🕊قفـــــس چکاوک
8 276
Subscribers
-6524 hours
-3537 days
+1 17830 days
- Subscribers
- Post coverage
- ER - engagement ratio
Data loading in progress...
Subscriber growth rate
Data loading in progress...
چکاوک نیست چه بلایی سرش آوردن نکنه که 😭
خبر خوب اینکه#تخفیف تا فرداشب ساعت ۱۲ تمدید شد.
به دلیل استقبال گرم و بی نظیر همراهان عزیزمون،و بچه های که توی پی وی ریختن و مهلت یک روزه میخوان،اجازه میدیم ۲۴ ساعت دیگه بمونه🥹🥹🥹
پاشو با #تخفیف بیا و پی ببر چه اتفاقاتی افتاده
دیگه نیای بگی جاموندم عزیزم،جانمونی❣
هزینه اشتراک اصلی 38 ت
هزینه اشتراک #تخفیفی 30 ت
به شماره کارت زیر ارسال کنید و فیش رو برای ادمین بفرستید
6104338906907007
خزائی
به آیدی زیر شات بدید
@bahar7908
💔 5
61600
چکاوک نیست چه بلایی سرش آوردن نکنه که 😭
خبر خوب اینکه#تخفیف تا فرداشب ساعت ۱۲ تمدید شد.
به دلیل استقبال گرم و بی نظیر همراهان عزیزمون،و بچه های که توی پی وی ریختن و مهلت یک روزه میخوان،اجازه میدیم ۲۴ ساعت دیگه بمونه🥹🥹🥹
پاشو با #تخفیف بیا و پی ببر چه اتفاقاتی افتاده
دیگه نیای بگی جاموندم عزیزم،جانمونی❣
هزینه اشتراک اصلی 38 ت
هزینه اشتراک #تخفیفی 30 ت
به شماره کارت زیر ارسال کنید و فیش رو برای ادمین بفرستید
6104338906907007
خزائی
به آیدی زیر شات بدید
@bahar7908
👍 1
25610
00:03
Video unavailable
-تو میخوای حافظه دختره رو واست پاک کنم... شرط داره صدرا!
-هر شرطی داره میشنوم
نیشخندی زد و گفت : دوتایی جرش بدیم... یه #تریسام درست حسابی... انقد #سوراخ ک.صشو بکنم که سرخ بشه. آبمو که اورد داروها رو بهش تزریق میکنم 🩸💉
صدرا یقه ی سامان رو چنگ زد و فریاد کشید :
-حرومزاده میفهمی چی میگی؟ من میخوام خاطره ی ۱۰ سال #شکنجه و تجاوزش پاک بشه... یادش بره ۷ سالش بود که اون #پیرمرد حرومزاده بهش #تجاوز کرد
اون هیچ کسو نداره....
-مگه نمیگی ۱۰ سال گاییدنش؟ بذار اخریش به اسم منو تو ثبت بشه
ادای آدمای دلسوز رو در نیار صدرا. من میدونم چی تو سرته... اون قرارداد یک میلیون دلاری که با #کمپانی_پورن بستی رو دیدم
پول ازت نمیخوام... شرطمو قبول کن
https://t.me/+0tUlWkRnLtgyZmZk
https://t.me/+0tUlWkRnLtgyZmZk
وقتی به هوش اومدم هیچی یادم نمیومد... حافظهام رو کامل از دست دادن بودم و حتی نمیتونستم درست حرف بزنم
لخت تو بغل مردی بودم که میگفت من یه پورن استارم و باید از سکس با اون فیلم بگیرم...
صدرا نیکزاد منو بازی داد... با نامردی حافظمو پاک کرد تا ازم سواستفاده کنه اما...❌🔞
https://t.me/+0tUlWkRnLtgyZmZk
#خلاصهواقعی #محدودیت_سنی
Ev6DMY5XcAMTabE.mp40.47 KB
49800
#شوهرخالهام کلاهک ک🍆یرشو به سختی توی کو🍑نم فرو کرد...
ممه هامو از پشت تو چنگش گرفت و با غرش بلندی جوری خودشو بهم کوبید که از درد چشمام سیاهی رفت
_اه....چه #سوراخکو🍑ن داغی داری بچه!
لپای باسنمو تو چنگش فشرد و با شهو.ت شروع کرد به تلمبه زدن، صدای ناله دردناکم میون لباش خفه شد و کم کم صدای #شالاپ شلوپ ضربه هاش اتاقو پر کرد...
