cookie

نحن نستخدم ملفات تعريف الارتباط لتحسين تجربة التصفح الخاصة بك. بالنقر على "قبول الكل"، أنت توافق على استخدام ملفات تعريف الارتباط.

avatar

یک کلمه ناپدید شده

افکار مانند پرندگان هستند آنهایی که به آنها غذا می دهید به سمت شما سرازیر خواهند شد. @JollyJellyfishbot My Playlist https://t.me/+iAFHEPnYJpFlM2Y0

إظهار المزيد
إيران165 626لم يتم تحديد اللغةالفن والتصميم24 142
مشاركات الإعلانات
632
المشتركون
+924 ساعات
+787 أيام
+14330 أيام

جاري تحميل البيانات...

معدل نمو المشترك

جاري تحميل البيانات...

Photo unavailableShow in Telegram
حال و هوای جمعه. نوبویوشی اراکی. چیرو گربه، 1994.
إظهار الكل...
Photo unavailableShow in Telegram
می توانستم چشمانم را ببندم و باور کنم که هرگز از هم دور نبوده ایم. می‌توانستم گذشته‌ای جدید برای یادآوری اختراع کنم." - لورا نولین 📷 روی دکاراوا
إظهار الكل...
ای دل چو زمانه می‌کند غمناکت ناگه برود ز تن روانِ پاکت بر سبزه نشین و خوش بِزی روزی چند زان پیش که سبزه بر دمد از خاکت
—خیام
إظهار الكل...
شاعر
شاعر تا زمانی که ندای آپولو را نشنیده، برای قربانی مقدس، در بند ضعیف خود به سر می‌برد و به توهمات پوچ مردم وابسته است؛ و چنگ مقدس او خاموش است، روحش در خواب سردی شریک است، و از پسران نالایق دنیا، شاید او کمترین است. اما زمانی که فرمان الهی به گوش لطیف او نزدیک می‌شود، روح شاعر بیدار می‌شود، آماده، درست مانند عقابی که از خواب بیدار می‌شود. تمام لذت‌های دنیوی او را سرد می‌کند، از گفتگوهای معمولی دور می‌ماند، و سر بلندش را در برابر گاو مقدس ملت پایین نمی‌آورد. بی‌تاب و در حال تفکر، پرواز می‌کند، پر از صدا و هیجان، تا به سواحل بیابانی و دریاخیز برسد، جنگلی وسیع و پر از نجوا...
— الکساندر سرگئیویچ پوشکین
إظهار الكل...
ماه در افق
إظهار الكل...
آهنگ
آهنگ از کجا آمده است؟ از اشک، دور، از شکاری که زبان می دهد، از فریاد ضعیف معدن. از کجا، عشق؟ از خاک کوچه، از پیچ، در شیارش گیر کرده است، از لبه ی پای من. مرگ از کجا؟ از دهان وحشتناک جهنم، از روح بی نفس، باد تغییر سو
👁️Theodore Roethke
إظهار الكل...
Museum MAXXI by Zaha Hadid
إظهار الكل...
Repost from Gloom
هر چند من خیلی کم می‌پرسم، هر چند تو گاهی پاسخ می‌دهی؛ حتی اگر تو را درست نفهمم، حتی اگر دیگر حرفت را تکرار نکنی؛ هر چند خیلی اصرار می‌کنی، با این‌که خیلی کم عذرخواهی می‌کنی؛ گرچه نمی‌توانم احساساتم را درست نشان بدهم، هر چند درست قضاوتم نمی‌کنی؛ با این‌که از همه پنهانم می‌کنی، هر چند مرا اصلا نمی‌بینی؛ هر چند به تو خیلی بی‌توجهم، با این‌که احساس امنیت نمی‌کنی؛ اگرچه زیاد در پی‌ات نیستم، هر چند شاید دیگر برنگردی؛ با این که زیاد عاشقت نیستم، هر چند شاید این را ندانی؛ گرچه زیاد درکت نمی‌کنم، حتی اگر خودت را بکُشی؛ هنوز از تو می‌خواهم در آغوشت بسوزانی‌ام، رهایی‌ام بخشی و آزارم برسانی، ای عشق. -کارلوس دروموند د آندراده
إظهار الكل...
Repost from Gloom
Photo unavailableShow in Telegram
فراموش می‌شوی گویی که هرگز نبوده‌ای
فراموش می‌شوی گویی که هرگز نبوده‌ای مانند مرگ یک پرنده مانند یک کنیسۀ متروکه فراموش می‌شوی مثل عشق یک رهگذر و مانند یک گل در شب… فراموش می‌شوی من برای جاده هستم… آن‌جا که قدم‌های دیگران از من پیشی گرفته کسانی که رویاهای‌شان به رویاهای من دیکته می‌شود جایی که کلام را به خُلقی خوش تزئین میکنند، تا به حکایتها وارد شود یا روشنایی‌ای باشد برای آن‌ها که دنبال‌ش خواهند کرد که اثری تغزلی خواهد شد … و خیالی. فراموش می‌شوی گویی که هرگز نبوده‌ای آدمیزاد باشی یا متن فراموش می‌شوی.
محمود درویش
إظهار الكل...
اختر خطة مختلفة

تسمح خطتك الحالية بتحليلات لما لا يزيد عن 5 قنوات. للحصول على المزيد، يُرجى اختيار خطة مختلفة.