cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

رمان همسر رد شده شاهزاده اژدها

#خلاصه من مرد مناسبی را برای شب جشنم ملاقات می‌کنم. سپس روز بعد دوباره او را در جت شخصی‌اش ملاقات می‌کنم. وای! مردی که من با او دیشب خوابیدم، رئیس جدید من، آیدن ویپرا است. پارت گذاری:نامشخص

Show more
Advertising posts
3 644
Subscribers
+824 hours
+2297 days
+20230 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

من هاکانم... دیوث بکن درویی که توی دخترها فقط یه چیزو دوس دارم🔥🤤 اونم لا پاشونه... با پیدا شدن دختری توی دریا اونو نجات دادم و اوردمش خونم. شرقی بود و اصیل! همون چیزی که من سال ها از چشیدنش محروم بودم. دختر هم وطن... واسه موندنش پیشم شرط گذاشتم که هفته ای سه بار ببینمش و باهاش... https://t.me/+JmGhNf9nGrhiMzg0
Show all...
هاکان پسر دورگه ی ایرانی و ترک جذابی که از دخترها خیلی خوشش نمیاد یک روز دختری رو از غرق شدن نجات میده و به خونش میبره. قرار بود بعد از به هوش اومدنش اون رو به خونش بفرسته ولی با دیدن لباس زیر بنفشش... https://t.me/+JmGhNf9nGrhiMzg0 #بزرگسال_هات 💦
Show all...
Repost from N/a
_رایان چه بلایی سرت اومده؟؟ بغض کرده خیره به چهره‌ی ترسناک ولی ارامش، اینو زیر لب پچ زدم تلو خوران چند قدم جلو اومد و من با ترس به گوشه دیوار چسبیدم. چه بلایی سر رایان من اومده ؟؟ با نگاه بی فروغش نگاهم میکرد با بغض گفتم _ یعنی هیچوقت خوب نمیشی؟؟؟ اصلا چیزی از حرفام میفهمی؟ یه چیزی بگو لعنتی! بگو که اینا همش خوابه. بگو که قراره خوب بشی. روی زمین سقوط کردم _من قلبم داره میترکه💔 تا به خودم بیام دستی رو زانو و شونه هام انداخت و .....🔥🔞 https://t.me/+4cBFVpSHol45OWRk #داستانی‌عاشقانه‌و‌جذاب‌و‌متفاوت🔥 ۱۲
Show all...
من عاشق مردی شدم که تنها می‌خواست نجابتم و بگیره! مردی که من و توی شرکتش استخدام کرد تا براش کار کنم، ولی بعدش کم کم بهم نزدیک شد و...🥹❤️‍🔥 خیال کردم دوسم داره، ولی اون دنبال انتقام خواهرش بود، کسی که با داداشم رابطه داشته! اون مرد لعنتی جذاب، کابوسم شد، ولی من عاشقش شده بودم و باید کاری میکردم که اون نگاه سرد و گیرا، یه روزی عاشقانه نگام کنه و...🔥🫢 https://t.me/+-QQUxsKh7X1lZDVk
Show all...
همتا

رزرو تبلیغات👇

https://t.me/+FpSgW_uO3Ng1YzA0

کپی حرام است و پیگرد قانونی دارد✖️

همتا یه دختر شیطون و دلبره که زندگیش با دیدن رئیس جذابش عوض میشه، باهم وارد رابطه‌ای پنهونی میشن و این آقای رئیس که اسمش حامده به شدت هات و بی طاقت تشریف داره برای همینم دم به دقیقه به هر بهونه‌ای عشق خوشگلشو میکشونه اتاقش تا باهاش...🤤❌ https://t.me/+-QQUxsKh7X1lZDVk دارای‌صحنه‌های‌نفس‌گیر❤️‍🔥
Show all...
Repost from N/a
امیرمقاره‌طراح‌‌ماشین‌برای‌مسابقات‌رالی‌میشه‌و‌...🥹🏎🏎🏎🏎👇🏻👇🏻👇🏻 - می‌دونی خواهر، حس #معلقی بین زمین و #آسمون دارم، مگه میشه خدا انقدر #مهربون باشه که از بین این‌همه آدم #نیازمند یا #غیرنیازمند دقیقا این #شغل قسمت من بشه و #کارفرمام انقدر آدم #خیّر و #مهربونی باشه؟🥲🫂❤️‍🩹 معلومه که باورم نمیشه من تا آخر عمر به آقای هادیان مدیونم!🫠♥️👇🏻 https://t.me/+d1jc8GYaI2xhZTA0 ۱۲شب
Show all...
هاتف🔥 مردی غول پیکر که اهل محل رو غیرتش شرط میبستن اما در عین حال هیولایی بود که بعد از آزادیش شبا، مخفیانه تو تخت دخترک مستخدمش می‌خزید...🔥🤫🔞 https://t.me/+iUlQBnFLQEFiZGQ0
Show all...
قصه از اونجایی شروع شد که نغمه برای پس گرفتن اسناد و مدارک پا به عمارتی گذاشت که خان اون عمارت خواهرشو کشته بود! حالا نغمه بزرگ شده و وقت تلافی کردنه... اما اون دختر به محض دیدن بزرگ عمارت، دلش لرزید و این حس دو طرفه بود... https://t.me/+iUlQBnFLQEFiZGQ0
Show all...
Repost from N/a
😎لیست رمان‌های ممنوعه تلگرام که توی تعطیلات فقط باید یه گوشه بشینی تا داستان‌های مورد علاقه‌ات رو بخونی‌... توجه کنید که این لیست فقط اعضا این کاناله https://t.me/addlist/JEdpPUoNLgY1ZTZk ۲۰
Show all...
هامون نامور... مردی که با اومدن اسمش رعشه به تن آدما میندازه... اما هامون، با اومدن دختر کوچولویی که پرستار مامانشه، رو تخت، اونم مخفیانه، نامور همیشگی نیست... دلش واسه فندقای اون دختر کوچولو ضعف می‌ره و عادت داره هر شب کبودشون کنه... هرشب به بهانه های مختلف اون دخترو تو اتاق خودش میکشونه و نیکی رو انگلولک می‌کنه تا این که یه شب اراده ی پایین تنه مردونش از کنترلش خارج میشه و برای پوشوندن گند کاریاش نیکی عزیز تر از جونش رو...🔥🔞 https://t.me/+iUlQBnFLQEFiZGQ0
Show all...
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.