کنم با یک کوله پر از نامه،بشوم حامل تمام اشعاری که برایت سروده شد بعد برایت مصرع به مصرع راز دلِ قلم‌هایی را فاش کنم که محبوبه خود را به تمثیل تو دوست داشتند اما هر جا سخن به برتری رسید صدا را آرام کنم و با چند سرفه ممتد سریع بگذرم از آن خط ماهتابی دیگر،شب که می‌شود نگاه همه مردم این شهر به روح توست آن‌وقت اگر شمس الشموس به اذن معبود دم صبح می‌دیدت بغض کرده و اخمویی،کم جان می‌تابید و روزمان روز نمیشد،چه میکردیم؟ ماهتاب،پر حرفی نکنم لا حول ولا قوة الا بالله اگر روزی چنین تصمیمی گرفتی مباد از من مقرب تر،مباد... #صبا #ماهتاب