𝑺𝒂𝒕𝒂𝒏'𝒔 𝒗𝒐𝒊𝒄𝒆
Writer Yasi Conversation↓ http://t.me/HidenChat_Bot?start=7201170453
Show more2 472
Subscribers
-424 hours
-107 days
+14530 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
پسره یه هکر حرفهایه و گیر یه مافیای دورگه افتاده و یه قرارداد میبندن تا سکس پارتنر هم بشن🔥💦
ᴹʸ-ᴹᵃⁿˢⁱ ᴹʸ-ᴹᵃⁿˢⁱ ᴹʸ-ᴹᵃⁿˢⁱ
_"پاهات رو دور کمرم حلقه کن."
لحن دستوری و صدای خشدارش...
عضلات شکمش و خط وی لاینی که به عضلات سفت رونش منتهی میشد...
و در اخر دیک کینگ سایزی که بجای اینکه باعث ترس پسر کویچکتر بشه داشت اون رو هورنیتر میکرد...
تمام اینها باعث ناله یوهان از سر درموندگی شد.
یونگ با خلاص شدن از لباسهای اضافه و چرب کردن دیکش با روانکننده دستهاش رو به کمر پسر رسوند و جلو کشید.
یوهان سریع پاهاش رو دور کمرش پیچید و با حس دیک مرد رو سوراخش با ترس چشمهاش رو بست و خودش رو منقبض کرد.
_"شل کن بچه...
صبرمو امتحان نکن."
https://t.me/+9s2m4J8hDBYwMGY0
https://t.me/+9s2m4J8hDBYwMGY0
500
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:03
Video unavailable
❂پسر کوچولویی که بادیگارد مرد مافیایی شده و بجای مرد با خوردن نوشیدنی که توش تحریک جنسی بود مسموم میشه.💦🔞
⭕️بنر واقعی
مرد با دیدن نگاه خیس و ملتمس پسر زیرش به سمت لبهاش هجوم برد و با گرفتن چونش و چرخوندن #گردنش تو همون حالت شروع به بوسیدنش کرد.
یوهان چشمهاش رو بخاطر حس خوبی که میگرفت بست.
ناله های مردونهای که به گوشش میرسید...
حرکت #انگشتاش رو دیکش...
زبون خیسش که رو زبونش میپیچید..
همه حرکاتش خشن و #حساسن...
تاحالا انقدر تحت سلطه نبود...
_"آه...من...نزدیکممم"
با حس نزدیک بودنش با ناله گفت و یونگ بوسهای زیر #گوشش زد.
_"برام بیا بیبی بادیگارد"
با شنیدن صدای خشدار و ملایم مرد با لرزش شدیدی به #ارگاسم رسید.
_"عاحححح"
https://t.me/+9s2m4J8hDBYwMGY0
https://t.me/+9s2m4J8hDBYwMGY0
animation.gif.mp40.45 KB
400
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
sexy stepfather🔞
موهاش رو چنگزدم و سرش رو به کـ**صم چسبوندم
_زودباش لیس بزن بابایی اههه لیس بزن
اخخخ بیشتر
ناپدریم می خواست سرش رو عقب بکشه اما موهاش رو محکم گرفته بودم
با حرص موهاش رو چنگ زدم
_بخور حرومزاده حاضری ک.ص شل و ول حامله مامانم رو میخوری اما ک.ص صورتیه منو نه؟ بخور عوضی
https://t.me/+gvpip_XZQwM2N2Vk
https://t.me/+gvpip_XZQwM2N2Vk
ناپدریش و تهدید میکنه براش بخوره💋💦
900
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
#ناپدریشهوتی🔥💦
#part8
زیر تخت قایم شده بودم و از زیر تخت مامان و شوهر جدیدش نظاره گر سکسشون بودم
مامان روی تخت قمبل کرده بود و لرزی به ک.ون سفید و تپلش داد که ناپدریم اسپنکی به ک.ون مامان زد و جوونی گفت
_این تپلی ماله کیه؟
شهوتی دستم توی شورتم رفت و دورانی با انگشت فاکم ک.صم رو میمالیدم
_ماله تو عشقم ..ماله ک.یر کلفت تو بکن توش داره نبض میزنه لامصب!
صدای برخورد چیزی رو شنیدم نمی تونستم ببینم خوب فقط ک.ون مامان رو می تونستم ببینم اما از صدای برخوردشون متوجه شدم که مردونگیش رو توی ک.ون مامان کرده و داره وحشیانه تو ک.ص مامان تلمبه میزنه از شدت شهوت نتونستم خودم رو کنترل کنم و ناخواسته اهی...😱💦
https://t.me/+gvpip_XZQwM2N2Vk
https://t.me/+gvpip_XZQwM2N2Vk
1300
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
قلدر مدرسه میخواست باهاش رل بزنم ولی تایپ شخصیتیم نبود.. چون ردش کردم شروع کرد به آزار و شکنجه هرروزم و مدرسه رو برام زهرمار کرد تا اینکه اون اومد!
پسری که هیچکس بهش زور نمیگفت ولی اونم به کسی زور نمیگفت، پسری که نه توسری خور و نه قلدر..
یه روز منو از دست قلدر مدرسه نجات داد و از اون روز.. تبدیل شد به کراشم!💦🔥
https://t.me/+1rkeXtLC23UzNjlk
https://t.me/+1rkeXtLC23UzNjlk
#گیلاو #عاشقانه #اجتماعی #مدرسهای 💦🏳🌈
1000
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
_باید تو دهنت ارضا بشم...دهنتو بیار جلو...
