cookie

We use cookies to improve your browsing experience. By clicking «Accept all», you agree to the use of cookies.

avatar

سردرگم💭

|عضو انجمن قلم سازان |

Show more
Advertising posts
1 067
Subscribers
-324 hours
-247 days
+17630 days

Data loading in progress...

Subscriber growth rate

Data loading in progress...

- ک.صمو یه نگاه بنداز سحر جون تازه شیوش کردم میخوام فردا تو حجله داداشت آبروم نره حشری رون های تپل تازه عروس داداشمو از هم باز کردم که با دیدن ک.ص تمیز و صورتیش لای پام خیس شد و انگشتمو لاش کشیدم که از جا پرید. - هییی چیکار میکنی سحر!! گفتم فقط چک کنی ببینی جایی رو از قلم ننداخته باشم خمار چو.چولشو با انگشتم تند مالیدم و سرمو لاپاش بردم که جیغ کشید و تند تند شروع به لیس زدن ک.ص خوشمزش کردم - آهههه نه.....من زنداداشتم سحر آخخ تو دختری هوسی چو.چولشو محکم مکیدم و تاپ تنشو بالا زدم که پستون های گندش بیرون پرید و سیلی بهشون زدم و لباسای خودمم از تنم کندم و با ک.صم رو دهنش نشستم که تقلا کرد و چو.چول پف کردشو بشگون گرفتم. - زود باش عروس حسابی ک.صمو بلیس و الا قبل داداشم خودم پردتو میزنم.....🔞💦 https://t.me/+VyesO0qYHp1hZjNh https://t.me/+VyesO0qYHp1hZjNh خواهر شوهر حشری ک.ص تازه عروس باکره داداششو لیس میزنه و....
Show all...
پارت جدید بقولین
Show all...
3
- گربه ها این شکلی شیر میخورن!🍼💦 اخمالو بهش خیره شدم. - مگه من گربه‌م؟🐾 لباسشو بالا زد و جای ناخونام رو روی بدنش نشون داد. - جای پنجه هات که ثابتش میکنه! بطری رو از دستم گرفت و کاسه رو پر کرد. - یعنی چی؟ من نمیخوام توی این بخورم! دستش پشت گردنم نشست و کنار گوشم پچ زد: - ولی ددی دلش میخواد گربه پشمالوش اینجوری شیر بخوره🍼🐾 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0
Show all...
🖇🖇🖇🖇🖇🖇 #سردرگم #فصل_دو_پارت۲۴۵ نمیدونم چقدر خوابیده بودم که با خوابی که دیدم چشمامو باز کردم؛ سوزش چشمم اذیتم کردش که دوباره بستم. اعصابم خیلی خراب بود این گذشته لعنتی من کی قرار بود دست از شرم برداره نمیدونم. چشمام رو اروم باز کردم و نگاهی به اطراف کردم دیدم کت امین رو بدنمه دنبال خودش می گردم میبینم رو کاناپه مقابلم اونم خوابیده. گوشیم رو برمی‌دارم و نگاهی به ساعتش میکنم که با دیدن ساعت متعجب میشم چقد خوابیده بودم که الان دو بعد از ظهر بود. بلند شدم نشستم کت امین رو از روم برمی‌دارم و میزارم کنار شیشه شیرمم برمیدارم با خودم به آشپزخونه میبرم. در اشپزخونه رو باز کردم و به سمت سینک میرم شیشمو میشورم و میزارم تو ابچکان میام بیرون از قهوه بار امین یه نسکافه برمی‌دارم، چای ساز و میزنم تا آب گرم بشه. به سمت امین میرم و کنارش می‌شینم نگاهی به صورت غرق در خوابش میکنم، بوسه‌ی آرومی به صورتش میزنم و آروم صداش میزنم : - عشقم بیدار نمیشی؟! با همون چشمای بسته و صدای گرفته‌ای میگه: -ساعت چنده عزیزم؟ دستی رو صورتش میکشم و میگم : - ساعت دو ظهره! بلند شو بریم خونه نهار بخوریم بعد بخوابیم، خسته‌ای چند روز درست حسابی نخوابیدی. چشماشو باز میکنه دستی به صورتش میکشه منم بلند میشم از کنارش و به سمت قهوه بار میرم از آبی که جوش اومده داخل لیوانم میریزم نسکافه ام میریزم و هم میزنم. امین به سرویس میره تا صورتشو بشور منم منتظر بودم نسکافه ام یکم از داغی بیوفته . امین از سرویس بیرون میاد و میاد کنارم برای خودش یه قهوه می‌ریزه و میگه: - خیلی وقت بیدار شدی پیشی؟ سرمو میزارم روشونش و خمیازه ای میکشم و بعد تموم شدنش میگم: - نه منم تازه بیدار شدم... قهوه هامونو خوردیم بریم خونه من خیلی خستم یکی از داروهامم نیاوردم سرم درد میکنه! توی خوابم باز اون مضخرفات‌ گذشته رو دیدم سر اون اذیتم. بعد تموم شدن نوشیدنی‌هامون وسایلامونو برداشتیم و باهم به سمت خونه من رفتیم بخاطر قضیه صبح دوست نداشتم برم فعلا خونه امین برا همین گفتم بیاییم اینجا. به خونه که میرسیم امین میگه "میره دوش بگیره" منم برای جفتمون تست درست میکنم و میزارم یخچال خودمم میرم حموم پیش امین تا با اون حموم کنم. 🔗🔗🔗🔗🔗🔗🔗🔗