با شهو.ت غرید:
_خالت تحمل نداره #ک🍓صشو بگ.ام، میگه کلفته دردم میاد!
تن داغ شده سنگینیشو بیشتر روم انداخت و من با لرز به خاله نگاه کردم
اما اون بی توجه به خاله ام که کنارمون خواب بود با شهوت نوک ممه هامو مکید و تلمبه هاش شدت گرفت،
_تا وقتی خالت بیدار نشده #پردتو میزنم و ک🍓ص داغتو مال خودم میکنم،
تنم با رفت و آمد ک🍆یرش توی #سوراخ کو🍑.
نم حسابی داغ شده بود که همین لحظه با باز شدن چشمای #خالهام که کنارمون خواب بود...😱😱😱❌❌❌❌🔞🔞🔞🔞🔞
https://t.me/+EBYwc1fXC6c2NmY0
https://t.me/+EBYwc1fXC6c2NmY0
https://t.me/+EBYwc1fXC6c2NmY0
https://t.me/+EBYwc1fXC6c2NmY0
https://t.me/+EBYwc1fXC6c2NmY0
https://t.me/+EBYwc1fXC6c2NmY0
اووووف دختر ریزه میزه هرشب به #شوهرخالهاش ک🍓ص میده و ک🍆یر داغ شوهرخالهاش رو با سوراخاش ار💦ضا میکنه....🤤🙈🤫
دلـبر هـ🔞ـات💦
یجوری واسم بخور و زبون داغتو بکش لای چو*چو*لم که چشمام از لذت سیاهی بره👅💦
60200
00:03
Video unavailable
سکس خشن دختر پرورشگاهی با پسر فلج تویه بیمارستان🔞💦
لباسامون رو در میارم و با استرس روی تنش دراز میکشم
لباشو محکم میبوسم و کی_رش رو میمالم
ناله ای تویه دهنم میکنه که کی_رش رو روی سوراخ ک_ص م تنظیم میکنم
دستمو روی پاهای بیجونش میزارم و بی توجه به باکره بودنم کامل روی کی_ریش میشینم
با دردی که تویه ک_ص م میپیچه جیغ بلندی میکشه که سریع دستشو روی دهنم میزاره
_هیش جنده با این صدات کل بیمارستان رو خبر دار میکنی
قطره های اشک رو پاک میکنم که با انگشت ک.صم رو میماله🍑
رادمان پسر جذابیه که زنش ولش کرده و همه فکر می کنند فلجه
اما با دیدن پرستار هات و زبون درازش که فکر می کنه #ک.یر رادمان کار نمی کنه و جلوش با تاپ و شلوارک می گرده
طاقت نمیاره و جرش میده🔥
https://t.me/+SOyvKpMC1zliMzA8
https://t.me/+SOyvKpMC1zliMzA8
https://t.me/+SOyvKpMC1zliMzA8
https://t.me/+SOyvKpMC1zliMzA8
https://t.me/+SOyvKpMC1zliMzA8
6554.gif.mp40.48 KB
76310
- شورتتو دربیار بده بهم.
چشمم از تعجب گرد شد و لب زدم:
- این جا؟ جلوی مادرت؟
نیشخندی زد و گفت:
- مگه دنبال هیجان توی سک.س نبودی؟
درار ش.ورتتو، پاهاتم باز کن از هم ببینم اون ک.ص صورتی تو.
لب گزیدم و نگاهم چرخید سمت آشپز خونه ی اوپن که مادرش مشغول آماده سازی شام بود.
دامن پام بود، کم پاهام رو باز کردم و به سختی لباس زیرم رو پایین کشیدم و گذاشت جیبش.
- حالا بیا بشین روی ک.یرم.
چرخیدم سمت آشپزخونه و با عجز نالیدم:
- مامانت میبینه.
دستم رو کشید و مجبورم کرد تا روی پاش بشینم .
- دامنتو بنداز رو پات، فکر میکنه عادی نشستی و نمی فهمه چه خبره؟!
نفس عمیقی کشیدم و زمزمه کردم:
- آخرش بااینهمه رابطه اگه حامله ام نکنی قطعا مامانت مچمونو میگیره.
دستش نشست دو طرف کمرم و پچ زد:
- یکم جا به جا شو، درست بشین روش.
لبم رو گاز گرفتم، کاری که می خواست انجام دادم روی ک.یرش نشستم از لذت آه بلندی کشیدم.