عقب رفت که سرشو به ک.صم کوبیدم و با تمام وجود آب.مو خالی کردم:
_ اهههه
جیغ خفه ای کشیدم که روم خیز برداشت و یکی از انگشتاشو تو باسنم فرو کرد و با دست دیگش قلم تتو رو رو ک.صم کشید.حشری لاله گوشمو مکید :
_ هم میگامت هم ک.صتو خط خطی میکنم...
https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk
https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk
یه مدل ح.شری که با هوا هم آبش میاد و میخواد تو دهن تتو آرتیستش ارضا بشه تا...🔥💦🔥
1800
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
- ک.صمو یه نگاه بنداز سحر جون تازه شیوش کردم میخوام فردا تو حجله داداشت آبروم نره
حشری رون های تپل تازه عروس داداشمو از هم باز کردم که با دیدن ک.ص تمیز و صورتیش لای پام خیس شد و انگشتمو لاش کشیدم که از جا پرید.
- هییی چیکار میکنی سحر!! گفتم فقط چک کنی ببینی جایی رو از قلم ننداخته باشم
خمار چو.چولشو با انگشتم تند مالیدم و سرمو لاپاش بردم که جیغ کشید و تند تند شروع به لیس زدن ک.ص خوشمزش کردم
- آهههه نه.....من زنداداشتم سحر آخخ تو دختری
هوسی چو.چولشو محکم مکیدم و تاپ تنشو بالا زدم که پستون های گندش بیرون پرید و سیلی بهشون زدم و لباسای خودمم از تنم کندم و با ک.صم رو دهنش نشستم که تقلا کرد و چو.چول پف کردشو بشگون گرفتم.
- زود باش عروس حسابی ک.صمو بلیس و الا قبل داداشم خودم پردتو میزنم.....🔞💦
https://t.me/+VyesO0qYHp1hZjNh
https://t.me/+VyesO0qYHp1hZjNh
خواهر شوهر حشری ک.ص تازه عروس باکره داداششو لیس میزنه و....
1700
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
قلدر دبیرستان بعد از سالها پسری که همیشه اذیتش میکرد رو توی بار میبینه و تو مستی ازش میخواد...🔞🔥
_من... دوست دارم سپهر، انقدر سخته... همچین چیزی رو بفهمی؟ مغز کوچیک و... تخمیت هنوز... بزرگ نشده؟
هولش دادم و بیتعادل چند قدمی عقب رفت. لعنت بهش! اگه اروند میرسید و این احمق مست رو نزدیکم میدید به گا میرفتم.
_هیچ خری عاشق تو نمیشه امیر! دست از سرم بردار نمیخوام ببینمت.
تلو تلو خورد و نزدیکم شد. درحالی که بین دیوار و خودش گیرم انداخته بود لب هاش رو به گردنم چسبوند و بدنم مورمور شد.
لعنت بهش! لعنت بهش که بعد از اون همه آزار و اذیتش تو مدرسه، حتی وقتی انقدر بزرگ شده بودیم بازم ولم نمیکرد.
_من نفسم وصل توعه لامصب. من جونم رو... به جونت چسبوندم... تا اگه... تا اگه خار رفت تو پاهات بمیرم.
دستش رو دور کمرم حلقه کرد و صدای نزدیک شدن پاهایی رو شنیدم. اروند اومده بود!
https://t.me/+1rkeXtLC23UzNjlk
https://t.me/+1rkeXtLC23UzNjlk
1700
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
00:03
Video unavailable
_به چی فکر میکنی که وسط پات خیس شده؟
از لای پام نگاهی انداخت که خجالت زده گفتم:
_ من؟..هیچی..به هیچی فکر نمیکنم...
نوک #قلم_تتو رو تپلم کشید که به خودم لرزیدم:
_ داری میلرزی کوچولو... وقتی تحمل نداری چرا میای واسه این کار؟
سرمو پایین انداختم:
_ آخه دوست دارم یه تتو #بین_پام داشته باشم...
دستمالی از رو میزی برداشت و مایع #لزج بین پامو پاک کرد .با لبخند مرموزی لب زد:_پس باید سوزششم به جون بخری... چشمکی زد :
_حالا آماده ای ؟
تتو ارتیست وحشی با انگشتش #ک...ص کوچولوی مشتریشو #گشاد میکنه....🫦🔞❌
https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk
https://t.me/+BBMiXiEe4i45YTJk
1.01 KB
2200
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
نیما پسری ۲۸ ساله که گی هم هست فکر نمی کرد با وضعیت مالی خراب و پت شاپ ورشکسته اش کسی پیشنهاد شراکت بهش بده . اردوان ۳۵ ساله که برای هیچ دختری بیشتر از ۱ ماه وقت نمی زاره ، فکرشم نمی کنه زندگی اش درگیر یک پسر و مشکلات اون بشه در حدی که به گرایش خودشم شک کنه .
دو نفر که عاشق می شن . یکی فکر نمی کنه با شرایط عجیب و غریب کنار بیاد . یکی فکر نمی کنه و باورش نمی شه ، وقتی تمام عمرش با دختر بوده ، عاشق همجنسش بشه اما فقط یک نفر تو دنیا که اسمش نیما هست
https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
700
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.