Show all...
8
00:02
Video unavailable
💦دختر ساده ی مشهدی که اشتباه اسمش توی شناسنامه ی مرد الفا و پر شهوت مشهد میوفته 👅 _ تو بابایی خوبی نیستی؛ کارت توی تخت افتضاحه! اخمالو پاهام رو از هم فاصله داد. _ پس واسه همونه هر شب صدای آه و ناله‌ت کل محله رو برمی‌داره! لبم رو آروم گزیدم و با لوندی پچ زدم: _ اون ناله ها به خاطر کلفتیشه؛ و این که همش سینه هامو گاز میگیری ددی خان! انگشتش رو روی چوچولم گذاشت و محکم لرزوند. _ هیشش، زود ارضا شو ...میخوام بکشم بیرون. #رمان_آلفای_پر‌شهوت🔥💦 #بزرگسال💧 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0 https://t.me/+sfvEH1QjA6ozZWQ0
Show all...
0.28 KB
نیما ۲۸ ساله صاحب یک پت شاپ کوچک ، از سن کم مستقل بوده . تنها دلخوشی اش گربه اش و همسایه های ساختمانش هست . در ظاهر قوی اما در باطن به دنبال حس امنیت می گرده اردوان ۳۵ ساله ، مدیر شرکت موفق پدرش ، همیشه به دنبال اثبات بد ذاتی آدمهاست . برعکس تصور همه دخترها که اون رو بی احساس می دونن ، اتفاقا اردوان خیلی غیرتی و سلطه گره ، عاشق مراقبت کردن شدید و وسواس گونه است ، اما شخصی رو تا امروز لایق این بعد از شخصیتش نمی دونه ❤️🏳️‍🌈 #گی #مستر🔥💦 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
Show all...
00:03
Video unavailable
اردوان درونم می کوبید و واقعا عمیق بود . هر چند لحظه کمی نفس می کشید و صبر می کرد ، بعد محکم بهم ضربه می زد . وقتی به نقطه حساسم رسید ، اگه دستهاش سفت نگه ام نداشته بودن وا می رفتم . صدای ناله هام دست خودم نبود ، برای همین اردوان سرم رو برگردند و لبهاش رو محکم روی لبهام نگه داشت . محکم ضربه می زد و ناله هام توی دهنش گم می شد همه ما دو شخصیت داریم . شخصیتی در خفا وشخصیتی برای بقیه آدمها ❤️ نیما ۲۸ ساله صاحب یک پت شاپ کوچک ، از سن کم مستقل بوده . تنها دلخوشی اش گربه اش و همسایه های ساختمانش هست . در ظاهر قوی اما در باطن به دنبال حس امنیت می گرده اردوان ۳۵ ساله ، مدیر شرکت موفق پدرش ، همیشه به دنبال اثبات بد ذاتی آدمهاست . برعکس تصور همه دخترها که اون رو بی احساس می دونن ، اتفاقا اردوان خیلی غیرتی و سلطه گره ، عاشق مراقبت کردن شدید و وسواس گونه است ، اما شخصی رو تا امروز لایق این بعد از شخصیتش نمی دونه ❤️🏳️‍🌈 قهوه خاص #گی #مستر🔥💦 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8 https://t.me/+GlTvWM3nXFdmZGI8
Show all...
0.45 KB
پارت ادیت نشده هنوز ببخشید باید یکی از بچه ها ادیت کنه بزارم
Show all...
3
ادمین نگاره هستم🌱😍 فقط پایه های رمان غیر و Lgbt# وBdsm# قبول میکنم (پارتنریابی و فوت وفتیش و غیره قبول نمیکنم ) اکانت #گستردم امار از یکا با سین خوب تا به بالا میگیرم (کمتری با ویو خوب بیا)🔥 بیشترین رکورد جذب گسترده یکا 😍🔥 آیدی خودم اکانت دوم👇 @negeareh ایدی خودم اکانت سوم 👇 @Negareh0 ✅دوساعت دیگه بپاکین✅
Show all...
بریم ادامش ؟
Show all...
5
Choose a Different Plan

Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.