- دارید چی کار می کنید بچه ها؟!
https://t.me/+FsK1N1IqOSliNTA0
https://t.me/+FsK1N1IqOSliNTA0
https://t.me/+FsK1N1IqOSliNTA0
#مختص_به_بزرگسالان🔞🔥
آموزش صفر تا صد پوزیشن های جنسی در قالب رمان🚫
رهـــوار
اروتــیک🔥 / مختص به بزرگسالان🔞 #بنرها_پارت_واقعی_رمان_هستن به قلم: لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین ) #مهیاس ( آنلاین ) #آفرت ( آنلاین )
67900
🕊قفـــــس چکاوک
#پارت207
خشم تمام سلول های تنم را در برگرفته بود.
ملوک در کار هایم دخالت کرده بود، ان هم به بدترین شکل!
هشدار داده بودم در عمارت من کاری نکند.
چکاوک را عرضه کرده بود و الان معلوم نبود کجا بود؟
با خشم به ان دو بچه خیره شدم.
هستی از ترس در کنج دیوار جمع شده بود..
_مراقب بچه ها باش، اصلا هم از اتاق بیرون نیا!
نمیخواستم بیشتر از این بترسند.
امروز ملوک کس دیگری را میدید. کسی که زنش خیانت کرده بود و خودش در عذاب وجدان دست و پا میزد
کسی که ازدستوراتش سرپیچی شده بود.
ولی الان باید دنبال ان دختر میگشتم.
دختری که به قلبم درد می اورد، در این یک هفته معلوم نبود چه بلایی سرش امده بود.
ان دختر ضعیف تر از انی بود که بتواند کینه ی ملوک را تحمل کند.
_البرز، پرهاام
صدایم انقدر بلند بود که در هنجره ام درد گرفته بود.
از خشم شقیقه هایم درد گرفته بود.
یک به یک در اتاق هارا باز شدند
صدایم در کل عمارت پیچیده بود، ولی مهم نبود.
ان دختر هیچ جایی نداشت.
هیچ کسی را نداشت.
تا بحال درد کشیده بود، بستش بود.
تمام خدمه بیرون امده بودند و بالای نرده را نگاه میکردند.
سمیه حامله بود ولی دیگر برایم مهم نبود.
با در اتاق بالایی سر چرخاندم.
ملوک همانطور که روسری اش را درست میکرد، بیرون امد.
🤯 35😱 8💔 7👍 4❤ 4😭 1
75730
جمعست ولی نویسنده ی خوبمون میخواد یه پارت بهتون هدیه بده😍
بریم که بخونیم
❤ 44💋 2
29800
دختره بیچاره کجا غیب شده؟😭
لطف نویسنده🗣
#تخفیف
بچه های که عاشق این هستید بیایید ویپ و میخواید یکم هزینه کمتر شه،حالا وقتشه
هزینه اشتراک اصلی 38 ت
هزینه اشتراک #تخفیفی 30 ت
به شماره کارت زیر واریز کنید و فیش رو برای ادمین بفرستید
6104338906907007
خزائی
به آیدی زیر شات بدید
@bahar7908
فقط استقبالتون🥹
و خوشبحالتون که با این قیمت کم اومدید😍
فرصت خرید تخفیفی برای بقیه تا ۱۲ شب👌
توجه:دوستان لطفا از ۱۲ شب به بعد کسی ۳۰ تومن واریز نکنه لینک ارسال نمیشه❌
23810
دختره بیچاره کجا غیب شده؟😭
لطف نویسنده🗣
#تخفیف
بچه های که عاشق این هستید بیایید ویپ و میخواید یکم هزینه کمتر شه،حالا وقتشه
هزینه اشتراک اصلی 38 ت
هزینه اشتراک #تخفیفی 30 ت
به شماره کارت زیر واریز کنید و فیش رو برای ادمین بفرستید
6104338906907007
خزائی
به آیدی زیر شات بدید
@bahar7908
فقط استقبالتون🥹
و خوشبحالتون که با این قیمت کم اومدید😍
فرصت خرید تخفیفی برای بقیه تا ۱۲ شب👌
دوستان لطفا از ۱۲ شب به بعد کسی ۳۰ تومن واریز نکنه لینک ارسال نمیشه❌
👍 1
25200
Choose a Different Plan
Your current plan allows analytics for only 5 channels. To get more, please choose a different plan.