ᴄᴀғᴇʏɪɢʟɪᴢ 🤍
Welcome to my cafe ☁ «ییعیت کوچاک»«لیزگه جومرت» من سیــاه و تو سفــید فرقمـــون زیـــاد اما جالــب اینه کاملـا بـهم مــیایم...🤍 ִֶָ start "1401/10/13🥛
Show more468
Subscribers
+124 hours
-87 days
-4030 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from N/a
Photo unavailableShow in Telegram
رمان استاد دانشجو اونیازی برات آوردم که خواب رو ازت میگیره!!!♨️😮💨
یازگی: تو کلاس داشتم لواشک می‌خوردم و حواسم اصلا به درس نبود 🤤🤌🏻
یهو فریاد زد:
اونور:خانم حواست کجاست مگه نگفتم موقع درس دادن نباید چیزی بخورید؟؟😒
بغض کرده داد زدم:
یازگی:مرتیکه خیر سرت بچه‌ت تو شکممه!🫢
همه بهت زده بهم خیره شدن و من متوجه سوتی ای که دادم شدم
اما برعکس تصورم که قرار بود غوغا به پا بشه
یهو گفت:
اونور:چیه چرا همه خشکتون زده عاشق دانشجوم شدم دیگه!!🥲🫴🏻
وایسا وایسا میدونستی این چنل به جز رمان کلی ادیت داره!؟🫸🏻
حتی خبر از رابطه اونیاز رو هم میزاره
مومنت‌هایی‌که‌هیجاندیدی‌تواین‌چنل‌هست🙂↔️❤️
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.